نکات مدیریتی
تغییر الگو از «اقتصاد توجه» به «اقتصاد خلقکننده»
در دهههای اخیر، از اقتصاد مبتنی بر مواد اولیه به سوی اقتصاد مبتنی بر دیجیتال و اطلاعات حرکت کردهایم. در سالهای دهه ۲۰۰۰ که حجم اطلاعات درحال انفجار بود، توجه ما کمیاب و ارزشمند بود و خیلی از محصولات و خدمات دیجیتال رایگان درست میشدند تا توجه و اطلاعات شخصی ما را به آگهیدهندهها بفروشند.
شرکتها بهترین علایق مشتریان خود را در دست دارند و در «اقتصاد توجه» این موضوع لزوما به کاربرانی که محتوا ایجاد یا مصرف میکنند، اشاره ندارد، بنابراین هزینه این محصولات دیجیتال رایگان که گفتیم، کمکم زیاد شد: رسواییهایی در مورد حریم شخصی کاربران، ارائه اطلاعات غلط با کلیک روی تیترهای گمراهکننده، جوامعی که هر روز بیش از پیش قطبیسازی میشوند، خسارت سلامت روان، و ... .
اگر بخواهیم واضح بگوییم، پلتفرمهای اجتماعی بد نیستند؛ بلکه برعکس. اما اگر بخواهند به ماموریت خود مبنی بر نزدیکتر کردن مردم دنیا به هم پایبند باشند، باید تولیدکنندگان محتوا- چه بزرگ و چه کوچک- را کاربران اصلی خود در نظر بگیرند. مدل درآمدی که ابتدا درآمد تریلیون دلاری برای آنها به دنبال داشت، در ادامه اینگونه نخواهد بود. در روزهای اول رسانههای اجتماعی و اقتصاد توجه، تولیدکنندگان محتوا به مخاطب پلتفرم نیاز داشتند. وقتی ۱) تولیدکنندگان محتوا و قدرت نفوذ آنها افزایش یافت؛ ۲) موانع کارآفرینی خرد کاهش یافت؛ و ۳) مردم با علایق ویژه در سراسر دنیا توانستند افرادی را پیدا کنند که علیه اتفاقهای اصلی همفکر باشند، یک تغییر قدرت نرم، اما سریع اتفاق افتاد و پلتفرمها حالا به تولیدکنندگان محتوای وفادار نیاز دارند. اقتصاد توجه از مخاطبی که برای آن حرف میزند پول درمیآورد، درحالیکه اقتصاد خلقکننده، مخاطب را به یک دارایی واقعی تبدیل میکند: یعنی جامعهای که با آن درگیر است.
سرمایهگذاری در تغییر الگو
اگر اقتصاد خلقکننده، تغییر بزرگ بعدی در اقتصاد دیجیتال ما باشد، چطور میتوانیم این بازار را بشناسیم و در نهایت آن را ارزشگذاری کنیم؟
برای شروع، باید بگوییم اقتصاد خلقکننده در تقاطع اقتصاد گیگی (gig economy، که پیشبینی میشود ارزش بازار آن تا سال ۲۰۲۳ به ۴۵۵ میلیارد دلار برسد و ۴۰ درصد نیروی کار آمریکا حداقل ۴۰ درصد درآمد خود را از روش گیگی به دست میآورند) و صنایع خلاق (با درآمد سالانه حدود ۲۵/ ۲ تریلیون دلار و اشتغال جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله بیش از هر بخش دیگری) قرار گرفته است. بیشترین تعداد کارگران گیگی (۱۴ درصد) در صنایع خلاق فعالیت میکنند. نمونه کسبوکارهای موفق فعلی در اقتصاد خلقکننده عبارتند از: پترئون (Patreon، که ارزش آن در فصل جاری از یک میلیارد دلار عبور کرد) شاپیفای (Shopify، که در دوران پاندمی پیشرفت قابلتوجهی کرد و درحالحاضر هشتاد و هفتمین شرکت بزرگ دنیا است) و اتسی (Etsy، که بهترین عملکرد را در سال ۲۰۲۰ داشت). وقتی این واقعیت را در نظر میگیریم که ۳۰ درصد کودکان در آمریکا و انگلستان میخواهند یوتیوبر باشند و ۷۰ درصد آمریکاییها میگویند که دوست دارند کسبوکار خودشان را راهاندازی کنند، یعنی در توجه کردن و قدرت دادن به این اشتیاقهای کوچک، ارزش زیادی نهفته است. برای سرمایهگذارانی که به دنبال فضای سرمایهگذاری مناسب میگردند، اقتصاد خلقکننده میتواند با هدف قرار دادن طبقه خلاق، چهار دستهبندی داشته باشد و خیلی از شرکتها اصولی از هر یک از این چهار دستهبندی را با هم ترکیب میکنند.
