انعطافپذیری؛ کلید موفقیت
یک جمله قدیمی هست که میگوید خلوص و یکرنگی کلید موفقیت در زندگی است. با این وجود با تامل در آن مشخص میشود که ویژگی اصلی باقی ماندن در کار خلوص نیست، بلکه انعطافپذیری است. زمانی که در سال ۱۹۸۰ کار خود را آغاز کردم کامپیوترهای شخصی در اختیار علاقهمندان بود و برای ارسال کردن یک نامه باید ابتدا پیشنویسی دستنویس از آن به بخش مخصوص به تایپ شرکتها ارسال میشد؛ جایی که گروهی از منشیها برای تایپ متون روسا و کارمندان شرکت آماده به کار بودند. تماسهای تلفنی نیز با استفاده از تابلوهای سوئیچ تلفن برقرار میشد. زندگی اداری، وابستگی زیادی به زیر و رو کردن کاغذها داشت و منگنه، گیره کاغذ و لاک غلطگیر اقلامی ضروری محسوب میشدند. کسی در آن زمان موبایل نداشت و تماس سریع غیرممکن بود؛ یکبار به مدت ۴۵ دقیقه در یک رستوران منتظر میهمانی بودم که اشتباها سر میز دیگری نشسته بود و بابت دیرکردنم رنجیده و ناراحت شده بود.
امروز اما کارمندان دفتری باید با مجموعهای از تکنولوژیها دست و پنجه نرم کنند. آنها باید بدانند چطور در زوم دستشان را بالا بگیرند، تغییرات را در اسناد گوگل دنبال کنند و محاسبات مالی را در صفحات گسترده انجام دهند. کارمندان امروز باید چند بار در روز بین اپلیکیشنهای مختلف جابهجا شوند. آنها باید اصطلاحات جدید را یاد بگیرند (یا حداقل آنها را بفهمند)، حتی اگر احمقانه یا آزاردهنده به نظر برسند.
البته نیاز به وفق پیدا کردن با تغییرات به کار دفتری محدود نشده است. افراد شاغل در بخش تولید نیز باید از عهده تکنیکها و ماشینآلات جدید برآیند. بسیاری از آنها باید برای یافتن کار حوزه خود را تغییر میدادند. اشتغال بخش تولید در کشورهای OECD که باشگاهی از کشورهای عمدتا ثروتمند است، از ۲/ ۳۰درصد از کل نیروهای کاری در سال ۱۹۹۱ به ۶/ ۲۲درصد در سال ۲۰۱۹ رسیده است. کارمندان خردهفروشی نیز با بارکدها، سیستمهای خرید خودکار، پرداختهای بدون تماس و click-and-collect (که به خریداران این اجازه را میدهد که خرید خود را غیرحضوری انجام دهند و در زمان مناسب آن را از فروشگاه دریافت کنند) دست و پنجه نرم میکنند، ولی کارکنان باید با یک تغییر اساسی و بزرگ دیگر نیز کنار میآمدند؛ از میان رفتن مرزهای میان کار و زندگی خانگی. ظهور ایمیل و تلفنهای هوشمند به این معناست که در هر زمانی در طول شب یا روز میتوان با کارمندان تماس گرفت؛ اگر تلفن در ساعت ۱۰ شب به صدا در بیاید، احتمالا این مادرتان نیست که با شما تماس میگیرد، رئیستان است.
کارمندان باید در طول دوران کاری شان خود را با فرهنگهای کاری بسیاری تطبیق دهند. تنها اقلیتی از کارکنان هستند که تمام دوران کاریشان را در یک سازمان میگذرانند. مدت تصدی شغلی برای کارکنان بالای ۲۵ سال در آمریکا به طور متوسط ۵ سال است و در طول دهههای اخیر تغییرات کمی داشته است. کارکنان بخش عمومی نسبت به کارکنان بخشخصوصی که حدود ۴ سال در شغل خود باقی میمانند، مدت زمان بیشتری در شغلشان میمانند. در طول ۴۰ سال کار، یک کارمند بخشخصوصی به طور متوسط ممکن است در ۱۰ شرکت مختلف کار کند. علاوه بر این، جهانیسازی به معنای آن است که کارکنان باید به سر و کار پیدا کردن با مشتریان و تامینکنندگان خارجی، همکارانی که در مناطقی با زمانهای مختلف کار میکنند و گاهی مالکان خارجی، عادت کنند.
در طول سالها، کارمندان و بالاخص کارمندان مرد، باید با هنجارهای اجتماعی جدیدی خود را وفق میدادهاند؛ رفتارهایی که قبلا به عنوان طنز مردانه تلقی میشد، حالا برای همکاران زن تحقیرآمیز تلقی میشود. ناهارهای سرشار از خوشگذرانی که زمانی در محیطهای کاری معمول بودند نیز حالا با برخورد مواجه میشوند. بعضی کارمندان میانسال در پذیرش این تغییرات آهسته عمل کردهاند، ولی کارفرمایان دائما نسبت به این رفتارها بیتحملتر میشوند.
در طول همهگیری کرونا، کارمندان باید حتی انعطافپذیری بیشتری از خود نشان میدادهاند و در حین مراقبت از بچهها در خانه و پرهیز از ابتلای به بیماری، ارتباطشان با همکاران را حفظ کرده و بهرهوری خود را حفظ میکردهاند. این شرایط برای همه لذتبخش نبوده است، ولی توانایی غلبه بر ظلم روال کاری ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر پیشرفت بسیار مثبتی است. در صورت حذف شدن مسافت پر از استرس روز اول کاری، صبحهای دوشنبه دیگر آنقدرها هم ترسناک نیستند.
این ادای احترامی بزرگ به کارمندان مدرنی است که به طور شگفتآوری خود را با همه این تغییرات وفق دادهاند، ولی هر چه بزرگتر میشوید این کار مشکلتر خواهد شد؛ نگرشها سختتر میشوند و عادتها ریشه میدوانند. چیزهای زیادی درباره زندگی مدرن وجود دارند که گیجکننده به نظر میرسند. در گذشته صحبت کردن با صدای بلند در خیابان نشانه دیوانگی بود، حالا اما مردم با اینکه جزئیات زندگی شخصی خود را در تلفنهای همراه فریاد بکشند مشکلی ندارند. به نظر میرسد اسکوترهای برقی تمام خطرات دوچرخه سواری را با خود دارند (و همینطور خطرات بسیار بیشتری برای افرادی که در پیادهروها هستند) بدون اینکه سودی برای سلامت مردم داشته باشند. و از همه گیج کننده تر اینکه مردی با شخصیت و سابقه بوریس جانسون نخست وزیر کشورش شده است. همین سردرگمی نشانهای است بر اینکه اینجانب انعطاف کافی برای پوشش دنیای مدرن ندارم و باید بازنشسته شوم. این خطر وجود دارد که من هم مانند شخصیت هم نام خیالی ام (بارتبلی) به کاریکاتوری از یک پیرمرد بدخلق بدل شوم و من ترجیح میدهم این اتفاق نیفتد.