یدالله مفتون امینی در ۹۶سالگی درگذشت
آخرین پیادهنظام شعر نو
مفتون امینی ۲۱ خرداد سال ۱۳۰۵ در شهرستان شاهیندژ آذربایجان غربی به دنیا آمد. وی که دانشآموخته رشته حقوق قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود، در آغاز شاعری کلاسیک محسوب میشد اما بعدها به شعر بیوزن و قالبهای نوپردازانه روی آورد. خود درباره علاقهاش به ادبیات گفته بود: «من از همان دوره دبیرستان استعداد شعر داشتم. از مکتب، آموختن را آغاز کردم و تا حدود ۹سالگی در روستا بودم و بعد به تبریز آمدم. از مکتب که شروع کردیم به خواندن، به فاصله خیلی کمی «شاهنامه» و «گلستان» را خواندیم. در تبریز کلاس هفتم، هشتم آن موقع به معنایی دبیرستان الان، که بودم، شعر میگفتم؛ اما شعر نبود؛ نظم بود. دفترچههای شانزدهبرگی به نام «دفتر سبز» بود که من آن را برمیداشتم و به شکل منظوم، دفتر را پر میکردم از نام پرندهها، گلها، شهرها و... که نوعی شروع برای من بود. این تجربهها در شانزدهسالگیام است.»
اما تحصیلاتش در تهران او را به مجامع ادبی و لاجرم مکتب نیما در سرایش شعر کشاند. مفتون توضیح میدهد: «هر روز صبح ما در محل «تئاتر نو» در کافه فیروز جمع میشدیم و به خواندن و بحث کردن در رابطه با شعر نو میپرداختیم؛ چنانکه به این گروه پیادهنظام شعر نو گفته میشد. محمد زهری که کتاب اولش «جزیره» را منتشر کرده بود، سردسته ما بود. همچنین نصرت رحمانی که کتاب «کوچ» از او به چاپ رسیده بود. پس از آن نیز ما هم مجموعه شعرهایی منتشر کردیم و درواقع میتوان گفت شروع واقعی شعر نو از همین این دوره رخ داد. پس از آن، شاعرانی چون یدالله رؤیایی، منوچهر آتشی و رضا براهنی در شعر نو ثابت شدند، البته از ما شعرهای بهتری میگفتند؛ ولی شروع واقعی شعر نو با آنها نبود.»
امینی با شاعران و نویسندگان زیادی از همدورههای خود در ارتباط بود و از آنها خاطرات زیادی داشت؛ به همین دلیل از او به عنوان تاریخ شفاهی ادبیات معاصر یاد میشد. او شاعری نوجو بود، همین باعث شد در شعر نیما نماند و از آن پا را فراتر بگذارد و به گونهای که نامش را «گویهها» گذاشته بود روی آورد. خود دراینباره توضیح داده است: «دیدم خیلی از چیزها را نمیشود در شعر نیمایی گفت، شعر باید جنبه عشقی - عاطفی هم داشته باشد و برای شعر عشقی - عاطفی، قالبهای نیمایی ظرفیت ندارد. حرفهایی که در گویههایم گفتم، تجربههایی از عشق را دارد که قبلا نبوده است. شعر سپید این امکان را به ما میدهد. شعر نیمایی گاه غیرجدی میشد، گاهی چیزی جا نمیشد در شعر، آن را رها میکردیم و شعر به انجام نمیرسید. «گویهها» نه شعر هستند و نه نثر، فرم جدیدی است که میتوان درددل را گفت و آن را خالی کرد. اصطلاحاتی وجود دارند که معاصر هستند و روزانه از آنها استفاده میکنیم اما شعر نیمایی گنجایش آنها را ندارد. شعر نیمایی تابع وزن است و خودش هم در این کار بسیار متعصب است.»
اهالی ادبیات از مفتون به عنوان فردی خونگرم و دوستداشتنی یاد میکنند و این موضوع بیش از هرچیز به واقعگرایی و منطقی بودن او باز میگردد زیرا سعی داشت دیگران را تا حد امکان درک کند. او به این باور بود که «ما در جهان سوم زندگی میکنیم که این جهان مقتضیاتی دارد. جامعهمان را با جامعه اروپا یا حتی ژاپن هم مقایسه نکنید. همه مجبورند زندگی کنند و مسوولیت زن و بچه داشته باشند. مجبورند گاهی دروغ بگویند و کار مصلحتی انجام بدهند. گاهی به جای سلام و علیک، تعظیم کنند. ما با کسی نمیتوانیم طرف شویم، فایدهای هم ندارد. کسی را که نمیخواهد درگیر شود ولش کنید و کاری به کارش نداشته باشید، پشت سرش غیبت نکنید اما برخی به این چیزها اعتنایی ندارند.» از مفتون امینی آثار زیادی به جا مانده که از آن جمله میتوان مجموعههای شعر دریاچه، کولاک، شب ۱۰۰۲، اکنونهای دور، نهنگ یا موج و مستقیم تا نرسیده به صبح اشاره کرد. در ۹ماه اخیرچهرههای ادبی زیادی از جمله هوشنگ ابتهاج، رضابراهنی، یدالله رویایی، احمدگلشیری، عباس معروفی و ... درگذشتهاند.