۴ پرسش اساسی برای کمک به زنانی که در نیمه دوم زندگی حرفهایشان هستند
شکوفایی حرفهای بعد از ۵۰ سالگی
البته گفتن این حرف آسانتر از انجام دادن آن است. بهعنوان یک زن بالای ۵۰ سال برای ایجاد انرژی دوباره در کسبوکارتان چه کاری میتوانید انجام دهید تا از سالهای باقیمانده حرفهایتان بیشترین بهره را ببرید؟ در اینجا به طرح چهار پرسش میپردازیم که به نظر من میتواند به هر کسی کمک کند مساله را بازاندیشی کرده و به اهداف حرفهایاش دست یابد.
1- اگر هیچ مانعی سر راهتان نبود زندگی حرفهایتان چگونه بود؟
دهه 50 زمان سرمایهگذاری روی نیمه دوم زندگیتان است. یک لحظه با آرامش و در سکوت از خودتان بپرسید:
* در زندگی چه کم دارید؟ در کارتان چه؟
* میخواهید چه تفاوتی ایجاد کنید؟
* شغل رویاییتان چگونه است؟
* اگر میدانستید شکست نمیخورید چه حرکتی در زندگی حرفهایتان انجام میدادید؟
* میخواهید دیگران شما را چگونه به خاطر بیاورند؟
برخی از مشتریان من رویای پیشرفت در پستهای مدیریتی بالاتر را دارند، برخی دوست دارند شغلشان به آنها نقش جدید با موفقیت بیشتر به آنها بدهد، در حالیکه بقیه به این گزینه فکر کردهاند که شرکت را بهطور کامل ترک کنند تا به یک کارآفرین تبدیل شوند یا پروژههای شخصی خود را دنبال کنند.
بهعنوان مثال، ایزابل، که یک مدیر ارشد فنی در یک دفتر منطقهای است با چاپ چند کتاب و تاثیرگذاری بهعنوان مرجع صنایع دارای زندگی حرفهای اثرگذاری بود. او در 52 سالگی پسرش را به کالج فرستاد و نزد من آمد تا درباره اینکه چگونه 10 سال آیندهاش را برنامهریزی کند با من مشورت کند. او متوجه شده بود که اکنون زمان، انرژی، تمرکز و آزادی بیشتری روی سرمایهگذاری بر زندگی کاری خود دارد و میخواست خود را از وضعیت راحتی و آسایشی که کار فعلیاش به او داده بود برهاند و بر رهبری دیگران متمرکز شود.
از آنجا که پسرش ازخانه بیرون بود، او خود را به موقعیتهای محلی محدود نکرد و شروع به تقاضای کار در سطح جهانی کرد. ایزابل طی کمتر از 6 ماه به یک پست رهبری در یک سازمان در کشور دیگری دست یافت.
مشتری دیگر، فلورانس مدیر ارشد در یک سازمان بینالمللی بود که برای مشورت نزد من آمد تا درباره مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم میکند صحبت کند: مردان کمتر شایسته و کمتجربهتر پستهای مدیریت ارشد را میگرفتند و او را پشتسر میگذاشتند در حالی که او فکر میکرد در مقایسه با آنها واجد شرایط بهتری است. او عمیقا به سازمان خود متعهد بود و اعتقاد داشت که با احراز سمت مدیریت ارشد هم بهتر میتواند تغییر ایجاد کند و هم بر دیگران اثر بگذارد. او فعالیت خود را بهشدت آغاز کرد و تقاضای شغلی برای سمتهای مدیریت ارشد در آن سازمان ارسال کرد و ظرف 14 ماه از او خواسته شد یک واحد بزرگ را رهبری کند.
2- برای آنکه تبدیل به شخصی شوید که میخواهید باشید چه مجوزهایی باید به خودتان بدهید؟
بسیاری از زنان در مفهومی گرفتار میشوند که به آن دام اصالت میگوییم: آنها تعاریف بسیار منسجمی از خود منفردشان را حفظ میکنند که به آنها اجازه درگیر شدن با سایر هویتهای بالقوه (مثل یک رهبر) یا مهارتها (مثل ایجاد شبکه) و توسعه آنها را نمیدهد.
بهعنوان مثال، ایزابل هرگز به خود اجازه نمیداد کمک بخواهد، او احساس میکرد این کار مخالف ارزشهای مهم او از جمله استقلال، خودمختاری و قدرت است. فلورانس به خود افتخار میکرد که انسان سر به زیری است و کارش را انجام میدهد، نه کسی که به دنبال جلب توجه است. با واکاوی این باورهای محدودکننده و بررسی چگونگی ایجاد موانع غیرضروری حرفهای، هر یک از این زنان توانستند هویتهای خود را گسترش دهند و مهارتهای خود را غنی کنند.
ایزابل شروع به کمک گرفتن از دیگران کرد چراکه این کار یکی از اجزای مهم رهبری خوب است و نشانه عدم استقلال تلقی نمیشود. او به جای تلاش برای پیدا کردن شغل جدید بدون کمک دیگران تصمیم گرفت نزد رئیسش برود که اتفاقا او نیز انسان بسیار حمایتگری بود و ایزابل را به مدیر استخدامکننده سازمان جدیدش معرفی کرد.
