من برادر خوانده موراکامی هستم!

غبرایی توضیح می‌دهد:  به علت دلبستگی خاصی‌‌‌ که به موراکامی دارم تا وقتی که توان داشته باشم و موراکامی رمان دیگری بنویسد،  باز هم سراغش خواهم رفت.  چنانچه یک رمان بلندش با عنوان «قتل کومانداتوره» را دوستان محبت فرموده دو سه‌‌‌ سالی معطل کرده‌‌‌اند و هنوز مجوز نگرفته است.  البته اگر داستان کوتاه داشته باشد،  شاید سراغش نروم.  درباره این مجموعه داستان و اینکه چرا سراغ ترجمه‌‌‌اش رفتم باید بگویم از چندی پیش خبر انتشار کتاب را از طریق اینترنت داشتم،  به ناشر سفارش کردم که آن زمان در ایران نبود،  فردای روزی که کتاب منتشر شد پی‌‌‌دی‌‌‌اف کتاب را خرید و برایم فرستاد و من هم شروع به کار کردم.  اما نه کار من همراه با عجله است و نه ناشری (نشر افق) که کتاب را منتشر کرد وارد رقابت‌‌‌های تند که کتاب را به بازار برساند می‌شود.  چند ویراستار دارد و برخی از اشکالات را هم پیدا کردند و رفع شد.  من با فضای داستان‌‌‌های موراکامی آشنا هستم و به شوخی می‌‌‌گویم خود را برادرخوانده موراکامی می‌‌‌دانم،  هرچند ممکن است ما را حساب نکند.  ۸ ‌‌‌ماهی بعد از انتشار،  ترجمه کتاب طول کشید و ظرف این مدت ۴ نفر دیگر آن را ترجمه کردند و چون ما محدودیتی نداریم و حتی اگر کپی‌‌‌رایت هم بگیرم،  دیگران هم می‌توانند کتاب را ترجمه کنند،  کاری نمی‌توان کرد.  ناشر می‌‌‌خواست کپی‌‌‌رایت اثر را بگیرد اما گفتند کپی‌‌‌رایت کتاب‌‌‌های موراکامی را به ایران نمی‌‌‌فروشند.  

غبرایی درباره علاقه‌‌‌اش به ادبیات مشرق‌‌‌زمین می‌‌‌گوید: ۴۰ سال است که ترجمه می‌‌‌کنم.  زمانی که در نیمه‌‌‌راه ترجمه بودم،  آهسته‌‌‌آهسته به سمت ادبیات شرق رفتم،  درخشان‌‌‌ترین آنها ژاپن است که دو برنده نوبل دارد،  بعد چین که آن‌‌‌هم دو برنده نوبل دارد که یکی خارج از کشور چین زندگی می‌کند و از مو یان ترجمه کردم.  همین‌طور هند که یک برنده نوبل دارد،  رابیندرانات تاگور که چیزی از او ترجمه نکرده‌‌‌ام و سراغ نسل بعدی او یعنی ر.ک.نارایان رفته و دو کتاب از او ترجمه کردم.  از وی.اس.نایپل که هندی‌‌‌تبار است هم چند کتاب ترجمه کردم و بعد به ادبیات آفریقا رو آوردم.  کشف هاروکی موراکامی مقدمه رو آوردن من به ادبیات شرق بود،  از طریق اینترنت او را پیدا کردم و «کافکا در ترانه» را سفارش دادم.   وی درباره دلایل محبوبیت موراکامی در ایران و جهان توضیح می‌دهد:  دلیل اینکه موراکامی در جهان و ایران، ‌‌‌پسند خاطر بسیاری از خواننده‌‌‌های کتاب افتاد این بود که ژاپن بعد از جنگ جهانی اول و دوم که در هر دو شرکت‌کننده و متحد آلمان در مقابل قوای متفقین بود،  بعد از بمباران اتمی معروف هیروشیما و ناکازاکی و فاجعه مصیبت‌‌‌آور آن،  امپراتوری و وابستگی کورکورانه به امپراتور در هم شکسته شد.  بعد از آن نسل جدید،  برخلاف گذشتگان که سنت و میراث و سامورایی‌‌‌گری را تحسین می‌کردند،  به زندگی روزمره رو آوردند.    موراکامی خود کلوب جاز داشت و با آثار موسیقایی غرب از جاز تا موسیقی کلاسیک آشنایی عمیقی پیدا کرد.  او در رمان‌‌‌هایش از فرهنگ و زندگی روزمره ژاپن وام گرفت و از جلوه‌‌‌های فرهنگ غربی نیز استفاده کرد،  برای همین در همه جای جهان با روی باز از آثار موراکامی استقبال کردند.  همچنین موراکامی از «هزار و یک شب» استفاده‌‌‌های بسیار شایانی کرده و عجایب و غرایب و عناصر غیرعادی در زندگی را وارد داستان می‌کند و گاهی دنیای موازی می‌‌‌سازد؛ همه اینها چیزهایی است که خوانندگان را در سراسر جهان به خود جلب می‌کند.   غبرایی یادآور می‌شود:  همیشه می‌‌‌گویم مترجم باید با نویسنده همکوک شود،  سعی می‌‌‌کنم داستان‌‌‌ها و رمان‌‌‌هایی را ترجمه کنم که با جان من یگانه و نزدیک می‌‌‌شوند،  زمانی که می‌‌‌خواهم بخوابم به آن فکر کنم تا شخصیت‌‌‌ها را کشف کنم.  اینها بر اثر مرور زمان و تجربه و عشق و علاقه‌‌‌ای که از کودکی و نوجوانی به رمان و داستان‌‌‌ داشتم،  پیش می‌‌‌آید و ممکن است برای هرکسی پیش نیاید.  در طول کار پیش آمده از روی ناچاری به ترجمه کارهای دیگری تن داده باشم اما در سال‌های اخیر دنبال چیزهایی رفته‌‌‌ام که دوست دارم زیرا برای ترجمه باید متن را ۷،۸ ‌‌‌بار بخوانم و برای خواندن آن رغبت داشته باشم.   مجموعه داستان «اول‌‌‌شخص مفرد» نوشته هاروکی موراکامی با ترجمه مهدی غبرایی در ۲۰۰ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۶۵ هزارتومان در نشر افق راهی بازار کتاب شده است.