رهبران استراتژیک چگونه ذهن و مغز خود را بهکار میگیرند
با وکیل مدافع دانای خود مشورت کنید
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
بخش دوم و پایانی
در مقاله هفته گذشته گفتیم عصبشناسان و روانشناسان در تلاشند تا در مورد اینکه در زمان انتخاب تصمیم، دقیقا چه اتفاقی در عقل و مغز انسان رخ میدهد، اطلاعات بیشتری کسب کنند. با درک این پویاییها و چگونگی تاثیر آنها بر خود و اطرافیانتان، میتوانید الگوهای موثرتری برای تفکر و عملکردتان ایجاد کنید و میتوانید این الگوهای سودمند را در مقیاس وسیعتر در سازمانتان تکرار کنید. همچنین گفتیم که رهبران استراتژیک میتوانند با ترکیب دو عادت شناختی که اغلب به خوبی درک نشدهاند، توسعه یابند: ذهنآگاهی «mindfulness» (آگاهی از فعالیت ذهنی خود) و ذهنیسازی «mentalizing» (توجه بسیار به آنچه سایر افراد فکر میکنند و احتمالا در آینده انجام میدهند).
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
بخش دوم و پایانی
در مقاله هفته گذشته گفتیم عصبشناسان و روانشناسان در تلاشند تا در مورد اینکه در زمان انتخاب تصمیم، دقیقا چه اتفاقی در عقل و مغز انسان رخ میدهد، اطلاعات بیشتری کسب کنند. با درک این پویاییها و چگونگی تاثیر آنها بر خود و اطرافیانتان، میتوانید الگوهای موثرتری برای تفکر و عملکردتان ایجاد کنید و میتوانید این الگوهای سودمند را در مقیاس وسیعتر در سازمانتان تکرار کنید. همچنین گفتیم که رهبران استراتژیک میتوانند با ترکیب دو عادت شناختی که اغلب به خوبی درک نشدهاند، توسعه یابند: ذهنآگاهی «mindfulness» (آگاهی از فعالیت ذهنی خود) و ذهنیسازی «mentalizing» (توجه بسیار به آنچه سایر افراد فکر میکنند و احتمالا در آینده انجام میدهند).
در اکثر تصمیمات کسبوکار توجه ما در یک یا دو مسیر اصلی متمرکز میشود. «متد پست» الگویی است که فعالیتهای مقتضی را مورد توجه قرار میدهد که هدف آنها ارائه آن چیزی است که شما میخواهید و ارائه آن چیزی است که دیگران میخواهند (با حداکثر سرعت و کارآیی) و «متدقطعی»، اغلب خود را بهعنوان سازه ذهنی آشکار میکند که آن را «وکیل مدافع دانا» مینامیم: صدایی در ذهن که راهحلهای اساسی با منافع بلندمدتتر و وسیعتر را توضیح میدهد. این دو الگوی فعالیت ذهنی با دو وجه قشر پیشپیشانی مغز (prefrontal cortex) متحد میشوند؛ یعنی بخش پشتی (بالاتر) برای «متد قطعی» و شکمی (پایینتر) برای «متد پست». در ادامه مقاله هفته گذشته، در مقاله پیشرو متد قطعی و متد پست را به تفصیل توضیح خواهیم داد و در مورد ذهنآگاهی و ذهنیسازی نیز صحبت خواهیم کرد.
