تمجید موسی‌خان معروفی از خواننده جوان

 گلچین درباره زادگاهش و وضعیت فرهنگی آن دوران توضیح داده است: «سال ۱۳۱۵ خورشیدی در شهر رشت به دنیا آمدم. من تا ۲۰سالگی در شهرستان خودمان زندگی می‌کردم. خب، آن زمان در رشت هم مثل خیلی از نقاط کشورمان برخی تعصبات باعث شده بود تا هنر موسیقی ملی چندان رواج نداشته باشد یا دست‌کم آشکارا عرضه و اجرا نشود؛ ولی با همان شرایط و در همان فضا نیز چند موسیقی‌دان هنرمند به صورت پراکنده فعالیت می‌کردند و تا حدی شناخته شده بودند؛ کارشان هم خوب و پذیرفتنی بود.» او علاوه‌بر آموزش نزد چند تن از شاگردان استاد ابوالحسن صبا، از هر راهی که می‌توانست به آموختن موسیقی و خوانندگی پرداخت. خود در این زمینه تعریف می‌کند: «کم‌کم سر و کله رادیو، ابتدا در تهران و سپس در شهرستان‌ها پیدا شد. رادیو برای ما همه‌چیز بود. هم موسیقی در آن می‌شنیدیم و اصلا با آواها و نغمه‌های این هنر آشنا می‌شدیم و هم کلی معلومات عمومی، اجتماعی، علمی و سیاسی پیدا می‌کردیم؛ اما در آن سال‌ها گرفتن موج ایستگاهی که موسیقی و آواز پخش می‌کرد در رشت و باقی شهرستان‌های دور از پایتخت بسیار سخت بود و صدا ضعیف به گوش می‌رسید. کیفیت پخش برنامه‌ها از رادیو ضعیف بود و باید کلی پیچ رادیو را این طرف و آن طرف می‌کردیم تا موفق می‌شدیم مثلا صدای بنان و قمرالملوک وزیری و ادیب خوانساری را بشنویم. البته در زمینه امکانات شنیداری برای بهره بردن از آثار موسیقایی و آوازی آن‌قدرها هم فقیر نماندیم... چندی نگذشت که خوشبختانه من به یک دستگاه گرامافون دست پیدا کردم؛ آن هم در زمانی که این وسیله فقط مخصوص اعیان و اشراف بود و داشتنش برای ما بیشتر به یک رویا می‌مانست. با شنیدن صدای آوازخوانی مانند بنان متوجه شدم که همه‌چیز آواز ما شعر است. اصلا انگار حافظ و سعدی همه شعرهایشان را براساس ردیف آوازی و با هدف خوانده شدن توسط خوانندگان دستگاهی سروده‌اند؛ بنابراین دیدم که باید از هر کار اضافی‌ای در خوانندگی پرهیز کنم. فهمیدم تحریر و کشش و باقی مولفه‌ها فقط وقتی باید به کار برده شوند که در خدمت آواز باشند و اساسا با توجه در شعر است که آواز قد برمی‌افرازد. همیشه بیشترین دقت را در شعر می‌کنم.»

او بعدها به محافل و گروه‌های حرفه‌ای موسیقی پایتخت راه یافت و در این زمینه خاطرات زیادی به یاد داشت. گلچین تعریف کرده است: «در گروه پایور همگی با دیدن پیرمردی خوش‌سیما و دارای چهره‌ای معنوی و اهل نظر، پیش رفتند و ضمن ادای احترام، دست پیرمرد را بوسیدند. وقتی ایشان از ما دور شد و به درون وزارتخانه فرهنگ و هنر رفت از یاران پرسیدم او کیست که این‌گونه حس احترام را در شما برانگیخته است. گفتند ایشان استاد موسی معروفی است که پدر و بلکه پدربزرگ موسیقی ایرانی به شمار می‌آید و خدماتش به هنر بر کسی پوشیده نیست. در بازگشت استاد، من نیز به رسم ادب، پیش رفتم و دست ایشان را بوسیدم. گفتند اگرچه شما مرا نشناختی، ولی من از همان ابتدای ورود شما را شناختم، اتفاقا صدایت را هم خیلی دوست دارم؛ چرا که در دوره و زمانه‌ای که همه از پیر و جوان بنا به مد روز به دادن تحریرهای طولانی و در اوج مشغول‌اند شما فقط به جان آواز که همان شعر است توجه نشان می‌دهی و از تحریرهای اضافی پرهیز می‌کنی. با تایید استاد، من بیش از همیشه بر درستیِ راهم آگاه شدم و آن را با قدرت بیشتری ادامه دادم.»

این هنرمند بااخلاق در زمینه کار خیر نیز پیش‌قدم بود. گلچین در این زمینه گفته است: «در سال ۱۳۴۱ که زلزله بوئین‌زهرا اتفاق افتاد، برنامه‌هایی برای جمع‌آوری کمک به زلزله‌زدگان تدارک دیده شده بود. در همین ارتباط هنرمندان نیز در تلویزیون خصوصی آن زمان، زنده برنامه اجرا می‌کردند. من نیز به اتفاق عماد رام به تلویزیون رفتیم. در آنجا مشاهده کردم برنامه‌هایی که در حال اجرا بود مناسبتی با فاجعه رخ‌داده نداشته و بیشتر حالت نشاط و ریتمیک داشتند. از دفتر شعری که همراه داشتم، مناجات‌نامه‌ای از میرزا حبیب خراسانی انتخاب کردم: الهی به مستان جام شهود، به عقل‌آفرینان بزم وجود، به آنان که بی‌باده مست آمدند، ننوشیده می، می‌پرست آمدند. به عماد رام گفتم با فلوتش بیات اصفهان بنوازد. وی پرسید: چه می‌خواهی بخوانی؟ گفتم به خواندنش کاری نداشته باش و با ذکر پرده خاصی، فقط از وی خواستم در بیات اصفهان شروع به نواختن کند. بعد از خواندن مناجات میرزا حبیب خراسانی، تصنیف «در این حال مستی صفا کردم تو را ای خدا من صدا کردم در این روزگاری که من دیدم، چه شب‌ها خدایا خدا کردم، سبب گر بسوزد مسبب تو هستی، سبب‌ساز این جهان تویی، تو» را اجرا کردم. آهنگ این تصنیف نیز از من است و شعر آن را معینی کرمانشاهی سروده بود. من معینی کرمانشاهی را به رستورانی در ده‌ونک دعوت کردم. آهنگ را زمزمه کردم و ایشان همان‌جا این شعر را برای آن سرود. در آن اجرای تلویزیونی، من مناجات‌نامه میرزاحبیب خراسانی را که با سروده معینی کرمانشاهی هماهنگی داشت انتخاب کردم. وقتی اجرا شد و دهان به دهان گشت، آهنگ به نام آقای عماد رام ثبت شد. من هم چیزی نگفتم. خوانندگان دیگر هم بدون کسب اجازه از من آن را خواندند و باز هم چیزی نگفتم.»

نادر گلچین که پس از انقلاب عملا خود را از صحنه موسیقی کنار کشیده و گوشه‌نشینی انتخاب کرده بود، سرانجام ۳۱شهریور ۱۳۹۶ بر اثر ایست قلبی در ۸۰سالگی درگذشت.