داستانهای مدیریتی- بخش سوم
واکنش در برابر انتقادها و نه شنیدن از مافوق
او عادت داشت در اولین دیدار با هر کارمند تازهوارد به زیرمجموعهاش دو پوشه که روی میز کارش قرار داشت را به او نشان دهد که روی یکی از آنها عنوان «پوشه بله» و روی پوشهای دیگر عنوان «پوشه خیر» نوشته شده بود. جالب آنکه وقتی در آن پوشهها باز میشد مشخص میشد که پوشه بله حدود ۱۰ برگ و در پوشه خیر حدود ۱۰۰۰ برگ قرار دارد. پس از نشان دادن آن پوشهها او به کارمند تازهوارد توضیح میداد که پوشه خیر شامل موارد و پیشنهادهایی است که خود او در طول سالها به شرکت ارائه داده و مورد موافقت قرار نگرفته یا حاوی انتقادها و توبیخهایی است که نصیب او شدهاند و پوشه بله شامل پیشنهادهای تایید شده یا تشویقهای صادر شده، برای اوست. او با نشان دادن آن دو پوشه بهصورت عملی و عینی به کارکنان جدید شرکت میآموخت که شنیدن خیر و انتقاد در شرکت اپل، امری متداول است و نباید باعث سرخوردگی و ناراحتی و ناامیدی افراد شود بلکه میتواند به افراد کمک کند تا چیزهای جدیدی بیاموزند و از دیگران کمک و راهنمایی بگیرند و در بسیاری موارد «نه» شنیدن باعث پیشرفتهای بیشتری برای افراد شده و میشود. آن مدیر به من آموخت که موفقترین مدیران امروز همان کارمندان سابقی هستند که بارها و بارها در دوران کاریشان نه شنیدهاند یا از سوی مافوقهایشان مورد انتقاد و حتی توبیخ قرار گرفتهاند، اما به جای ناامید و سرخورده شدن بهدنبال رفع نواقص خود و پیشرفت فردی و سازمانیشان بودهاند.
برداشت دوم: زمانی که در شرکت گوگل بودم، همکارم لری پیج خاطرهای از رئیس خودمدار و خودخواهش تعریف کرد که سالها قبل با او کار میکرد. او برایم توضیح داد که در ابتدای تابستان سالی که او به آن شرکت پیوسته بود رئیساش از او خواست پروژهای را دقیقا مطابق خواست او انجام دهد و فقط از روشی که او میخواست استفاده کند در حالی که لری دوست داشت آن پروژه را با روشی که خودش فکر میکرد درست است و به نتیجه میرسد انجام دهد و مطمئن بود که میتواند طی دو روز آن را به پایان برساند. اما فشار و تاکید بیش از حد رئیس، لری را وادار کرد تا کار را با روش رئیساش انجام دهد و در نتیجه شرایط بهگونهای پیش رفت که او تمام تابستان مشغول اجرای آن پروژه بود و کار به دلایل مختلف کش پیدا کرد. لری با صداقت و صراحت تمام برایم تعریف کرد که زمان طولانی و تلاش اضافی و بیهودهای که او طی آن تابستان صرف کرد یک نوع شکنجه و خاطره تلخ برایش بهشمار میآمد. جالبتر آنکه لری ضمن یاد کردن از آن تابستان تلخ همیشه سعی میکرد شبیه رئیساش نباشد و از سایر مدیران گوگل هم میخواست تا به تمایلات و خواستههای کارکنان و زیردستان خود توجه کنند و از اصرار بیهوده و بیش از حد بر انجام پروژهها با استفاده از هر روشی که مد نظرشان است پرهیز کنند و این آزادی عمل و تصمیمگیری را به افراد بدهند تا طبق نظر کارشناسی خودشان کارها را به پیش ببرند و به این ترتیب به آنها بهعنوان فرد و انسان احترام بگذارند. این همان چیزی بود که من در گوگل خیلی دوست داشتم و از آن لذت میبردم.
متاسفانه خود من هم برای مدت طولانی و به اشتباه بر این عقیده بودم که هل دادن افراد و وادار کردن آنها به تبدیل شدن به یک کارمند بینقص، بهترین اقدام برای ایجاد یک تیم باکیفیت و کارآمد است. در واقع من در آن دوران همیشه بهدنبال بهترینها و درخشانترینها و کسانی بودم که دقیقا با خواستهها و تمایلات من همسو باشند و از هر گونه مخالفت با ایدهها و نظراتم بهعنوان تهدیدی برای جایگاهم بهعنوان مدیر و رئیس یک مجموعه کاری بدم میآمد. در آن دوران من به اشتباه فکر میکردم که قاطعیت و اقتدار مدیریتی به من اجازه نمیدهد تا پذیرای مخالفت و نه شنیدن از دیگران به خصوص زیردستانم باشم و نه شنیدن از سوی کارکنان به حیثیت و اعتبارم بهعنوان مدیر لطمه وارد میآورد. اما بعدها فهمیدم که ستون و رکن اصلی هر تیم کاری را افرادی تشکیل میدهند که با جان و دل کار کرده و بهخاطر همین با جان و دل کار کردن در یک مجموعه است که ممکن است با مافوقهای خود به مخالفت برخاسته و به آنها نه بگویند. من هم مانند بسیاری از مدیران خودمدار و مغرور به اشتباه فکر میکردم که کارمند خوب کسی است که بدون هیچ چون و چرایی به اوامر و دستورات مافوق خود گوش کند و آنها را مو به مو اجرا کند و هیچ وقت نه به زبان نیاورد.
همه اینها در حالی بود که کارکنانی که در یک مجموعه کاری امکان نه گفتن و مخالفت کردن با مافوقهایشان را پیدا میکنند هم نظرات و پیشنهادهای بیشتر و بهتری را به مجموعه هدیه میدهند و در عین حال از کار کردن در آنجا احساس شادی و رضایت دارند و خوشبختانه من هم ضمن کار در شرکتهایی مانند گوگل و اپل به چنین فردی تبدیل شدم و از کار کردن در آنجا واقعا خوشحال بودم. بنابراین چنانچه در مجموعه مدیریتی تحت رهبریتان یا در ساختاری که خودتان در آن زیر نظر یک مدیر مافوق کار میکنید با مخالفت و نه شنیدن مواجه شدید به جای پرخاشگری و امتناع از فکر کردن به دلایل نه شنیدن، واقعبین باشید و از این نه شنیدنها بهعنوان فرصتهایی برای یادگیری بهره بگیرید.
ارسال نظر