هدایت متد پست
زندگی در دنیای امروز سرشار از چالش است. همه ما قولهای بسیاری برای عمل کردن، مشکلاتی برای حل کردن، آزمونهایی برای گذراندن و موقعیتهای برای مدیریت کردن داریم. «متد پست» الگوی فعالیت ذهنی است و مدارهای مغزی مرتبط در یک مسیر مقتضی برای حل این چالشها درگیر میشوند. زمانی که معاملهای انجام میدهید، پاداشها و مشوقها را طراحی میکنید یا در مورد رفع نیازهای خود یا دیگران در سازمانتان فکر میکنید، احتمالا در «متد پست» قرار دارید. این فعالیت اغلب موجب احساسات قوی مانند آرزو، اضطراب، ترس، ناامیدی، شادی و رفع نگرانی را میشود. در محیط کاری روزانه، بیشتر ما در اکثر مواقع متد پست را بهکار میگیریم. «متد پست» سه عملکرد اصلی مغز را به یکدیگر متصل میکند. اولین عملکرد را مرکز خودارجاعدهنده واکنشی(the Reactive Self-Referencing Center) مینامیم؛ که با قشر پیشپیشانی میانی شکمی مرتبط است. این مرکز با دریافت فرآیندهای فکری یا تحریکات حسی، بهطور ناخودآگاه فعال میشود. فعالیت متد پست همچنین به عنوان «ارزشیابی ذهنی» (subjective valuation) شناخته شده است: این متد علاقهمند به آن چیزی است که ارزشمند و مناسب باشد. «این کار برای من چه سودی دارد؟ این کار چقدر ارزش دارد؟ تا چه حد امکان دارد این معامله را انجام دهیم؟ دیگران چه میخواهند؟» گرچه این جملات به شدت به انگیزههای افراد مختلف مرتبط است؛ اما نگرانیهای کاملا خودخواهانهای نیستند؛ به عنوان مثال، «متد پست» زمانی درگیر میشود که میبینید به دیگران پاداش داده شده است.
مهم است که به یاد داشته باشید مرکز خودارجاعدهنده واکنشی (Reactive Self-Referencing Center) تنها نیمی از یک سیستم بزرگتر به نام مرکز خودارجاعدهنده است (مرتبط با کل قشر پیشپیشانی). نیم دیگر (مرکز خودارجاعدهنده تاملی) یک المان کلیدی از «متد قطعی» است. کل مرکز خودارجاعدهنده در بسیاری از جنبههای شخصیت و هویت (بهخصوص در مسیری که خودتان و دیگران را درک میکنید) درگیر است. این مرکز با مونولوگ درونی شما مرتبط است: صدایی از درون ذهنتان که در مورد مردم فکر میکند، امیدها و ترسهایتان را بیان میکند، در مورد آینده رویابافی و تجربیات را تفسیر میکند. زمانی که در «متد پست» قرار دارید، این مونولوگ درونی به خودتان متمایل خواهد بود؛ همانطور که در ادامه توضیح میدهیم، در «متد قطعی» که کمتر به ارزیابی ذهنی متمایل است، این امر متفاوت خواهد بود.عملکرد دوم در متد پست «مرکز اخطار» است. این مرکز با سه بخش مغز مرتبط است: آمیگدال، اینسولا و قشر پیشین حدقهای(orbital frontal cortex). این مرکز بخشی از مغز شماست که پاداشهای احساسی را پردازش میکند. احساس اضطراب ناشی از نزدیک بودن خطر میتواند این مرکز را فعال کند؛ به طوری که این احساس بر همه افکار و واکنشهای دیگر برتری یابد.
سومین عملکرد مغزی اصلی در متد پست، مرکز عادت (Habit Center) است. این عملکرد، با عقدههای قاعدهای (basal ganglia) مرتبط است و در اوایل تکامل حیوانات خود را آشکار کرده است. «مرکز عادت» افکار و فعالیتهای خودکار را مدیریت میکند (رفتارهای اصلی که بهطور کلی نیاز به توجه هوشیارانه ندارند؛ چرا که آنها با تکرار به صورت خودکار درآمدهاند). این فعالیتها شامل مواردی مانند بالا رفتن از پله، قفل کردن در، مسواک زدن و رانندگی میشود. برخی رهبران مستعد و کاریزما به شدت طی «متد پست» ماهر هستند. آنها میتوانند با قدرت آنچه دیگران میخواهند را به آنها بدهند و رقبایی ماهر به نظر میآیند.بسیاری از اوقات، پیامهای فریبآمیز مغز از «متد پست» بهوجود میآید؛ پیامهایی که طیف متنوعی را در بردارد؛ از تفکر «همه یا هیچ» (به این معنی که شما در این شرکت یا یک برنده هستید یا یک بازنده) تا خشنودی از خود (مشتریان بزرگ ما هیچگاه از ما پیش نخواهند افتاد).
