قطعه‌‌ای که اشک مشکاتیان را درآورد

حضور ایرج بسطامی در کلاس‌‌های شجریان، منجر به آشنایی این خواننده با پرویز مشکاتیان و خلق آثاری ماندگار با این آهنگساز ایرانی شد. پرویز مشکاتیان درباره آشنایی‌‌اش با ایرج بسطامی گفته‌‌ است: «نخستین بار ایرج بسطامی را در خانه محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما در گروه چاووش بودیم و به خاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خواننده‌هایی با صداهای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها مرا نبینند. آنجا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. او صدای خوبی داشت و مثل همه آدم‌‌های کویرنشین، مهربان و خوب بود. بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نظراتش درباره هنر و آواز و انگیزه خواندنش آشنا شوم؛ ولی آن قدر ساده یافتمش که مصمم شدم تا با او یک سالی درباره قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفت‌وگو بنشینم.» بعدتر بسطامی و مشکاتیان آلبوم‌‌های افشاری مرکب، مژده بهار، افق مهر و وطن من را خلق کردند که در بین آنها یک قطعه توانست اشک مشکاتیان را دربیاورد؛ آن قطعه «وطن من» نام داشت. اثری که وجه میهن‌پرستی بسطامی در ارائه آن بی‌گمان بی‌‌تاثیر نبود؛ گفته می‌شود بسطامی چنان وطن‌‌پرستی بود که با هر بار شنیدن نام ایران چشمانش پر اشک می‌شد. مشکاتیان درباره این اثر که با شعری از ملک‌‌الشعرا بهار ساخته شده، گفته است: «یک چیزی در نهان خانه ذهن هر ایرانی هست و آن ایران است که برای آن جان‌فشانی می‌کنند، آهنگسازی می‌کنند، اشک می‌‌ریزند و به موقع هم شمشیر می‌‌کشند. زمانی که ایرج «وطن من» را خواند اشک مرا درآورد. از آن زیباتر نمی‌شد خواندن این اثر؛ به خاطر اینکه تا از ایران صحبت می‌شد اشکش در‌می‌‌آمد. او پی‌‌خط ایران ‌ای وطن من را حس می‌کرد که یعنی چه؟ برای همین با آن شکوه و عظمت و البته توانایی اجرایش توانست کار را اجرا کند. من افتخار می‌کنم یا تنها افتخارم این است که این اثر از طرف سازمان ملی یونسکو به عنوان سرودی رسمی انتخاب شد. من به یونسکو کاری ندارم ولی به ایرج، ملک‌‌الشعرا و ایران خیلی کار دارم.»