مسعود احمدی شاعر سرشناس در ۷۸سالگی درگذشت
روحی خیس، تنی تر و صبح در ساک
احمدی گفته بود: «آن سالها شعر استاد فقید احمد شاملو بیش از شعرهای دیگران مورد توجه فرهیختگان و روشنفکران بود. در آغازِ کار من نیز مانند بسیاری از شاعرانِ نوآمده، تحتتأثیر ذهنیت زمانه و زبان احمد شاملو بودم، اما بهتدریج از زبان شاملو کنده و به زبان اخوان نزدیک شدم و از پی آن در مجموعه «دونده خسته» - که به گمانم پنجمین دفتر شعری من است - به استقلال زبانی دست یافتم و در گذر از این مسیر طولانی که تقریبا سیواندی سال طول کشید، امیدوارم به سبک شخصی رسیده باشم.» او در مصاحبه دیگری درباره شعر خودش گفته بود: «فرهنگ مقولهای پیوستاری است. این فقط به این معنی است که شاعر باید علاوهبر اشراف نسبی به زبانی که با آن مینویسد، از پیشینه ادبی بهویژه شعر زیستبوم خود و بلکه جهان آگاه باشد. از این گفته نباید استنتاج شود که لزوما شاعر باید ادیبی برجسته باشد. مقصود و مراد این گفته این است که هر نویی ریشه در سنتهای خود دارد و نوآوری امری خلقالساعه نیست. نیما را به یاد آوریم، شاملو، سپهری و فرخزاد و بسیاری دیگر را. خوشبختانه بنده نهتنها این فهم که این فرصت را نیز داشتم تا با مطالعه و دقت در آثار بزرگان قدیم و جدید و تمرین پیگیر و بردبارانه مراحل پیشین را پشتسر بگذارم و به این دستاورد مختصر برسم که شعر خود را بنویسم.»
مجموعهشعرهای «زنی بر درگاه»، «روز بارانی»، «برگریزان و گذرگاه»، «دونده خسته»، «قرار ملاقات»، «روحی خیس، تنی تر و صبح در ساک»، «بر شیب تند عصر»، «برای بنفشه باید صبر کنی»، «دو سه ساعت عطر یاس»، «دارم به آخر خودم نزدیک می شوم»، «در زیر پوست انگشتهای دست چیم»، «دیگر نبودم مرده بودم» و... عنوان برخی کتابهای این چهره ادبی هستند. مراسم خاکسپاری مسعود احمدی دیروز در بهشت زهرا انجام شد و مراسم ختم این شاعر قرار است روز جمعه ۲۷ خردادماه از ساعت ۱۵ الی ۱۶:۳۰ در مسجد الزهرا (س) واقع در شهرک غرب، خیابان هرمزان برگزار شود. او در یکی از آخرین شعرهایش نوشته بود:
پیر میشویم
خمیده زمینگیر
چشمها
اعماق آینهها را نمیبینند نمیبینند فرسودگی و زوال را
رویاها
که بر باد میروند آرمانها و آرزوها در خاک
و او هم
که هنوز دوستت دارم را میگوید
نمیداند یا نمیگوید
که از دست رفته است رفته است با رفتگان دیروز
پیر میشویم
خمیده زمینگیر
و دیر به دیر
به یاد میآوریم بارانی را
که فقط در یک خیابان میبارید
در یک کوچه بر یک چتر.