نگرانیهای مزمن ناتالی که در مقاله قبل به آن اشاره شد؛ نگرانیهایی مانند اینکه «هرگز به عنوان رهبر این شرکت انتخاب نخواهم شد» همگی پیامهای فریبآمیز «متد پست» هستند. بسیاری از پیامهای دیگر مانند توجیه زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی نیز در این دسته قرار میگیرند. پیامهایی مانند اینکه «اگر این اعداد را دستکاری کنیم هیچکس نخواهد فهمید». «متدپست» در کسبوکار نیز بسیار آشنا است. «مصرفکنندگان برای محصول ما چه مقدار خواهند پرداخت؟ کارمندان ما چه مقدار پاداش را خواهند پذیرفت؟ هماکنون رئیسم چه میخواهد؟ در فصل بعد چه چیزی باید تولید کنم؟ چگونه باید سهاممان را قیمتگذاری کنیم؟» سوالاتی از این دست زمینهساز «متد پست» است و اگر به این سوالات زیرکانه پاسخ دهید، ممکن است در حرفه خود موفق شوید. اما بعید است رهبران کسبوکاری که اکثر وقتشان را در «متد پست» میگذرانند، از خرد معمول صنعتشان رها شوند. اما زمانی که با «متد قطعی» عمل میکنید، احتمال بیشتری وجود دارد که دیدگاههای استراتژیک (هدف شرکت و ارزش بلندمدتی که این هدف برای جهان دارد) ظهور کنند.
هدایت متد قطعی
آدام اسمیت، اقتصاددان معروف قرن هجدهم که بهخاطر کتاب معروف خود «ثروت ملل» شناخته شده است، دو دهه آخر عمر خود را صرف مساله فضیلت سرمایهداری کرد. قدرت جهانی که روزبهروز بیشتر به سمت صنعتی شدن میرفت، بر مبنای حسننیت افراد فعال و خلاق بوده است. اما هیچ اجتماع بشری هرگز نتوانسته است در برابر وسوسههای فساد و سوءاستفاده مقاومت کند. در این میان چگونه سرمایهای نجات خواهد یافت؟ به گفته اسمیت، دو ابزار واضح، مقررات قانونی و سرزنش جامعه، کاملا کافی نبودند؛ چراکه هزینههای گزافی به همراه داشتند، بهرهوری را کاهش و قدرت کارآفرینی را تقلیل میدادند. اما چه چیزی میتواند جلوی امواج ناگزیر سرمایهداران بیرحم و طماع را بگیرد؟
کتاب مشهور اسمیت «نظریه احساسات اخلاقی» راهحلی بر مبنای آنچه او «ناظر بیطرف» میخواند پیشنهاد میدهد. «وکیل مدافع دانا» به شدت همانند راهحل اوست. این صدای ذهنی، نه تنها به سوی خواستهها، نیازها و موفقیت شما، بلکه به سوی ارزش بلندمدت کل سیستم متمایل است. میتوان گفت که این صدا چشمانداز بیطرفی از یک مشاهدهگر دارد و به شما کمک میکند تا خودتان و فعالیتهایتان را همانطور ببینید که سایرین میبینند. ممکن است این دید واضح نباشد، اما همیشه وجود دارد؛ زمانی که در ذهن خود با آن کار میکنید، از جستوجوی مصلحتآمیزترین پیامد یا تلاش برای راضی نگه داشتن همه افراد دست میکشید. لزوما نمیخواهید در مدت کوتاه همه افراد را ناراحت کنید؛ اما اگر این بخشی ضروری از یک پیامد بلندمدتتر و دارای نتایج بزرگتر باشد، حتما این نکته را مورد توجه قرار خواهید داد.
این نوع از فعالیت ذهنی نمونهای از «متد قطعی» است. مانند همتای دیگرش «متد پست»، این متد نیز سه مرکز اصلی ذهنی و نواحی مغزی مرتبط را به یکدیگر متصل میکند. اولین مرکز همان فعالیت «مرکز اخطار» است که با «متد پست» ارتباط دارد و با آمیگدال، اینسولا و قشر پیشین حدقهای مرتبط است. بنابراین، «متد قطعی» احساسات مربوط به اضطرار را نیز منتقل میکند.برای دومین مرکز، «متد قطعی» بهجای مرکز خودارجاعدهی واکنشی، به فعالیتی متصل میشود که ما آن را مرکز خودارجاعدهی تاملی مینامیم. این مرکز با قشر پیشپیشانی میانه پشتی، ناحیه مغزی بالای قشر پیشپیشانی میانه شکمی، مرتبط است. مرکز خودارجاعدهی تاملی با ملاحظه اینکه دیگران چه فکری میکنند و ارزیابیهایی از فعالیتهایی که ممکن است آنها در آینده انجام دهند فعال میشود. سوالاتی نظیر «او چه فکری میکند؟ آنها در آینده چه کاری خواهند کرد؟» سوالات «متد قطعی» هستند.
