عملکرد گذشته تضمینی برای نتایج آینده نیست
در سال ۱۹۰۵ زمانی که جورج سانتایانا فیلسوف بیان کرد «کسانی که نمیتوانند گذشته را به یاد آورند محکوم به تکرار آن هستند»، پیش از آن انسانها طی چند هزار سال تجربههایی از تاریخ کسب کرده بودند. حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد در ایلیاد، هومر از مبارزان اصلی جنگ تروآ برای موفقیت از استراتژی و سبکهای رهبری مدیریت و استفاده میکرد. تقریبا هزار سال بعد در آغاز قرن دوم میلادی پلوتارچ ویژگیهای شخصیتی رهبران برتر تاریخ را در زمان یونانیان و رومیان با یکدیگر مقایسه کرد. البته هنوز هم ما به آن باور داریم، قفسههای کتب تجاری با تجربههای برگرفته از مدیریت و برنامههای زندگی مخترعان، فرماندهها، سیاستمداران و سایر رهبران برجسته درگذشته پر شده و سنگینی میکند.گاهی اوقات این تجارب احساس کشش زیادی ایجاد میکنند، نهتنها به این دلیل که آنها تمایل به ایدهآل کردن موضوعات دارند، بلکه به این دلیل که پاسخهای موقت را تا حد قوانین کلی بزرگ میکنند. بهعنوان مثال آیا یک مدیرعامل جدید برای داشتن «تیمی از رقبا» میتواند از کتاب آبراهام لینکلن استفاده کند؟ یا اینکه باید از دانش خود استفاده کند، اگر یک مدیر از تجربههای پیشین استفاده نکند در رویارویی با بازار رقابت بهمنظور کسب موفقیت به چه میزان میتواند امید داشته باشد؟
بن لیکر، استاد مدیریت دانشکده بازرگانی هنلی و رئیس آموزش مرکز ملی و مدیریت انگلستان، به نخستوزیر کنونی انگلیس، بوریس جانسون اشاره میکند که کتابی در مورد نخستوزیر دیگر انگلیس بهنام ویژگیهای چرچیل نوشت: یک مرد چگونه تاریخ را رقم زد تا چالشهای بهکارگیری تجربیات را به تصویر بکشد. وی خاطرنشان کرد: «نخستوزیر میداند که وینستون چرچیل در سال ۱۹۴۱ با پشتیبانی و اجبار اذهان عمومی بهمنظور اتخاذ راهی صلحآمیز، توانسته است حس اتفاقنظر را در اذهان عمومی شکل دهد». او امروز سخنان، تصمیمات و فعالیتهای خود را بر مبنای عملکرد چرچیل پایهگذاری میکند. لیکر میگوید: «به دلیل همین موضوع بسیاری از مردم احساس ارتباط بیشتری با او میکنند». اما امروز در موضوع برگزیت همانطور که منتقدان جانسون ذکر کردند: «خروج انگلستان از اتحادیه اروپا یک جنگ نیست اما در تضاد با وضعیتی است که نیازمند آزادی و همکاری برای رسیدن به یک نتیجه عملی است.»
