پایان مرد آوانگارد

 شگردهای جنجالی او در ساختن فیلم، از شکل روایت گرفته تا فیلم‌برداری دوربین روی دست و کنار گذاشتن سه‌پایه، و سودجستن از روشنایی روز به جای نور مصنوعی و همچنین جنجال‌هایش در جدال با منتقدان و نهادهای سیاسی و اجتماعی موجب شد به فرزند هراسناک سینمای موج نو شهرت یابد. وی با همه سخت‌گیری‌هایش از کارگردان‌های پرکار محسوب می‌شود و ۴۵ اثر بلند سینمایی و چندین فیلمنامه و فیلم کوتاه در کارنامه‌اش دیده می‌شود.

زندگی

ژان لوک گدار در سوم دسامبر سال ۱۹۳۰ در خانواده سوئیسی ثروتمند و فرهیخته‌ای در پاریس زاده شد. در کودکی تنهایی را ترجیح می‌داد.

 پدرش ژان‌پل گدار پزشکی فرانسوی بود که شهروندی سوئیس را پذیرفته بود و مادرش ادیل مونود دختر یک بانکدار فرانسوی بسیار ثروتمند بود. هنگام آغاز جنگ جهانی دوم پدر و مادرش او را به سوئیس فرستادند.

گدار پدرش را منشأ دلبستگی او به رمانتیسیسم آلمانی و مادرش را منبع علاقه او به داستان می‌دانست. او روزگار کودکی خویش را به مطالعه، فوتبال و سفر به زمین‌های خانوادگی‌اش در هر دو سوی فرانسوی و سوئیسی دریاچه ژنو گذراند. گدار در پایان دهه ۱۹۴۰ به پاریس بازگشت و از دانشگاه سوربن مدرکی در رشته مردم‌شناسی دریافت کرد. اما در اختلاف با خانواده پروتستان خویش به سینما روی آورد و به گروهی از دوستان همفکر جوان پیوست که بر این انگیزه بودند تا قابلیت‌های نهفته سینما را به کاوش آورند. پدر و مادر گدار دلبستگی او را به سینما نمی‌پسندیدند و بر آن بودند که او همچون نوجوانی نازپرورده رفتار می‌کند.

از این رو در ۱۹۵۲ به امید آنکه او را سر عقل بیاورند از کمک پولی به او دریغ کردند. گروه دوستان گدار ماهنامه‌ای سینمایی به ‌نام «لا گزت دو سینما» (La Gazette du Cinema) را آفریدند که به ‌مدت پنج ماه از مه تا نوامبر ۱۹۵۰ منتشر شد. وی سپس به گاهنامه «کایه دو سینما» پیوست اما نویسندگی گدار چندان دیرپا نبود. او که نمی‌توانست با نوشتن برای زندگی خویش روزی فراهم کند، ناچار به دزدی روی آورد. در آغاز از بستگان خویش و سپس از دوستان خانواده‌اش و اندکی بعد از دفتر مجله کایه دو سینما دزدید. مادرش به چاره‌جویی کاری در تلویزیون سوئیس برای او پیدا کرد. اما او به کارفرمایش هم دستبرد زد و این بار گرفتار قانون شد تا اینکه پدرش با پرداخت تاوان، او را از زندان رهایی داد و به آسایشگاه روانی فرستاد. گدار از آن پس خانواده خویش را برای همیشه ترک ‌کرد. پاریس را ترک کرد و به کارگری در ساختن سدی در سوئیس روی آورد که بعدها از آن فیلمی مستند ساخت. در ۱۹۵۶ هنگامی که دوباره به پاریس بازگشت، کایه دو سینما دگرگون شده و دیگر آن گاهنامه پیشین نبود.

