انطباق با رئیس جدید و حفظ ارتباط با رئیس قبلی
مارک اسکات که سرپرست بازاریابی شرکت آپیکسیو بهعنوان یک شرکت فعال در زمینه سوابق پزشکی دیجیتالی است در طول دوران کاری خود تغییرات سازمانی زیادی را تجربه کرده است. او طی دو سال و نیم دارای پنج رئیس مختلف بوده است.
این مساله باعث استیصال مارک میشد، بالاخص به این دلیل که او در اولین سمت خود در سازمان برای کلادیا کار میکرد که او را استخدام کرده بود. او میگوید: «او مرا تحتتاثیر قرار داده بود. یک زن بسیار باهوش و دارای تفکر استراتژیک بود و من تصور میکردم از او مطالب زیادی را خواهم آموخت.
مارک اسکات که سرپرست بازاریابی شرکت آپیکسیو بهعنوان یک شرکت فعال در زمینه سوابق پزشکی دیجیتالی است در طول دوران کاری خود تغییرات سازمانی زیادی را تجربه کرده است. او طی دو سال و نیم دارای پنج رئیس مختلف بوده است.
این مساله باعث استیصال مارک میشد، بالاخص به این دلیل که او در اولین سمت خود در سازمان برای کلادیا کار میکرد که او را استخدام کرده بود. او میگوید: «او مرا تحتتاثیر قرار داده بود. یک زن بسیار باهوش و دارای تفکر استراتژیک بود و من تصور میکردم از او مطالب زیادی را خواهم آموخت. اما تنها هشت ماه بعد از گرفتن شغل، او ارتقا دریافت کرد و از آن دپارتمان رفت.» مارک از «چند ماه دردناکی» که پشت سر گذاشت با هیچکس صحبت نکرد. کیفیت زندگی کاریاش تنزل یافت و این وضعیت زمانی بدتر شد که سازمان شخصی را بهعنوان مدیر جدید او انتخاب کرد که هیچ تجربه اصولی در زمینه بازاریابی نداشت. رئیس جدیدش در دفتر مرکز شهر اوهایو مستقر بود در حالی که مارک هدایت یک تیم ۳۸ نفره را در سن دیگو برعهده داشت. مارک «حمایت بسیار اندکی» از مدیر جدیدش داشت و برای مدتی احساس سرافکندگی میکرد. اما وقتی رئیس سوم (اورا رجینا مینامیم) سرکار آمد و بدون مشورت با مارک شروع به تصمیمگیری درباره دپارتمان و تیم او کرد، مارک متوجه شد که باید رابطه بهتری با او ایجاد کند. او به اوهایو رفت تا شخصا با او ملاقات کند. مارک میگوید: «میخواستم رجینا من را بهعنوان منبع مثبتی از انرژی ببیند. به او گفتم دوست دارم چگونه کار کنم، چگونه اطلاعات دریافت کنم و چگونه این اطلاعات را پردازش کنم. برای او توضیح دادم که تصمیمات در گذشته چگونه اتخاذ میشدند و از او پرسیدم: «شما دوست دارید چگونه کار کنید و من چگونه میتوانم به شما کمک کنم؟». رجینا به مارک گفت که میخواسته در فرآیند تصمیمگیری تیم او مشارکت بیشتری داشته باشد.
مارک که به گفته خودش شخصی است که «دوست دارد سریعا رو به جلو حرکت کند»، روش خود را اصلاح کرد و خود را با روشهای رجینا وفق داد. مارک هر هفته آخرین بهروزرسانی و بررسی پروژهها را برای او میفرستاد؛ او قبل از هر معرفی محصول، مطمئن میشد که رجینا از همه چیز مطلع است و همه ایمیلها ۴۸ ساعت قبل در صندوق ایمیل رجینا وجود دارد. این کار خستهکننده و «زمانبر» بود اما این فرآیند جدید باعث شد میان آنها «پویایی افزایش یابد». این کار باعث شد رجینا متوجه شود که همه چیز خوب پیش میرود و هر زمان لازم باشد میتواند نظرات خود را ارائه دهد. اکنون مارک دیگر با رجینا در ارتباط نیست اما تماس خود را با کلادیا حفظ کرده است. او میگوید: «ما هرچند وقت تلفنی با هم صحبت میکنیم و نظر یکدیگر را درباره مسائل کار میپرسیم. ما با هم روابط خوبی داریم.»
ارسال نظر