واضح است که تجربیات، عامل مهمی در بهکارگیری تاریخ است. اما لیکر میگوید: «میتوانید به گذشته نگاه کنید و از خود بپرسید که آیا شما در همان شرایط میتوانستید همین کار را انجام دهید. اما مساله این است که شما در یک وضعیت قرار ندارید، بنابراین تاریخ با وضعیت فعلی شما چقدر در ارتباط است؟»مارتین دوبرمن استاد بازنشسته تاریخ در دانشکده هربرت لمان، در سال ۱۹۶۵ در مقالهای پاسخ صریحی به این سوال داده است. دوبرمن در توصیف محدودیتهای شغل خود نوشت: «حتی اگر یک نوشتار تاریخی تاکید کند که دارای بیشترین اهمیت است، بازهم بیش از یک راهنمای تجربی برای اقدامات فعلی نیست. مقایسه سختی خواهد بود، شباهتها تقریبی است، اما برخی از اطلاعات بر هیچ کدام برتری ندارد.»سانتایانا دقیقا پیش از ارائه جمله قصار معروف خود نوشت: «پیشرفت، علاوهبر تغییر و تحول، به تجربه نیز بستگی دارد. هنگامی که تغییر مطلق باشد، دیگر نیازی به بهبود و پیشرفت نخواهد بود و هیچ مسیری برای پیشرفت احتمالی تعیین نمیشود و زمانی که تجربه حفظ نشود و مورد استفاده قرار نگیرد، مانند کودکی رامنشده است.»گذشته ممکن است تنها معنی درک و پیشرفت ما باشد اما درواقع همانطور است که دوبرمن آن را پذیرفته: «گذشته ممکن است جزئی، ناقص و تحریف شده باشد.» بنابراین با توجه به تمام موارد فوق، مدیران چگونه باید با تجربیات تاریخی برخورد کنند؟
در ابتدا، محدودیتهای تاریخ را بهعنوان راهنمای فعالیتها شناسایی کنید. لیکر میگوید: «فرقی نمیکند که به هفته گذشته یا سال گذشته یا هزاره گذشته بازگردید؛ در تمام آن زمانها، جهان به شکل دیگری بوده است. بدانید که میتوانید به کارهایی که در زمان دیگری جواب دادهاند توجه کنید، اما ممکن است در زمان شما کاربردی نداشته باشند.»
ثانیا، منابع را یک مرتبه و ادعاها را دو مرتبه بررسی کنید. هر تجربه و درسی از تاریخ از طریق تصورات و درک ما و دیگران برداشت میشود. در نتیجه تشخیص واقعیتهای یک رویداد و تشخیص تفکر مدیرانی که درگیر آن رویداد بودند، کاری دشوار است. این موضوع بیشتر در مورد خاطرهنویسی و زندگینامهنویسی، ژانرهایی که نویسندگان آن بهخاطر بازنویسی تاریخ بدنام هستند، صدق میکند.ثالثا، به دنبال تفاوتها و شباهتها در موقعیتهای گذشته و فعلی باشید. مدیران مشاغل دیجیتالی مبتنی بر پلتفرم که سهام کلانی در بازار دارند، با احتمال فروپاشی توسط حکم دولتها تهدید میشوند. چه درسهایی از امثال جاندیراکفلر و بیلگیتس باید گرفته شود؟ هر دوی آنها با هر ابزاری که در اختیار داشتند با ادعای از بین بردن انحصار با دولت مبارزه کردند. راکفلر باخت و پس از ورشکسته شدن شرکت عظیماش، ارزش شرکت استاندارد اویل افزایش یافت. گیتس برنده شد و مایکروسافت دست نخورده ماند. پاسخ و بهکارگیری تجربیات برای مدیران امروز به عواملی از جمله: ماهیت شرکتهای آنها، چگونگی تولید ارزش توسط تجارت آنها و محیط فعلیای که در آن فعالیت میکنند بستگی دارد و احتمالا تمام آنها با شرکت استاندارد اویل و مایکروسافت متفاوت هستند.هنری کیسینجر در جلد اول خاطرات خود «سالهای کاخ سفید» که به دلیل بازنویسی تاریخ مورد انتقاد قرار گرفت نوشت: «البته که تاریخ کتاب آشپزی نیست تا دستورالعملهای پیشآزموده را ارائه دهد. بلکه تجارب را با کمترین مقایسه انتقال و آموزش میدهد. این میتواند نتایج فعالیتها در وضعیتهای قابلمقایسه را نشان دهد، اما هر نسل باید خود بداند که چه موقعیتهایی واقعا با یکدیگر قابلمقایسه هستند.» همین جمله برای مدیران هم صدق میکند.