دسته اول، پلتفرمهای اجتماعی و حرفهای را دربرمیگیرد که باعث افزایش خلقکنندههای جدید میشود، امکان دسترسی به مخاطب را سادهتر میکند، به افراد خلاق امکان میدهد استعدادهای خود را به شکل موثرتری نشان دهند یا اشکال جدیدی از سرگرمیهای دیجیتال را درست میکند. بیشتر شبکههای اجتماعی موفق، یک نیاز را که منفعت همگانی دارد با ابزاری جدید در یک دستهبندی جدید حل میکنند و سپس به ستارههایی که در این پلتفرمها فعالیت میکنند، امکان رشد و توسعه میدهند (یعنی کاربران سراغ این ابزار میآیند و اگر به آنها کمک شود که از آن پول درآورند، به آن وابسته میشوند).
دوم، وقتی تعداد خلقکنندههای مستقل و کارآفرینان خرد بیشتر میشود، ارزش شرکتهایی که از طریق کاهش موانع کارآفرینی به آنها خدمات میدهند، بالاتر میرود. در اینجا ما از «بنگاهی کردن افراد» سخن میگوییم.
سوم، تکنولوژی به خلقکنندهها کمک میکند با روشهای جدید یا از طریق دریافتهای مالی مستقیم از طرفداران خود، پول درآورند.
در نهایت، یکسری کسبوکارها هستند که خود خلقکنندهها آنها را اداره میکنند؛ زیرمجموعه کوچکی از کسبوکارهای جاهطلبانه که خلقکنندهها ایجاد کردهاند و از پلتفرمها و زیرساختهایی که در موارد ۱ تا ۳ مطرح شد، استفاده میکنند.
به سوی یک مدینه فاضله دیجیتال خلاق
نمونه کسبوکار برای اقتصاد خلقکننده، کاملا مشخص و واضح است: دلارها و قدرت از اقتصاد توجه به سوی اقتصاد خلقکننده تغییر جهت میدهند؛ از مخاطب به سمت جامعه، بهطوری که استعدادهای فردی شرکتهای بزرگ را در فضای خلاق تفکیک میکنند.
اگر بخواهیم اقتصاد توجه را اصلاح کنیم و بهواسطه رسانهها و محصولاتی که دوست داریم بهطور مستقیم با خلقکنندهها تعامل داشته باشیم، به دنیایی میرسیم که در آن سازندهها و مصرفکنندهها بیشتر با هم ارتباط دارند. در طول قرن گذشته، اینقدر زنجیرههای تامین و ارزش را پیچیده کردهایم که فراموش کردهایم در پس همه چیزها و محتواهایی که مصرف میکنیم یک خلقکننده وجود دارد. اقتصاد خلقکننده، نسخه دیجیتال و جهانی دنیایی است که قبلا میشناختیم، دنیایی که در آن از حرفهایها بهطور مستقیم حمایت میکنیم و قدرشان را میدانیم.