فرسودگی شغلی در کمین کارآفرینان
ما مطالعهای انجام دادیم تا دریابیم چه عواملی منجر به فرسودگی شغلی بیشتر بین کارآفرینان میشود. بهطور خاص نگاهی به این نکته انداختیم که آیا علاقه به شغل، تناسب شغلی و باورهای سرنوشت (باوری که یک حرفه کارآفرینی موفق به چه شکل مقدر شده است) در احتمال تجربه فرسودگی شغلی در کارآفرینان نقش دارند یا خیر. ما در مطالعه خود، تعدادی سوال پرسیدیم تا علاقه شغلی کارآفرینان، تناسب شغلی، باورهای کاری و احتمال تجربه فرسودگی شغلی را اندازهگیری کنیم. تناسب شغلی را چنین تعریف کردیم که فرد مذکور تصور میکند شغل فعلیاش تا چه حد با شغل ایدهآلش تناسب دارد. ما اشتیاق و علاقه شغلی را بهعنوان داشتن تمایل قوی برای کاری تعریف کردیم که فرد آن را دوست داشته و مهم یافته است. هدف ما این بود تا فاکتور «شور و اشتیاق قلبی» (harmonious passion) را اندازهگیری کنیم که به این معنی است که شغل فرد به او انگیزه میدهد؛ چرا که شغل مذکور برای او رضایت به همراه دارد و بخش مهمی از شخصیت اوست و فاکتور «شور و اشتیاق تحمیلی» (obsessive passion) که به این معنی است که شغل مذکور بهدلیل موقعیت، پول و سایر پاداشهایی که با خود به همراه دارد مهم است. در مورد باورهای کاری، سوالات ما طوری طراحی شده بود تا نحوه تفکر افراد در مورد تکامل شغلشان طی زمان را اندازهگیری کند. افراد به دو گروه تقسیم شدند: افرادی با طرزفکر منعطف؛ کسانی که باور داشتند یک شغل کارآفرینی میتواند طی زمان توسعه یابد و افراد با طرز فکر ثابت؛ کسانی که تصور میکردند یک قدم شغلی هم درست و هم غلط است و اینکه موفقیت کارآفرینی هم میتواند مقدر شده باشد و هم نباشد. برای سنجش فرسودگی شغلی، از افراد سوالاتی نظیر موارد زیر را پرسیدیم: آیا با شروع روز جدید، احساس خستگی میکنند یا خیر؟ آیا به اهمیت کارشان شک میکنند یا خیر؟ و آیا وقتی کاری را در محیط شغلی خود به انجام میرسانند، احساس نشاط و شادمانی دارند یا خیر؟ همه سوالات تحقیق ما بر مبنای مقیاسهای معتبر بود.
کارآفرینان در نمونه ما، بهطور متوسط، بیان کردهاند که آنها برخی از سطوح فرسودگی شغلی را تجربه کردهاند. اما این فرسودگی شغلی در برخی نسبت به سایرین بیشتر بوده است؛ ۲۵ درصد کارآفرینان فرسودگی شغلی نسبی را احساس کردند درحالیکه در ۳ درصد از آنها این فرسودگی بسیار قوی بود. ما دریافتیم که اکثریت کارآفرینان سطوح بالایی از تناسب شغلی (۲۶/ ۴ در یک مقیاس ۵ امتیازی) گزارش دادهاند، در «شور و اشتیاق قلبی» امتیاز بالا (۹/ ۳) و در «شور و اشتیاق تحمیلی» میزان متوسط (۵۸/ ۲) و در باورهای سرنوشت ۷۹/ ۲ را بهدست آوردند. تحقیق ما نشان داد کارآفرینانی که امتیازهای بالایی در «اشتیاق تحمیلی» بهدست آوردهاند، نسبت به افرادی که امتیاز بالایی در« اشتیاق قلبی» دارند، به احتمال بیشتری تجربه فرسودگی شغلی را گزارش میدهند. برای برخی کارآفرینان، فرسودگی شغلی آنها منجر به یک نگرانی و استرس مداوم شد. همچنین دریافتیم که بین کارآفرینانی با «شور و اشتیاق تحمیلی» افرادی با طرزفکر ثابت بیشتر مستعد این فرسودگی هستند.
جنبه پنهان اشتیاق
بیایید نگاهی دقیقتر به ارتباط بین اشتیاق و فرسودگی شغلی بیندازیم. کارآفرینانی که سطح بالایی از «شور و اشتیاق قلبی» را گزارش دادهاند، تجربه سطوح بالایی از تمرکز، توجه و جذب در طول کارشان را بیان کردهاند. گرچه این کارآفرینان گفتهاند که آنها اغلب احساس میکنند که کار تمام زندگی آنها را پر کرده است اما به خودشان اجازه استراحت و انعطافپذیری بیشتر را نیز دادهاند. علاوهبر این، آنها احساس میکردند که شغل کارآفرینانهشان به آنها اجازه میداد تا طیف متنوعی از تجربیات جالب را بهدست آورند. در نتیجه، دریافتیم که این کارآفرینان به احتمال به مراتب کمتری از احساس خستگی و فرسودگی شغلی رنج میبرند.
اهمیت طرز تفکر منعطف
یک طرزفکر ثابت رابطه بین تناسب شغلی و فرسودگی را تعدیل کرده است. معنای این جمله این است که کارآفرینان با یک طرزفکر ثابت، احساس تناسب شغلی را در خود بسیار سخت میدیدند که روی احساس اشتیاق آنها تاثیر میگذاشت و در نتیجه منجر به فرسودگی شغلی میشد. بیایید مجموعهای از مثالها از دادههایمان را قیاس کنیم تا ببینیم این مساله در عمل به چه شکل خواهد بود. پیتر یک کارآفرین است که سطح بالایی از تناسب شغلی و یک طرزفکر ثابت دارد. او کل زندگی خود را حول شغلش تعریف کرده است، چرا که باور داشت بودن در شغل ایدهآلش چیزی بود که احتمالا دوباره اتفاق نمیافتاد. این مساله پیتر را در سبک زندگی فعلیاش به عنوان یک کارآفرین غرق کرده بود و او چنان با کسبوکارهایش گرفتار شده بود که در نهایت منجر به فرسودگی شغلی او شد. بیایید پیتر را با سارا مقایسه کنیم که سطح بالایی از تناسب شغلی و طرزفکر منعطف را گزارش داده است. سارا ارزش چندانی به تناسب شغلی نمیداد؛ چرا که باور داشت بیش از یک حرفه کامل برای او وجود دارد. بنابراین گرچه او واقعا دوست داشت یک کارآفرین باشد اما کارآفرینی را بهعنوان تنها موقعیت درست برای خود نمیدید. این امر موجب شد سارا در مورد نحوه مشاهده شغل خود به مراتب منعطفتر شود و منجر به این شد که او واقعا از شغلش لذت ببرد و احتمال فرسودگی در او کمتر شود.در مجموع، یافتههای ما نشان میدهد که تناسب شغلی، اشتیاق، طرزتفکر و فرسودگی شغلی به شدت به یکدیگر مرتبط هستند. درک این نکته که اشتیاق یک شمشیر دولبه است میتواند به کارآفرینان کمک کند تا انگیزهها و رفتار کاری خود را بازبینی کنند، همچنین از اینکه خستگی به کارشان آسیب برساند جلوگیری کنند.
ارسال نظر