گام اول. اهداف شرکتی برای دیجیتالی شدن را تعریف کنید: اولین گام برای دیجیتالی شدن در عصر انقلاب صنعتی چهارم عبارت است از تعریف و توسعه اهداف، آرمان‌ها و تصاویر ذهنی از سازمان. در این مرحله همچنین توفان مغزی و توسعه برنامه‌های کسب و کار در جهت دیجیتالی شدن در کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت اتفاق می‌افتد. برای تحقق این هدف لازم است که تمام سهامداران و مدیران و کارکنان از تمام سطوح و بخش‌های شرکت در زمینه تحقق این اهداف هم عقیده و هماهنگ باشند.

گام دوم. دیجیتالی شدن تمام فرآیندها را جدی بگیرید: ظهور ابزارهای پیشرفته و دیجیتالی برای تحلیل داده‌ها و فرآیندها موجب ارتقای سطح عملکرد شرکت‌ها در زمینه دیجیتالی شدن شده است و به همین دلیل مدیران سازمان‌ها باید به خوبی دریابند که بهترین و کارآمدترین راه برای برطرف‌سازی نیازهای سازمان‌های تحت امر‌شان در حوزه دیجیتالی شدن کدامند.در این مرحله، سازمان باید برنامه جامعی را برای دیجیتالی کردن فرآیندهای اصلی خود توسعه دهد. برای انجام این کار، مدیران باید محصولات شرکت را به دو گروه کالاهای مستقیم و کالاهای غیرمستقیم تقسیم کنند. کالاها و خدمات مستقیم آنهایی هستند که به فروش شرکت کمک می‌کنند حال آنکه کالاها یا خدمات غیرمستقیم از عملیات کلی شرکت حمایت کرده و از آنها با عنوان توانمندساز یاد می‌شود.

گام سوم. فرآیندهای دیجیتالی را یکپارچه کنید: یکپارچه‌سازی فرآیندهای دیجیتالی سازمان گامی حیاتی برای شناسایی پتانسیل‌های کامل این فرآیندها محسوب می‌شود. به‌طور سنتی فرآیندهای مختلف جاری در سازمان از همدیگر تفکیک شده و جدا هستند و به همین دلیل هم هست که بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌ها هر‌گونه اقدام و تلاش برای یکپارچه‌سازی آنها با کمک تکنولوژی را چالش برانگیز و دشوار می‌یابند. بنابراین مهم است که سازمان‌ها با دیدی باز و مصمم  سراغ یکپارچه‌سازی این فرآیندها بروند و کلیه فرآیندهای مرتبط با سازمان را به‌صورت یکپارچه و هماهنگ با هم درآورند. بهره‌گیری از تحلیل‌ها و یادگیری‌های هر کدام از این فرآیندهای دیجیتالی می‌تواند به بهبود هر دو فرآیند و ارتقای پیوسته کیفی کلیت سیستم کمک کند. برای نیل به این مقصود، مدیران باید توجه و تمرکزشان را از مکانیزم‌های اجرا برداشته و بر نوآوری‌ها و بهبود فرآیندهای دیجیتالی متمرکز معطوف کنند. بر اساس مجموعه تحقیقات جدید موسسه LNS، تنها ۷‌درصد تولیدکنندگان در سراسر جهان تاکنون در جهت مرتبط ساختن نرم‌افزارهای مدیریت دیجیتالی خود با تکنولوژی‌های برآمده از انقلاب صنعتی چهارم گام‌های عملی برداشته‌اند و این فرصت ارزشمندی است که بسیاری از شرکت‌ها و سازمان‌ها در سراسر جهان آن را از دست داده و می‌دهند.

گام چهارم. اکوسیستم‌های دیجیتالی را اجرا کنید: اجرای اکوسیستم‌های دیجیتالی که قادرند فرآیندهای دیجیتالی را به‌صورت یکپارچه و هماهنگ با هم درآورند به‌طور روزافزونی در حال پویا شدن و پیشرفت است به‌طوری که در سال‌های اخیر شاهد تحول و تکامل آنها از حالت سیستم‌های دیتای الکترونیکی ساده به شبکه‌های پیچیده و هوشمندی بوده‌ایم که به راحتی از هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی، روباتیک و تحلیل‌های داده‌های بزرگ بهره می‌برند. به‌طور کلی، این تکنولوژی‌ها به ما در برطرف ساختن دغدغه‌ها و مسائل مربوط به کیفیت محصولات و خدمات تولیدی مان کمک شایانی کرده‌اند. به همین دلیل هم هست که بسیاری از کارشناسان و صاحب‌نظران دنیای مدیریت دیجیتالی بر این اعتقادند که دیجیتالی شدن کلیه فرآیندهای سازمانی به شدت تمام سطوح پایینی و بالادستی کسب و کارها را تحت تاثیر قرار خواهد داد و به شرکت‌هایی که نگاه ویژه‌ای به این یکپارچه‌سازی و دیجیتالی‌سازی دارند این امکان را می‌دهد تا با افزایش ۴ درصدی کارآیی شان در هر سال به افزایش درآمد خالص ۳ درصدی در هر سال دست یابند.

گام پنجم. همه چیز را قابل رویت و شفاف‌سازید: دیجیتالی شدن به شدت به افزایش قابل رویت بودن و شفافیت زنجیره تامین کمک می‌کند و به دست اندرکاران شرکت‌ها این امکان را می‌دهد تا تمام جابه جایی کالاها و تبادل کلیه اطلاعات سازمانی را به خوبی رصد کنند و همین مساله به شرکت‌ها کمک می‌کند تا دلایل اصلی و ریشه‌ای تولید محصولات معیوب و بی‌کیفیت را شناسایی کرده و فرآیند کنترل‌کیفیت محصولات نهایی را به نحو موفق تر و دقیق‌تری به مرحله اجرا درآورند. امروزه سیستم‌های ردیابی محصولات در خط تولید که به تکنولوژی بلاکچین متکی هستند بسیاری از موانع و نواقص در بخش کیفیت و قابل رویت بودن زنجیره تامین را برطرف ساخته‌اند.

گام ششم. بهبود کیفیت را اندازه‌گیری کرده و اهداف‌تان را بازتعریف کنید: بعد از آماده شدن و اجرای نقشه راه دیجیتالی شدن سازمان نوبت می‌رسد به گام بعدی یعنی سنجش و اندازه‌گیری اثرات دیجیتالی شدن بر کیفیت محصولات و خدمات. در واقع بعد از سنجش اثرات دیجیتالی شدن بر کیفیت محصولات و خدمات است که می‌توان آن را با اهداف تعیین شده توسط شرکت در گام اول مقایسه کرد. حال اگر شکاف و فاصله‌ای بزرگ و معنادار بین این اثرگذاری دیجیتالی و اهداف پیش‌بینی شده توسط مدیران شرکت وجود داشته باشد، لازم است که این اهداف هم پالایش شوند و هم مورد بازتعریف قرار گیرند تا به این وسیله بستر مناسبی برای به حداکثر رساندن مزایای دیجیتالی شدن فرآیندها فراهم شود. بنابراین در این مرحله ضروری است که تعامل و هماهنگی کامل و همه جانبه‌ای بین مدیران بخش‌های مختلف سازمان پدید آید تا در نهایت بتوان پس از دریافت بازخورد مشتریان و بهبود تکنولوژی‌های دیجیتالی در راستای بازطراحی اهداف شرکتی در دوران انقلاب صنعتی چهارم گام‌های اساسی و محکمی برداشت.