بهطور مشابه، وقتی فلورانس قضاوتهای منفی خود را درباره ارتقای شخصیاش کنار گذاشت، توانست راههایی برای توسعه خود بیابد که هم با اهدافش برای دیده شدن در شرکت همخوانی داشت و هم با ارزشهای انسانیاش.
او بعد از آنکه خود را بیشتر در مرکز توجه قرار داد، رئیسش نیز کار تیمی او را بهعنوان مدیر ارشد مورد حمایت قرار داد و در یک گروه کاری سطح بالا، تحقیقات فلورانس را در یک کنفرانس بینالمللی ارائه داد.
3- چگونه میتوانید شبکه حمایتی خود را بسازید و به آن دسترسی داشته باشید؟
در ابتدا، نه ایزابل و نه فلورانس از شبکههای خود برای پیشبرد اهدافشان استفاده نمیکردند، به همین خاطر، من از آنها خواستم تا شیوه روابط خود را مجددا بازبینی کنند. فرآیند آن ساده است: یک فایل متنی یا اکسل باز کنید (یا یک قلم و کاغذ بردارید)، در هر دسته هر چقدر نام که میشناسید را یادداشت کنید:
1- قهرمانان شغلی: چه کسی برای من دست میزند؟
2- منابع بازخورد: چه کسی به من درباره کارآییام بازخورد صادقانه میدهد و من را به چالش میکشد تا توسعه یابم؟
3- سیستم حمایت عاطفی: چه کسی به من کمک مثبت میدهد؟
4- خردمندان سازمانی: چه کسی به من کمک میکند تا ریزهکاریهای سازمان را درک کنم؟
5- مربیان: چه کسی به من کمک میکند تا به عواقب تصمیمات شخصی و حرفهایام فکر کنم؟
6- متصلکنندگان: چه کسی شبکه گسترده و متنوعی دارد و مایل است من را به دیگران معرفی کند؟
7- افراد قدرتمند: چه کسی این قدرت را دارد که وقوع امور را رقم بزند؟
فلورانس بعد از تکمیل این بررسی نزد همکارانی رفت که به او کمک کردند موقعیتهای جدید را شناسایی کند و با تصمیمگیرندگان مهم ارتباط برقرار کند. بهطور مشابه، اینکار به ایزابل نیز کمک کرد تا از روابط موجود برای برقراری ارتباط با افراد مهم در داخل و خارج از سازمان خود استفاه کند و در نهایت به شغل جدید او منتهی شود.
این تمرین ارزشمند بود نه فقط از این جهت که به هر دو این زنان کمک کرد ارتباطات مفیدی پیدا کنند، بلکه از این جهت که به آنان اجازه داد ببینند که چگونه خودشان بهطور روزمره از دیگران در سازمانهایشان حمایت میکنند. این مساله به آنها امکان میدهد تا ایجاد شبکه را بهعنوان یک فعالیت متقابل ببینند و نه تنها یک فعالیت معاملهای، و این کار باعث میشود آنها نسبت به این فرآیند احساس راحتی و اطمینان بیشتری داشته باشند.
4- چه چیزی را باید یاد بگیرید؟
رهبران خوب همواره در حال یادگیری هستند. چه مهارتها، اطلاعات و دانش شخصی باید به دست آورید تا به جایی که میخواهید برسید؟
بهعنوان مثال، هم ایزابل و هم فلورانس دریافتند که باید مهارتهایشان را بالا ببرند تا به اهداف شغلی جدید خود دست یابند. بهروزرسانی CVها، ایجاد پروفایل Lin Kedin و مشارکت در رسانههای اجتماعی همه مهارتهایی هستند که آنها باید از ابتدا پالایش میکردند یا فرا میگرفتند. آنها از طریق این فرآیند نه تنها مهارتهای فنی با ارزشی کسب کردند، بلکه این تمرین به هر دو نفر آنها کمک کرد تا با موفقیتهای حرفهای خود آشنا شوند، اعتماد به نفس داشته باشند و توانایی خود را برای ارتقای سطح خود توسعه دهند.
با توجه به اینکه تمرکز من بر کمک به زنانی است که بهدنبال ارتقای زندگی حرفهایشان در دهه 50 زندگی خود هستند، توصیههایی که کردهام میتواند برای هر کس کاربرد داشته باشد. اگر چند دهه هست که در شغل خود مشغول به کار و به دنبال رشد هستید، به این مساله فکر کنید که میخواهید چه باشید، چه کار کنید، چه احساسی داشته باشید؟ باورها و پیشفرضهایی که ممکن است سر راهتان قرار بگیرند را بشناسید و بدانید کدام دانش و مهارتهای جدیدی به شما در رسیدن به هدفتان کمک خواهد کرد و هنگامی که لیست حمایتکنندههای خود را تهیه میکنید، فراموش نکنید که شامل خودتان هم باشد. شما قویترین متحد خودتان هستید- بنابراین جسورانه و بدون پشیمانی حرکت کنید.