گدار نخستین فیلم بلند داستانی خود را با نام «از‌نفس‌افتاده» در سال ۱۹۵۹ بر پایه داستانی از «فرانسوا تروفو» ساخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. او در دهه ۱۹۶۰ تقریبا هر سال دو فیلم ساخت و دوران پرکار سینمایی خود را پشت سر گذاشت. فیلم‌های گدار از اوایل دهه ۶۰ میلادی با فرایافتی دیالکتیکی و ساختاری خطابه‌گون عرضه شده‌اند و خود، فیلم‌هایش را ملاقات انتقادی خوانده است.

 از شاهکارهای سینمایی گدار می‌توان به فیلم‌های «یک زن شوهردار» (۱۹۶۴)، «آلفاویل» (۱۹۶۵)، «مذکر، مونث» (۱۹۶۶) و «نام کوچک: کارمن» (۱۹۸۴) اشاره کرد. ژان لوک گدار طی دوران فعالیت سینمایی موفق به کسب جوایز متعددی ازجمله یک «خرس طلایی» و دو «خرس نقره‌ای» از جشنواره برلین، «یوزپلنگ افتخاری» جشنواره لوکارنو و «شیر طلایی» جشنواره ونیز شده است. در سال ۲۰۱۰ نیز جایزه اسکار افتخاری را به خاطر خدماتش به دنیای سینما دریافت کرد. گدار تا سال ۲۰۱۸ همچنان فیلم ساخت و به‌گفته برخی پژوهشگران سینمایی، شمار کتاب‌ها و مقاله‌هایی که درباره گدار و آثار او نوشته شده، بیش از هر فیلمساز دیگری در تاریخ سینماست. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، در پیامی که برای درگذشت ژان لوک گدار منتشر کرد، نوشت: «ما یک گنجینه ملی و فردی نابغه را از دست دادیم.»

گدار و ایران

گدار درباره برخی فیلمسازان ایرانی و آثارشان نظراتی داده بود و با بعضی دیگر دوستی دیرین داشت. این نظر او در تحسین عباس کیارستمی بیش از همه معروف است که گفته: «سینما با گریفیث شروع و با کیارستمی تمام شد.» البته کیارستمی درباره این اظهارنظر در مصاحبه‌ای توضیح داده بود: «فکر نمی‌کنم این جمله را گدار گفته باشد. اگر در جایی آن را گفته در جایی دیگر (حرفش) را پس گرفت. درباره من گدار گفته: «فقط یکی از فیلم های کیارستمی را دوست دارم» در یکی از اظهارنظرهای اخیرش هم گفت: «کیارستمی سینما را به جاده غلطی برده است.» در مقطعی به چشم گدار عالی بودم. حالا از چشمش افتاده‌ام. ما نباید اظهارنظرها را زیاد جدی بگیریم.»

گدار با ابراهیم گلستان نیز از جوانی مراوده داشت و از دوستان او محسوب می‌شد. مستند «جمعه می‌بینمت» که به تازگی در جشنواره برلین رونمایی شد به چگونگی ارتباط نامتعارف میان ابراهیم گلستان و ژان لوک گدار پرداخته است.

این فیلم به کارگردانی میترا فراهانی کارگردان ایرانی است که روایتی است از گفت‌وگویی میان «ژان لوک گدار» چهره پیشگام سینمای موج نوی فرانسه و ابراهیم گلستان فیلمساز و چهره ادبی ایرانی از طریق ایمیل‌های منظم هفتگی، فیلم‌ها، تصاویر، کلمات قصار و نامه‌ها که در طول سال‌ها بین آنها رد و بدل شده است.

فراهانی با ارسال پیامی به «گدار» پیشنهاد ملاقاتی حضوری با ابراهیم گلستان را مطرح می‌کند اما در نهایت بر اساس ایده گدار مکاتبه میان این دو چهره تاثیرگذار به واسطه میترا فراهانی شروع می‌شود.  بنابراین او هر هفته از شهر رم به لندن سفر می‌کرد تا به خانه گلستان برود و گفته‌های او را ضبط و رونویسی کند. در نتیجه برای مدت ۸ ماه ارسال‌کننده تصاویر و کلمات میان گدار و گلستان می‌شود.