عملکرد سوم در متد قطعی «مرکز اجرایی» است که با قشر پیشپیشانی جانبی مرتبط است. حافظه فعال (Working memory)، به معنای توانایی در دسترس نگه داشتن اطلاعات، در این مرکز قرار دارد. زمانی که در مورد آرمانهای خود فکر میکنید و برنامهریزی میکنید که چگونه این تغییرات را محقق کنید، فعالیتهایی را در «مرکز اجرایی» انجام میدهید. این مرکز همچنین با انعطافپذیری شناختی (cognitive flexibility) نیز مرتبط است: توانایی مشاهده یک موقعیت از چشماندازهای متعدد و عمل طبق ارتباطات بالقوه و ماهرانه. در نهایت، این بخش از مغز خانه خودکنترلی (self-regulation) یا بازداری از رفتارهای عادتی و تکانشی است. (رفتارهای تکانشی رفتارهایی هستند که به صورت لحظهای، بدون تامل روی نتایج آنها و بدون تحلیل و ارزیابی دستاوردهای مثبت و منفی، انجام میشوند.) والتر میشل، روانشناس معروف آمریکایی و خالق آزمایش معروف «شیرینی مارشمالو» که توانایی کودکان را در خودکنترلی با موفقیت در مراحل بعدی زندگی مرتبط میکند، «مرکز اجرایی» را منبع این ویژگیهای مهم میداند. با اتصال به «متد قطعی»، فرضیه ما بیان میکند که وکیل مدافع دانا تنها یک تشبیه نیست. این متد یک پدیده ذهنی واقعی و تکرارشونده را ارائه میدهد. ماهرترین رهبران سازمانی از ابتدای تاریخ بشر تاکنون، با کنترل توجهشان برای دستیابی به اهداف مهمتر و قابلتوجهتر، ذهنشان را بارهاو بارها به سوی «متد قطعی» سوق میدهند و در نتیجه نظریه «وکیل مدافع دانا» را تقویت میکنند.
ذهنیسازی و ذهنآگاهی
«متد پست» و «متد قطعی» هر دو به سمت دستیابی به اهداف پیش میروند؛ هر دوی آنها تاحدی در مورد چگونگی پیشرفت شما در جهان مرتبط هستند. گاهی تمیز دادن آنها از یکدیگر میتواند دشوار باشد. تعویض آنها با یکدیگر، میتواند اثر مهمی بر توانایی و موفقیت شما به عنوان یک رهبر سازمانی داشته باشد.
چگونه میتوانید این ظرفیت را در خودتان و سازمانتان افزایش دهید؟ به نظر میرسد این دو فعالیت ذهنی «متد قطعی» را فرامیخوانند. اولین فعالیت، «ذهنیسازی» است که «تئوری ذهن» نیز خوانده میشود. زمانی که ذهنیسازی میکنید، بهجای تمرکز بر خواستهها و مشکلات اطرافتان، بدون غرض به افراد توجه میکنید و تلاش میکنید آنها را بفهمید؛ چنانکه گویی آنها شخصیتهای یک رمان یا فیلم هستند. «چه چیزی به آنها انگیزه میدهد؟ آنها در آینده چه خواهند کرد؟ آنها واقعا در مورد چه فکر میکنند و چرا؟»
با توجه به مزایای ذهنیسازی، از مدیران انتظار خواهید داشت تا مشتاقانه آن را بهعنوان مسیری به سوی رهبری سازمانی دنبال کنند و برای رهبران مشتاق، ذهنیسازی حتی با بالارفتن سطح مسوولیت و قدرت مهمتر میشود. برخی از موثرترین مدیران ارشد توانایی بیشتری در ذهنیسازی دارند. آنها میتوانند بگویند که سایر افراد چه فکری میکنند، قصد دارند در آینده چه کاری انجام دهند و چرا این موضوع مهم است.
