ماجرای ساختن ترانهای برای معشوق
امروز سالروز درگذشت بیژن ترقی است
محمدعلى ترقى، موسس «کتابخانه خیام»، مردى فهیم و باسخاوت و رجالشناس و سفرهدار نه یک ناشر عادى بلکه یک ریشسفید فرهنگى بود؛ افرادى که تفاوت شخصیت و اختلاف مشرب بسیارى با همدیگر داشتند، او را دوست مشترک خود میدانستند، از جلال همایى، عباس اقبال، صادق هدایت، سیدمحمدحسین شهریار، ابوالقاسم حالت، محمدجواد مشکور، سیدکریم امیرى فیروزکوهى گرفته تا موسیقیدانانى چون صبا و برادران محجوبى و برادران وفادار و بسیارى دیگر که سرنوشت بیژن جوان به زندگى هنرى آنها، فصل مشترک پیدا کرد و آن ترانههای زیبا از همین مسیر آفریده شد.
سیدعلیرضا میرعلىنقى، پژوهشگر موسیقی، درباره شروع موفقیت این ترانهسرا میگوید: «در بیستوپنجسالگی، طى ماجرایى شگفت که به رویاى صادقه بیشتر شبیه بود تا واقعیتى معمولى و روزمره، توانست نسخهای از صائب تبریزى به خط شخص شاعر را به دست بیاورد و به تصحیح آن اقدام کند. بیژن جوان هنوز سى سال نداشت که در مسلک ادباى رسمى پذیرفته شد و طبع لطیف و خلق محجوب او، با آن شرم و نجابت و حساسیت شاعرانه، علاقه و احترام ادباى استخواندار نسل قبل را برمیانگیخت. در آن سالها، او به پدر در کار گرداندن کتابفروشی کمک میکرد و با عشقى که به موسیقى داشت، «مشق ویولن» میکرد.
حادثهای در یک شب مهمانى، روح او را منقلب کرد. شنیدن صداى ویولن پسر جوانى که نگاه باهوش و اندامى کشیده داشت و او را بهعنوان اعجوبه موسیقى میشناختند، و از هشتسالگی ساز تنهاى او را در رادیو شنیده بودند، او پرویز صدیقى پارسى بود که با نام دایى هنرمندش و استادش، حسین یاحقى (۱۳۴۷ـ۱۲۸۲)، به شهرت رسیده بود. ترقى میگوید: «بعد از آشنایى با پرویز، ویولن را بوسیدم و گذاشتم کنار چون آنچه ماحصل خواست من از موسیقى ایرانى بود در ویولن و با پنجه او برآورده شد.»
اولین ترانه بیژن ترقى، در سالهای شور جوانى، با موسیقى پرویز یاحقى شکل گرفت. یاحقى جوان آهنگى ساخته بود و دنبال کلام مناسب براى آن میگشت. ترقى میگوید: «به او گفتم پرویز جان از براى امتحان هم که شده بگذار امشب روى این نغمه تو فکر کنم اگر پسندیدى آن را اجرا کن.» سال ۱۳۳۴ ترانه «برگ خزان» متولد شد و تهران را تکان داد. شهرى که تنها منبع پخش موسیقى آن، رادیویى با یک ایستگاه بود و در سالهایی که تولید موسیقى انبوه نبود و موسیقیدانان هم با شور و اعتقاد بیشترى کار میکردند و کیمیاى عشق و شوریدگى در آثارشان موج میزد، در همان سالهایی که به طنز یا به جد میگفتند: «وقتى ساعت تکنوازی ویولن پرویز یاحقى میرسد، برق تهران افت میکند»؛ به خاطر علاقه شدید شنوندگان و باز بودن پیچ رادیوى شهروندان اهل موسیقى با این ترانه، سرنوشت بیژن جوان تغییر یافت و ترقى ادیب جاى خود را به ترقى ترانهسرا داد.»
پرویز خطیبی، ترانهُسرا و نمایشنامهنویس، نیز درباره زندگی خصوصی این شاعر تعریف میکند: «سالهای ۳۲ تا ۴۰ دوران کنارهگیری اجباری من از رادیو بود. به همین جهت چهرههای تازه و هنرمندانی را که در طول این مدت به رادیو آمده بودند درست نمیشناختم. با این حال جسته و گریخته نام برخی از این هنرمندان تازهوارد را شنیده بودم و به وسیله اکبر مشکین و داریوش رفیعی از آنچه در رادیو ایران میگذشت، باخبر میشدم. یک روز من و مشکین به کتابخانه ترقی در خیابان شاهآباد (جمهوری کنونی) رفتیم و من با جوانی ریزنقش و لاغر به نام بیژن آشنا شدم. آن روزها نام بیژن ترقی و پرویز یاحقی به خاطر ترانه معروف «می زده شب چو به میکده بازآیم» بر سر زبانها افتاده بود. بعدها فهمیدم این ترانه را بیژن برای دختری که حالا همسر اوست، ساخته است.
پرویز یاحقی میگفت آخر شب که به سمت خانه میرفتیم، بیژن عشقش دبه میکرد و مرا به طرف خانه معشوقش میکشاند و ما دو نفر ساعتها در سرما و گرما زیر درختی مینشستیم و بیژن برای من حرف میزد و من دلداریش میدادم. به هر حال روزی که من با بیژن آشنا شدم، معلوم شد پرویز یاحقی و بیژن ترقی همچنین محمد حیدری دوستان صمیمی و جدانشدنی هستند. بیژن آرام و کمحرف و کمحرکت بود ولی پرویز یکپارچه تحرک و جوشش... اکثر ترانهها را این دو نفر با همفکری و همکاری هم میساختند. بیژن ترقی با سرودن شعر «می زده شب» دچار مشکلاتی شده بود. شعر به این صورت است: می زده شب چو ز میکده باز آیم... بر سر کوی تو من به نماز آیم مسوولان رادیو حاضر نبودند کلمه نماز را در یک شعر عاشقانه بپذیرند. به هر حال مذاکرات بین بیژن ترقی و مسوولان رادیو به آنجا رسید که کلمه نماز را به نیاز تبدیل کنند.»
محمود خوشنام، کارشناس موسیقی سنتی ایرانی، درباره اهمیت کارهای ترقی گفته است: «مهمترین نقش بیژن ترقی، تقویت جنبههای روایی و داستانگونه کردن ترانهها و افزودن جنبههای تصویری به آنهاست که این پدیده را در آتش کاروان و نیز ترانههای تصویریای چون برگ خزان میتوان دید.» به گفته این آهنگساز، سهگانه مشترک بیژن ترقی با پرویز یاحقی، «برگ خزان»، «افسانه محبت» و «میزده» از نظر فرم و ساختار آهنگ، یکسانیهایی با هم دارند، از جمله اینکه یاحقی مقدمه وسیعی برای ترانهها در نظر گرفت و ترقی هم در بخش شعر، جنبههای تصویری را مدنظر قرار داده است.
بیژن ترقی ساعت ۲ بامداد پنجم اردیبهشتماه ۱۳۸۸ در ۸۰سالگی در منزلش درگذشت.