سفر به نخستین پایتخت تمدنی ایران (قسمت دوم)
برمزار شیخالرئیس
H A M E D A N. چنین بود که وقتی این میدان را یافتم، به سیاق تازهواردان به شهری غریب، چند عکس به یادگار گرفتم.
باوعلی، عِین القُضاه، عَلِویان، بازم بگم؟ خاک پاک و طاهرِش مَرقِدِ باباس هِمِدان
اَ کوجاشْ بِراتْ بِگم اَ سنگِ شیر شِنَفْدی تو؟ یادگار هُنِر و تاریخِ ماداسْ هِمِدان
ازآنجاکه سراچهمان در دهکده گنجنامه قرار داشت و قرار بود ساعت ۲ ظهر تحویل بگیریم (در حالی که ما ساعت ۱۲ به شهر رسیده بودیم)، «دم» را غنیمت شمردیم و تا قبل از ساعت مقرر، به خاکبوس مزار شیخالرئیس بوعلی سینا و زیارت مزار باباطاهر عریان همدانی رفتیم. اولین دیدارمان از آرامگاه شیخالرئیس بود. اما قبل از آن، سه دور میدان را گشتیم تا جای پارک بیابیم اما پیدا نشد. در دور سوم ناگهان چشمم به خیابان باریکی افتاد که با فلش به پارکینگ اشارهکرده بود. حدود یک کیلومتر راه پیمودیم تا وارد پارکینگ طبقاتی شدیم و پسازآن با عجلهای که گویی سر از پا نمیشناختم به زیارت آرامگاه بوعلی رفتیم. ابهت این آرامگاه مرا برای ثانیههایی در خود فرو برد. در ورودی ایستادم و فقط نگاه میکردم. حدود ۱۰ قدمی مزار بوعلی قبر کوچکی وجود داشت که اتفاقی دیدم. این سنگ کوچک مزار ابدی «عارف قزوینی» بود. من از دوران نوجوانی با برخی اشعار او بهواسطه صدای آسمانی استاد محمدرضا شجریان آشنا بودم.
اما شوق دیدار مزار شیخ امانم را ربوده بود. در کتابهای تاریخ ستونهای دراز ۲۳ متری را میدیدم که برایم نمادی از مزار شیخالرئیس بود اما مزار اصلی نه در آنجا که در داخل و طبقه پایین آن ستونها قرار دارد. برای لحظاتی گویی با منجنیق به دل تاریخ پرتاب شدم. دورانی که این دانشمند ایرانی به دربار امیر نوح سامانی رفت و سپس از ترس سپاه سلطان محمود از بخارا به خوارزم گریخت و از آنجا به گرگان نزد حاکمان آل زیار رفت. سپس به خدمت امیر بویهای رسید و وزارت شمس الدوله دیلمی را در همدان عهدهدار شد.
پس از مرگ او بوعلی زندانی شد و پس از فرار از زندان نزد علاءالدوله از حاکمان آل کاکویه در اصفهان رفت و باز به همدان برگشت و در این شهر رحل اقامت افکند و در همان شهر به دیار باقی شتافت. محل آرامگاه جدید بوعلی منزل مسکونی و مقبره فردی به نام ابوسعید دخدوک، دوست صمیمی بوعلی سینا بوده است که بقایای جسد بوعلی سینا هم به این مکان منتقل و دفن شد. گویی بر پیشانی ایران و ایرانی حکشده که دانشمندانش همواره باید خانهبهدوش باشند و در غربت دار فانی را وداع گویند. اگر خیلی خوششانس باشند، بتوانند بعد از مرگ در سرزمین آبا و اجدادیشان آرام یابند. بااینحال، بوعلی در دوران خانهبهدوشی و زندان هم از مطالعه و تحقیق دست برنداشت. او در فلسفه، طب، موسیقی، شعر و سایر حوزهها در زمان خود سرآمد بود.