امروز سالروز تولد داریوش طلایی است

این هنرمند بهمن‌ماه ۱۳۳۱ در تهران متولد شد و در ۱۱سالگی به هنرستان موسیقی رفت و همزمان با تحصیل در زمینه تئوری موسیقی کلاسیک غربی و موسیقی اصیل ایرانی، به یادگیری ساز تار مشغول شد. در ابتدا علاقه خاصی به تار نداشت اما سال سوم هنرستان بود که تحت تاثیر استاد علی‌اکبر شهنازی قرار گرفت و شیفته این ساز شد. استاد طلایی پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه تهران شد و در دانشکده هنرهای زیبا به تحصیل در رشته موسیقی پرداخت. همزمان با تحصیل در دانشگاه، همکاری خود را با مرکز حفظ و اشاعه موسیقی آغاز کرد و از محضر استادانی همچون علی‌اکبر شهنازی، عبدالله دوامی، سعید هرمزی، نورعلی برومند و یوسف فروتن بهره برد.

داریوش طلایی پس از فارغ‌التحصیلی در سال ۵۵ به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران درآمد و تا سال ۵۸ به تدریس موسیقی ایرانی مشغول بود. در این سال از فرانسه بورسیه گرفت و در دانشگاه نانتر پاریس، تحصیلاتش را تا مقطع دکتری در زمینه موسیقی‌شناسی ادامه داد. او سال ۷۱ به ایران بازگشت و به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران در‌آمد. در این سال‌ها هم کتاب نوشت و هم همراه با چهره‌هایی همچون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علیرضا قربانی و... کنسرت برگزار کرد.

داریوش طلایی درباره سال‌های زندگی و فعالیت هنری‌اش گفته است: «درک و شناخت من از دنیا، هستی و تمامی متعلقات به آنها از همان دوران کودکی از طریق موسیقی شکل گرفت و به‌تدریج کامل شد. به واسطه محیطی که در آن رشد کردم خیلی زود در جریان تضادها قرار گرفتم. از آنجایی که ذهن من تحلیلگر است و تضادها را نمی‌پذیرد و در عین‌حال به وظیفه‌شناسی از دوران کودکی خو کرده‌ام همیشه این موضوع را مدنظر داشتم که وظیفه‌ای بر عهده دارم و باید بتوانم از عهده انجام آن بر‌آیم.»

زنده‌یاد داریوش شایگان، که از در دوران اقامتش در فرانسه با این هنرمند دوست بود، در شب داریوش طلایی که در سال ۹۴ برگزار شد، گفته بود: «آنچه همیشه باعث شگفتی‌ام می‌شده این بوده است که هر وقت او را زیر نظر گرفته‌ام تا به روحیاتش رخنه کنم، تفاوتی میان او با دیگر همکارانش دیده‌‌ام. طلایی می‌کوشد از جلب توجه زیاد برحذر بماند، او در عین شهرت برحَقی که دارد، گویی همواره در طلب گریز از این محدوده است؛ برای او، حفظ حریم خصوصی به جاذبه‌ آوازه و ناموری می‌چربد، تا آنجا که این تمایل، حالت نوعی اعتکاف درونی را پیدا می‌کند. شاید تعبیر او از معروفیت، با جمله‌ دلنشین ریلکه، شاعر آلمانی، که او نیز از هرگونه هیاهو و شهرت می‌گریخت، نسبت داشته باشد که به نظرش «شهرت» عبارت است از مجموعه‌ سوءتفاهم‌هایی که اطراف یک‌نام جمع می‌شوند.

