درک کنید که مذاکره در مورد بسته جبرانی شما تداوم خواهد داشت
راندا ریز، پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، یک شغل غیرتخصصی را در یک شرکت کوچک روابط عمومی در لسآنجلس آغاز کرد. او به یاد میآورد که «عنوان شغلی من دستیار روابط عمومی (public relations) بود. » «چون موقعیت من غیرتخصصی بود، هیچکس انتظارات واقعی از من نداشت. »
راندا تصمیم گرفت همه چیز را در مورد کار روابط عمومی فرابگیرد. او رئیسش را- که ما او را جورج مینامیم- به عنوان یک «مربی» میدید. جورج پتانسیل راندا را دید و کار و مسوولیت بیشتری به او داد. او میگوید:«بار زیادی روی دوش من افتاد.
راندا ریز، پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، یک شغل غیرتخصصی را در یک شرکت کوچک روابط عمومی در لسآنجلس آغاز کرد. او به یاد میآورد که «عنوان شغلی من دستیار روابط عمومی (public relations) بود.» «چون موقعیت من غیرتخصصی بود، هیچکس انتظارات واقعی از من نداشت.»
راندا تصمیم گرفت همه چیز را در مورد کار روابط عمومی فرابگیرد. او رئیسش را- که ما او را جورج مینامیم- به عنوان یک «مربی» میدید. جورج پتانسیل راندا را دید و کار و مسوولیت بیشتری به او داد. او میگوید:«بار زیادی روی دوش من افتاد.» اما او با مسوولیتها به تلخی برخورد نکرد؛ بلکه در عوض مشتاق این بود تا خودش را ثابت کند. او میگوید: «دریافتم که استعدادهای فراوانی دارم تا در کار وارد کنم.»جورج از کار او راضی بود. راندا میگوید:«این ایده او بود که من را در حق کمیسیون شریک کند. علاوهبر حقوقم، ۱۰ درصد کمیسیون دریافت میکردم و با این مقدار راضی بودم. تنها آنچه انجام میدادم را ادامه دادم.»
وقتی سایر کارکنان به مشاغل دیگر روی آوردند و جورج زمان بیشتر و بیشتری را سرگرم تفریحات خود بود، حجم کار راندا افزایش یافت. اما هنوز او تنها یک مشاور روابط عمومی بود؛ به این معنی که مجبور بود برای مشتریان سختتر کار کند تا او را جدی بگیرند. سرانجام راندا دریافت که او بهعنوانی نیاز دارد که با نقشی که ایفا میکند منطبق باشد. او میگوید: «ابتدا تصور میکردم وظیفه مدیر حسابداری را انجام میدهم، اما سپس دیدم که وظیفه یک ناظر حسابداری را انجام میدهم.» او تصمیم گرفت تا با جورج صحبت کند. راندا میگوید: «من به دفتر کارش رفتم و همه کارهایی که انجام میدادم را برای او توضیح دادم و گفتم که برای کسبوکار بسیار ضروری هستم. آنگاه درخواست افزایش حقوق و تبدیل شدن به یک ناظر حسابداری را کردم.»
«او واقعا من را شگفتزده کرد و عنوان نایبرئیس را به من داد. من هنوز مانند گذشته همان وظایف را داشتم اما با عنوان جدید و اندکی افزایش حقوق.» راندا از جورج تشکر کرد. او میگوید که تا مدتی بعد از آن راضی و خشنود بود؛ اما خیلی زود تصمیم گرفت که بیشتر از شغل فعلیاش میخواهد. او میگوید: «این تجربه اطمینان کافی برای ایجاد کسبوکار خودم را به من داد و من این کار را آغاز کردم. میدانستم که میتوانم آن را مدیریت کنم.اکنون من رئیس هستم و خود را به این اسم مینامم.»
ارسال نظر