از من فقط شش خط نوشتی؟

علیرضا طبایی سال‌ها دبیر صفحه شعر مجله جوانان بود و در تربیت و معرفی شاعران و نویسندگان بسیاری نقش داشت چون چهره‌های سرشناسی فعالیت‌های فرهنگی خود را در نوجوانی و جوانی با مجلاتی همچون «جوانان» و «اطلاعات هفتگی» آغاز کرده‌اند. علیرضا طبایی متولد سال ۱۳۲۳ در شیراز بود و اولین سروده‌هایش را در ۱۱سالگی نوشت و از سال ۱۳۳۶- ۱۳۳۵ همکاری‌اش با مطبوعات آغاز شد. قبل از پیوستنش به مجله جوانان شاعر مشهوری بود و آثارش در مجلات مختلف آن دوره چاپ می شد. او درباره ورودش به مجله جوانان در مصاحبه‌ای که در دوهزارمین شماره این مجله چاپ شده گفته است: «بعد از آغاز چاپ مجله جوانان، چند ماهی آقای تیمور گورگین مسوول صفحه شعر بودند بعد آقای محمد نوعی. بعد از اینکه دو ماه از خدمت سربازی‌ام گذشت به دفتر مجله جوانان آمدم تا سری بزنم. مسوول صفحه شعر محمد نوعی در محل نبود و سراغ سردبیر را گرفتم،  سردبیر هم چون اسمم را می‌دانست و کارهایم را در مطبوعات دیده بود، من را پذیرفت و با هم به گفت‌وگو نشستیم. همان روز من دعوت به همکاری شدم، چون مسوول صفحه شعر وقت، سرش شلوغ بود و گرفتاری‌های کاری دیگری داشت، سردبیر از من خواست تا این مسوولیت را بپذیرم. همان‌جا از من خواسته شد یادداشتی برای شماره آینده صفحه شعر بنویسم تا شعرای جوان آثارشان را بفرستند. بعد خود سردبیر چند خطی به یادداشت من افزود و گفت که علیرضا طبایی بعد از این مسوولیت این صفحه را بر عهده خواهد داشت. در این یادداشت نوشته بودم که با مجله جوانان می‌خواهیم محوریت شعر جوان را رهبری کنیم. می‌خواهیم این مجله پایگاهی برای جوانانی باشد که دسترسی به جایی ندارند و می‌خواهیم شعر امروز را آن‌گونه که شایسته است بشناسانیم و... من هم از آبان‌ماه سال ۱۳۴۷ مسوولیت صفحه شعر مجله را پذیرفتم که تا اواسط سال ۱۳۵۹ ادامه داشت.»

او درباره سبک و سیاق مجله گفته بود: «سردبیر مجله جوانان گویا چندین سال در فرانسه با نشریه «لوموند» همکاری داشت و بعد از مدتی هم در نیویورک زندگی کرده بود. ابتدا تلاش کرد مخاطبان مجله ۱۶ - ۱۴ساله‌ها باشند به‌اصطلاح جوانان «تین‌ایجری» که شلوار جین می‌پوشند و ساندویچ گاز می‌زنند و... اما مجله در آن فضا زیاد مورد توجه قرار نگرفت. بنابراین سردبیر مجله خیلی زود سمت‌و‌سوی مجله را دگرگون کرد و با متحول شدن جوانان، تیراژ هم بالا رفت .ما در چند سال آخر همکاری با مجله، تیراژ متوسطمان ۴۰۰ تا ۴۸۰هزار نسخه بود و در ویژه‌نامه‌های نوروزی تا تیراژ افسانه‌ای ۵۲۰هزار نسخه هم رسیده بودیم. مجله جوانان جدا از قشر جوان به میان خانواده‌ها هم نفوذ پیدا کرده بود. البته افراد مسن هم مجله را دنبال می‌کردند.»

طبایی درباره اقبال مخاطبان به بخش شعر در همان مصاحبه گفته بود: «برای بخش شعر، نامه‌های زیادی می‌آمد و من هر دوشنبه که به مجله می‌رفتم تا صفحه‌ام را ببینم، نامه‌ها را با خودم به منزل می‌بردم. همسرم و پسرم به من کمک می‌کردند. آنها پاکت‌ها را باز می‌کردند و من بررسی می‌کردم. تعدادی که آثارشان چاپ می‌شد، تعدادی هم در مجله جوابشان را می‌دادیم تا غیر از خودشان کسان دیگری هم از پاسخ آن شخص بهره ببرند. عده‌ای هم بودند که به صورت خصوصی برایشان جواب می‌نوشتیم و به آدرسشان پست می‌شد. امکان نداشت یک نامه هم از دستمان دربرود. همه مورد بررسی قرار می‌گرفت. اسامی را چاپ می‌کردیم تا مخاطبان بدانند که نامه‌هایشان رسیده و منتظر چاپ یا بررسی اثرشان باشند. خودم قبلا تجربه داشتم که چاپ آثار در مجله چقدر در روند پیشرفت شاعران جوان تاثیرگذار خواهد بود. آن موقع اگر کسی در مطبوعات آشنایی نداشت سخت بود کارش را چاپ کنند، اما من به این چیزها کار نداشتم و ملاک من تنها خود اثر بود. حالا از هر کجای ایران آمده باشد. این اتفاق به همه ثابت شد و همین نگاه باعث رونق صفحات شعر جوانان شد.» او در ذکر خاطراتش گفته بود: «یک روز با نادر نادرپور می‌رفتیم که از من گله کرد و گفت چرا در فلان روز در مجله وقتی از شاملو مطلب نوشتی ۹ خط بود اما وقتی از من نوشتی ۶ خط شد؟ برایم جالب بود که آنان صفحه شعر مجله را با این دقت دنبال می‌کردند.»

در کارنامه چند دهه فعالیت فرهنگی علیرضا طبایی کتاب‌هایی همچون «جوانه‌های پاییز»، «از نهایت شب»، «خورشیدهای آن سوی دیوار»، «شاید گناه از عینک من باشد»، «مادرم ایران»، «تندر اما ناگهانی‌تر»، «تاک کهنسال و خوشه‌های صبح» و «عشق تو نمی‌میرد» دیده می‌شود.

قرار است مراسم تشییع پیکر این شاعر امروز چهارشنبه ۲۱شهریور از ساعت ۱۰ از مقابل خانه هنرمندان برگزار شود و پس از آن برای خاکسپاری به قطعه نام‌آوران بهشت‌زهرای تهران منتقل خواهد شد.