برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد
سه اشتباه مهلک در زمینه جذب نیروهای جدید
در این میان، بسیاری از مدیران تازهکار و حتی مدیران باسابقه دچار یکسری اشتباهات محاسباتی در زمینه جذب نیروها میشوند که ارتکاب آنها موجب میشود تا آنها در مراحل بعدی کارشان با افراد جذب شده دچار مشکلات پیشبینی نشده و گرفتاریهای عدیدهای شوند و در نهایت نتوانند آنچنان که باید و شاید، دوران مدیریتی موفقی داشته باشند و شاید هم خیلی زود با نقش مدیریتیشان خداحافظی کنند. در ادامه به سه مورد از شایعترین و خطرناکترین اشتباهات مدیران در هنگام برنامهریزی و اجرای فرآیند جذب نیرو اشاره خواهد شد.
اشتباه اول: میخواهم افرادی کاملا شبیه خودم را جذب کنم
برخی از مدیران و مصاحبهگران شغلی، خواسته یا ناخواسته بهدنبال یافتن و جذب کسانی هستند که کاملا شبیه خودشان باشند و مانند آنها فکر و عمل کنند. این اشتباه، عمدتا در بین مدیرانی اتفاق میافتد که فاقد معیارها و شاخصهای استراتژیک و سیستماتیک برای مدیریتشان و همچنین برای آینده شرکتهای تحت رهبریشان هستند. از نظر این مدیران و مصاحبهگران نابخرد، بهترین مصاحبهشوندگان و داوطلبان تصدی پستها کسانی هستند که بیشترین شباهت و اشتراکات را با خود آنها داشته باشند و یک جور کپی برابر با اصل خودشان باشند.
این رویکرد از چند جهت کاملا اشتباه و زیانبار است؛ چراکه از یکسو افرادی که برای مدیری کاملا شبیه به خود کار میکنند پس از مدت کوتاهی به شدت احساس کسالت و بیهودگی میکنند چراکه چنین تیم کاری یکنواختی فاقد عنصر تنوع و تکمیلکنندگی بوده و نمیتواند بسیاری از پروژهها را به خوبی به پیش ببرد. از سویی دیگر کارکنان زیردست مدیری که کاملا شبیه به آنهاست پس از مدتی به این نتیجه میرسند که کار کردن با مدیری همسان و همسطح آنها بیفایده است و راهی برای ارتقا و پیشرفت آنها وجود ندارد. چنین کارکنانی خیلی زود به این نتیجه میرسند که چنین مدیری نمیتواند الگو و راهبر خوبی برایشان باشد؛ چراکه آنها بهدنبال کسی میگردند که با آنها فرق کند و مسیر درست را به آنها نشان دهد. پس هیچگاه در زمان جذب نیروهای جدید، بهدنبال کسانی شبیه خودتان یا گذشته خودتان نباشید.
اشتباه دوم: دنبال کسانی هستم که به جای من، کارهای سخت و تکراری را انجام دهند
این اشتباه در مقایسه با اشتباه شماره اول به مراتب خطرناکتر و زیانبارتر است چراکه هم باعث میشود تا مدیران به نوعی از مسوولیتهای ذاتی خود شانه خالی کنند و هم انجام کارهای بیهوده و تکراری را به گردن نیروهای توانمند خود میاندازند و با این فرصتسوزی، ضربه مهلکی به کارکنان و کل مجموعه تحترهبریشان وارد میکنند. اگر مدیری در زمان جذب نیرو فقط به این فکر باشد که کسانی را پیدا کند که حاضر باشند کارهای یکنواخت و خستهکننده را به جای او انجام دهند بهطور حتم فرآیند جذب موفقی را پشت سر نخواهند گذاشت.
این اشتباه هنگامی ابعاد خطرناکتری به خود میگیرد که مدیران بهدنبال افرادی باشند که بتوانند به جای آنها «کارهای مزخرف» را انجام دهند. بهعنوان مثال، مدیری را در نظر بگیرید که به دلایل گوناگون نمیخواهد به زیردستانش بگوید که کمتر برای شرکت خرجتراشی کنند یا میخواهد چند نفر از کارکنان را تحت فشار بگذارد یا اخراج کند اما نمیخواهد بهطور مستقیم این کار را انجام دهد و به همین دلیل بهدنبال جذب فرد یا افرادی است که بتوانند و حاضر باشند این کار را به جای او انجام دهند. پرواضح است که جذب چنین نیروهای بیهویت و فاقد قدرت خود کارآمدی میتواند برای هر شرکت و سازمانی یک فاجعه تمامعیار باشد چراکه این اقدام، نه مدیریت است و نه رهبری و فراست بلکه یک نوع سودجویی و سوءاستفاده از افراد است و بس، که بهطور حتم به هیچ نتیجهای نخواهد رسید.
اشتباه سوم: دنبال جذب کسانی هستم که مطیع محض اوامر من باشند
اگر شما هم جزو آن دسته از مدیران هستید که خود را عقلکل میدانند و معتقدند که باید کسانی را جذب کرد که حرفگوشکن باشند و خیلی خوب بتوانند دستورات داده شده را انجام دهند، بدانید که به شدت دراشتباهید. واقعیت آن است که در هر تیم کاری موفقی، طیف متنوعی از افراد باید حضور داشته باشند که هر کدام در زمینه خاصی دارای استعداد، تجربه و توانایی هستند و قادرند حتی بهتر از مدیر مافوقشان یکسری کارها را انجام دهند. بنابراین مدیران نباید به هیچ عنوان از جذب استعدادهایی توانمندتر از خودشان هراس داشته باشند و به جذب افرادی دست و پا بسته و کمتوان بسنده کنند که فقط گوششنوا دارند و نه زبانی برای صحبت کردن.بنابراین همیشه در زمان جذب نیروهای جدید سعی کنید کسانی را جذب کنید که شبیه شما نباشند، شما را به چالش بکشند، جور دیگری فکر کنند، آنچه شما نمیدانید را به شما بگویند، خودکارآمدی بالایی داشته باشند و یکسری از کارها را حتی بهتر از شما انجام دهند.