در میان قیل‌وقال هنرمندان بزرگ قرن بیستم، رفتار طلایی مرا سخت به یاد مارسل دوشان می‌اندازد، نه از باب خلق ردی ‌میدها (ready made) و آثار جنجالی آوانگاردی که امروز همه‌ افرادی را که دستی در هنر دارند، مقلد او ساخته است، بلکه از این باب که دوشان هم از بیم آلوده شدن هنرش با شهرت و پول، هیچ‌یک از آثارش را نفروخت و رفتاری عارفانه در پیش گرفت، تاآنجاکه گفته‌هایش بیشتر انسان را به یاد یک استاد ذن می‌اندازد تا هنرمند نوآوری که سرآغاز نوآوری‌های بزرگ دنیای مدرن شد. در دنیایی که همه چیزش بر مدار تظاهر و قیل‌وقال و خودنمایی می‌گردد، آزرم‌‌جویی فطری طلایی البته ستودنی است، ولی دوست عزیزم، ناگزیری میزانی از خودشیفتگی را به نفست تزریق کنی، حتی شده نه برای خودت، بلکه برای هنرت، تا مردم بدانند تو چه ارزش و اعتباری برای سنت اصیل موسیقی ایرانی قائل هستی.»

ژان دورینگ، موسیقی‌دان و خاورشناس فرانسوی، درباره‌ داریوش طلایی نوشته است: «حدود سال ۱۳۵۰ از عنوان استاد به‌ندرت استفاده می‌شد و آن را فقط به چند موسیقیدان مهم سن‌‌وسال‌دار اطلاق می‌‌کردند. اما داریوش طلایی، به‌رغم جوانی‌‌اش، از همان موقع تلویحا استاد، حداقل در نوازندگی تار، شناخته می‌شد. هنگامی که او نخستین‌بار در برابر نورعلی برومند نواخت، برومند نامش را پرسید و سپس، برخلاف عادت همیشگی‌اش، تمجید مختصری کرد که شما تارتان هم طلایی است. نواری از اجرای ۱۶سالگی طلایی باقی مانده است که من امکان شنیدن آن را پیدا کرده‌ام و در آن او سه‌‌گاه ردیف آقاحسینقلی را که مرحوم علی‌اکبر شهنازی به او آموزش داده بود می‌نوازد.

این یک بازنوازی عالی اجرای استاد است. طلایی یک زندگی هنری درخشان و در معرض دید عموم داشته، اما همواره این زندگی با برخی محرمیت‌های ذاتی روح سنت معتدل شده است. او به جایگاه خود متعهد بوده اما دنبال تقدس نبوده؛ دانسته‌های خود را انتقال داده بدون اینکه به‌ دنبال آن باشد که گرد خود حلقه‌ای از شاگردان جمع کند؛ مرجعیت داشته، اما خود را در مقام گورو، رهبر یا مرجع فکری نگذاشته است. او موسیقی غربی را به‌خوبی می‌شناسد. روزی در زمان جوانی از من نت‌ نوشته‌ای از موسیقی بارُک را قرض گرفت و وقتی از این مساله تعجب کردم، گفت که برای او این‌ها تمرین‌های تکنیکی جالب‌تری از مشق‌های تار هنرستان‌اند.»

حسین علیزاده درباره این هنرمند گفته است: «از زمان ممنوعیت موسیقی ما در طی سالیان و هجرت اهل فکر و قلم از کشور، موسیقی از عوام‌زدگی می‌افتد. اگرچه ما اهالی موسیقی و شنوندگان جدی آن همچنان درگیر این مساله هستیم که موسیقی را از عوام زدگی درآوریم اما این واقعیتی است که ما با دو دسته از مردم مواجهیم؛ آگاه و ناآگاه؛ و این دسته‌بندی هیچ‌گاه نشانه توهین به مردم نیست. موسیقی هیچ‌گاه نباید نیرو و انرژی را از مصرف‌کننده بگیرد. در موسیقی سنتی همیشه فاصله‌ای بین عوام‌زدگی و موسیقی دانشگاهی وجود دارد که خیلی مواقع مغشوش می‌شود اما شناخت و آگاهی راه را نمایان می‌کند و طلایی با آگاهی خود همواره مرزی گذاشت بین موسیقی دانشگاهی از موسیقی مغشوش عوام‌زده.»