اما این مورد فینفسه برای رهبری پایدار در «متد قطعی» کافی نیست. عمل ضروری دیگر ذهنآگاهی است. میلیونها نفر با مدیتیشن این مورد را تمرین میکنند. در موقعیت راحت اما عمودی مینشینید؛ ستون فقراتتان صاف بوده و چهار زانو مینشینید. آنگاه توجهتان را به چندین جنبه معین از تجربیاتتان جلب میکنید. (در یک حالت معمول و بینهایت مفید، تمرکزتان را بر نفس کشیدنتان متمرکز میکنید.) هر بار که ذهن شما منحرف میشود، سعی میکنید تا توجهتان را دوباره به نفس کشیدن معطوف کنید. اگر این کار را بهطور منظم انجام دهید، مهارتهای شناختی جدیدی را در خودتان گسترش دادهاید. به عنوان مثال، آگاهی زیادی از افکاری که به ذهنتان میآید بهدست میآورید. این عمل همچنین انعطافپذیری عصبی خودمحور را القا میکند و مغزتان را تغییر میدهد. وندی هاسنکمپ، در پژوهش خود نشان داد که این تمرین تنفس افراد را به عملکرد «مرکز اجرایی» و بنابراین متد قطعی هدایت میکند (بهخصوص در مغز برای بخش پشتی قشر پیشپیشانی جانبی). اما زمانی که ذهنهای آنها به ناچار منحرف میشدند (مثلا وقتی به فعالیتهای روزانه، تعهدات، آرزوها، ترسها و هر چیز دیگری فکر میکنند)، اسکنهای مغزی نشاندهنده فعالیت قشر پیشپیشانی میانه شکمی و مرتبط با «متد پست» است. زمانی که تمرکز خود را دوباره روی تنفس متمرکز میکنند، فعالیت ذهنی آنها به «متد قطعی» برمیگردد.
پژوهش هاسنکمپ بر توجه متمرکز و دیگر پژوهشها در ذهنآگاهی، به توضیح این پرسش کمک کرده است که چرا این فعالیتها با کاهش استرس و افزایش هوش هیجانی مرتبط هستند. بهطور کلی، به نظر میرسد ذهنآگاهی ارتباط بین «مرکز اجرایی» و مرکز اخطار مبتنی بر هیجان، توانایی افراد برای رهایی از تفکرات و احساسات «متد پست» را بالا میبرد و بنابراین «متد قطعی» را تقویت میکند. زمانی که ذهنیسازی و ذهنآگاهی را ترکیب میکنید، در واقع شروع به ذهنیسازی در مورد خودتان میکنید. «میخواهم چه کنم؟ چرا به این شیوه فکر میکنم؟» این سوالات که به شدت با «متد قطعی» مرتبط هستند، ممکن است نسبت به سوالاتی که بهطور نمونه با اختیار مرتبط هستند به رهبری قابلاعتماد نزدیکتر باشد. «چه کسانی را میتوانیم به خودمان ملحق کنیم؟ چگونه پیروز خواهم شد؟» بهعنوان یک رهبر سازمانی، ممکن است بسیار زیاد با «وکیل مدافع دانای» خود مشورت کنید.
هر چه بیشتر از ذهنتان برای تغییر فعالیت از این مدار به مدار «متد قطعی» استفاده کنید، به عنوان یک رهبر سازمانی موثرتر خواهید بود. اما این نکته را به یاد داشته باشید که «متد قطعی» معجزه نمیکند. این متد مسیری قطعی برای ثروت، موفقیت، ترفیع یا هر منفعت مادی یا اجتماعی دیگر نیست. اما به نظر میرسد فرآیندی معتبر برای افزایش فراست و تیزهوشی در رهبری سازمان است. ممکن است این متد را به عنوان گسترش یک دیالوگ درونی تجربه کنید که شما را نسبت به فرصتهای سودمند آگاهتر میسازد و توانایی شما را در انجام آنها بالاتر میبرد. با تمرین منظم، میتوانید به عقب برگردید و با یک چارچوب ذهنی که متکی به نظریه «وکیل مدافع دانا» است، به موقعیتهای مختلف در سازمانتان یا در زندگی شخصی خود نگاه کنید.
منبع: strategy-business
ارسال نظر