دو هنرمند برجسته از همکاری سینمایی گفتند
کار خنجی باورنکردنی است
او با فیلمسازانی چون دیوید فینچر، جیمز کری، وودی آلن، دنی بویل، میشائیل هانکه و بونگ جون هو کار کرده است و همکاری با این تعداد فوقالعاده از کارگردانهای بزرگ، خود گویای همهچیز است.» فیلم«باردو» روایت مستندگونهای از کشف فرهنگی یک مرد است که لسآنجلس را ترک میکند و به سرزمین مادریاش مکزیک برمیگردد. سیلوریو، شخصیت اصلی (دانیل خیمنز کاچو)، پس از دریافت جایزه برای فعالیت در روزنامهنگاری و فیلمسازی مستند، باید ریشههای خود را دوباره بررسی کند و به محض ورود به زادگاهش با خاطرات شرمآور گذشته و یک بحران وجودی روبهرو میشود. این فیلم دارای ویژگیهای سوررئال و رویاگونهای است که مملو از آن چیزی است که ایناریتو آنها را «چیزهای غیرقابلدرک» توصیف کرده و از خنجی خواسته بود بفهمد این فیلم از رویاها و احساسات و عواطف و ترس ها و همه چیزهایی ساخته شده است که هیچ ساختار منطقی ندارند.
ایناریتو گفت: «بیست دقیقه پس از گفتوگوی اولیه با داریوش خنجی، مشغول صحبت در مورد لنزها و نور و در مورد نقاشان و عکاسانی الهامبخش بودیم و احساس میکردم از پیش ساخت یک فیلم را آغاز کردهایم.» این کارگردان مکزیکی برنده چهار جایزه اسکار ادامه داد: «وقتی داریوش آمد، از قبل بیشتر لوکیشنها را محلیسازی کرده بودیم و عمیقا در مورد طراحیهای صحنه بحث کردیم و با دقتی فوقالعاده شروع به تمرین با حرکت دوربین کردیم و اینکه چگونه با این همه لنز میتوانیم تمام متن داستان را منتقل کنیم. بااینحال، بهظاهر سادهترین صحنه به یکی از چالشبرانگیزترین صحنهها تبدیل شد.
مثل صحنهای که شخصیت سیلوریو پس از یک تجربه خارقالعاده در یک برنامه تلویزیونی به آپارتمان خود باز میگردد و با نوری دقیق به پنجره خیره میشود، سکانسی که روزها و روزها طول کشید تا آن را درست کنیم.» خنجی نیز با تایید این موضوع توضیح داد: «درست است، این یک سکانس است که درآن کات وجود ندارد، هماهنگی بسیار پیچیده و دقیقی بود تا بتوانیم داستان را به شکلی که شخصیتها حرکت میکنند ارائه کنیم. اما ساخت چنین فیلمی بدون کارگردانی چون آلخاندرو غیرممکن است. او همه چیز را آغاز کرد و این جهان را خلق کرد. فیلمبردار به کارگردان بستگی دارد.» ایناریتو نیز در پاسخ به این اظهارات گفت: «کاری که داریوش انجام داد واقعا باورنکردنی است. وقتی لنز ۷۰میلیمتری با حرکات ۳۶۵ درجه دارید، اینکه کجا باید نورها را پنهان کنید، چگونه باید حرکات نور را کنترل کنید تا هرگز سایهها را نگیرید و همهچیز واقعی به نظر برسد.
این کار جزئیات فنی بسیاری داشت که فکر میکنم فقط داریوش میدانست.»کارگردان فیلمهایی چون «عشق سگی»، «بابل» و «بازگشته» در انتها گفت: «رویکرد مشاهده و انرژی و آرامش داریوش در مجموعه، بهرغم لحظات چالشبرانگیز و توانایی او برای حفظ روحیه همکاری و درعینحال بررسی تمام جنبهها و اینکه واقعا چه چیزی برای هر برداشت مناسب است و همچنین شیوهای که او به دیگران گوش میداد و ایدههایش را به آنها به اشتراک میگذاشت، از ویژگیهای داریوش خنجی است که از ان یاد گرفتم و متوجه شدم چگونه روحیه او بهنوعی با استعدادش همخوانی دارد.» خنجی نیز گفت: «من هم این را یاد گرفتم که فقط میخواهم با آلخاندرو فیلم دیگری بسازم.»