آرمیده با مشتی خاک وطن

پرویز شیبانی، تهیه‌کننده قدیمی سینما و پسرخاله سیحون، درباره اخلاق و روحیه سیحون نوجوان می‌گوید: «او غالبا سرش به کار خودش گرم بود و چنان درگیر کارهایش بود که کمتر او را می‌دیدیم.»

سیحون خود نیز در خاطرات شفاهی‌اش به این مساله اشاره می‌کند که در دوران احداث مقبره نادرشاه، چنان سرگرم پایان پروژه و مسائل کاری در دفتر موقتی که در باغ آرامگاه قرارداشت بود که از تولد پسرش «نادر» در تهران، از طریق یک تلگراف باخبر شد.

هوشنگ سیحون که نقاشی را در سنین خردسالی با کشیدن زغال روی دیوارهای گچی آغاز کرده بود، معتقد بود شانس نقش زیادی در پیشرفت و موفقیت‌های او داشته  و می‌گفت:

«به محض فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، دانشکده معماری هنرهای زیبای دانشگاه تهران هم تاسیس شد و من با علاقه‌ای که به طراحی داشتم فورا در آنجا به تحصیل مشغول شدم.» طرح او در مسابقه معماری که هیات موسسان انجمن آثار ملی بین دانشجویان آن دوره ترتیب داد، به عنوان بهترین طرح برگزیده شد. هوشنگ سیحون و فرد دیگری به عنوان دو دانشجوی ممتاز فارغ‌التحصیل از این دانشکده به دانشسرای عالی هنرهای زیبای پاریس به مدت ۳ سال و تحت آموزش اوتلو زاوارونی منتقل شدند.

هنرمند صاحب‌سبک

سیحون در بازگشت به ایران در ۲۵سالگی اولین اثر معماری خود، بنای یادبودی بر آرامگاه بوعلی سینا، را به اجرا گذاشت و از آن پس با بهره‌گیری از دانش مدرن و میراث غنی معماری بومی ایران، به طراحی بناهای تاریخی و حتی جامعه صنعتی و مدرن ایران پرداخت. سیحون با دقتی که در انتخاب مصالح ساختمانی آثار خود به کار می برد،

به تماشاگر نشان می داد که در پشت هر طرح و نقشه ساختمانی، تفکری نیز نهفته است. او در بخشی از خاطرات شفاهی‌اش می‌گوید: «من موقع طرح هر بنا، شخصیت آن شخص را مطالعه کرده‌ام.»

سیحون در سبک معماری خود بیش از هر چیز منطق را در نظر می‌گرفت؛ زیرا عقیده داشت هیچ‌گاه هیچ‌چیز نباید بی‌منطق در معماری به کار برود. حتی کوچک‌ترین خط و کم‌ترین نقطه باید دلیل و معنی مخصوص به خود داشته باشند. او به تناسب اجزای طراحی و سادگی آن اهمیت زیادی می‌داد؛ زیرا حجم‌ها و تناسبات وقتی زیبا نباشند عوامل تزئینی تاثیری در زیبایی آن نخواهند داشت.

طراحی‌های سیحون از کاربری تبعیت می‌کردند. او از طرح‌های بی‌معنی و بی‌مغز بیزار بود و عقیده داشت که حقیقت باید بی‌پرده در معماری خودنمایی کند، حتی اگر زننده باشد؛ زیرا حقیقت همیشه زیبایی و لطف مخصوص به خود را خواهد داشت.

بی‌پروایی

سیحون تعریف می‌کند: زمان تصدی وزارت مسکن توسط نیک‌پی که افکار و نظریات خاصی داشت، ریاست دانشکده هنرهای زیبا با من بود و در تمامی شورا‌ها و کمیسیون‌های شهرسازی و معماری شرکت داشتم. یک روز بعد از شورا با او تنها ماندم. او گفت: «چرا ما نباید یک فکری کنیم که معماری پهلوی را به وجود بیاوریم، تدوین کنیم، ضوابط و چارچوب‌های آن را روی کاغذ بیاوریم و از مهندسان خود بخواهیم که روی همین چارچوب‌ها و ضوابط ساختمان بسازند؟» ضمن بحث و گفت‌وگوی مفصل، به او گفتم: «این کار صحیح نیست. معماری یک امر دیکته‌شونده یا دستورالعملی نیست و نمی‌تواند باشد که فرضا شما با یک امریه بخواهید یک سبک معماری به وجود بیاورید و چنین فکری قابل‌حصول نیست. ما نمی‌توانیم چنین مقرراتی را تدوین و به دیگران تکلیف کنیم که طبق این بخشنامه و این قالب، معماری کنند. شما نیز صلاح نیست که این نظر را دنبال کنید.» او قانع نشد و اصرار داشت که این فکر عملی شود و من هم مخالف بودم. مخالفت من جنبه سیاسی نداشت و صرفا جنبه فنی و علمی داشت چون معماری پدیده‌ای است که از دل جامعه می‌جوشد، بالا می‌آید و نمی‌شود آن را تکلیف کرد. من همان روز به او گفتم: «ما در تاریخ معاصر دو نمونه داشتیم، هیتلر و موسولینی. هر دو خواستند سبک معماری فاشیستی را ابداع و بر دیگران تحمیل کنند ولی دیدیم به محض اینکه این دو حکومت ساقط شدند، معماری‌شان نیز ناپدید شد. معماری فاشیستی محکوم به فنا بود. پس ما باید از این تجربه درس بگیریم. معماری باید خودجوش باشد و از بطن جامعه بیرون بیاید و غیر از این نمی‌تواند باشد.»

درگذشت

هوشنگ سیحون که از بنیان‌گذاران معماری آرامگاه‌ها و مقبره‌های مشاهیر ازجمله آرامگاه‌های فردوسی، ‌ابن سینا و خیام بود، دوشنبه پنجم خرداد‌ماه ۱۳۹۳در آستانه ۹۴سالگی به دلیل کهولت سن در ونکوور کانادا درگذشت. او برای مراسم خاکسپاری خود وصیت کرد که هشت نفر از شاگردان و دوستان معمارش تابوت او را تا محل تدفین حمل کرده و اولین خاکی که روی مزارش ریخته می‌شود، مشتی از خاک ایران باشد که پیش از این خود آن را تهیه کرده و نزد دخترش به امانت گذاشته بود. او  سرانجام در آرامگاه موقتی در گورستان «فارست لان مموریال پارک» لس‌آنجلس به خاک سپرده شد.  سیحون در وصیت‌نامه خویش خواسته‌ است بنیادی به نام او توسط فرزندانش مریم و نادر سیحون برای نگهداری از کلیه آثار نقاشی و طراحی او تاسیس شود و در شرایط مناسب در نهایت همه این آثار به موزه‌ای در ایران اهدا شوند.