پول نداشتم فیلم بسازم، کیمیایی کمک کرد
امروز زادروز رسول صدرعاملی است
او زاده سال ۱۳۳۳ در اصفهان است. پدرش سید فخرالدین، روحانی و از نزدیکان امام موسی صدر بود. او در همان سالهای کودکی همراه با خانواده به تهران مهاجرت کرد. رسول در سالهای جوانیاش خبرنگار بود. خودش تعریف کرده: «یادم هست فروغ، تازه فیلم خانه سیاه است را ساخته بود و من میدانستم که جذامخانهای نزدیک مشهد هست. آنجا رفتم و گزارشی درباره این جذامخانه نوشتم و برای مجله فردوسی، روشنفکرترین مجله آن زمان پست کردم و مطلبم را ۱۱روز بعد منتشر کردند. باور نمیکردم که مطلبم را منتشر کرده باشند و این اتفاق برایم بسیار مسرتبخش و جذاب بود و همان هم سرآغاز کارم در مطبوعات بود؛ چون بعد به روزنامه اطلاعات رفتم.» او در آستانه انقلاب برای تحصیل به فرانسه رفت و کار مطبوعات را ادامه داد. در این دوران همچنین به نوفللوشاتو محل زندگی امام خمینی در دوران تبعید رفت و آمد بسیاری داشت. بعد از انقلاب در سال ۱۳۶۱ با ساختن فیلم رهایی وارد فیلمسازی شد. فیلمهای «گلهای داوودی»، « من ترانه ۱۵ سال دارم»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و... از آثار اوست.
خودش گفته: «بچه که بودیم در خیابان دلگشا و میدان کلانتری زندگی میکردیم، خیلی از چهرههای معروف الان هم آنجا زندگی میکردند؛ احترام برومند، مرضیه برومند، سوسن تسلیمی، سیروس تسلیمی، محمد صالحعلا و بعضیهای دیگر و خیلی از ورزشکاران و خواننده های آن دوران مثل عبدالله موحد، کشتیگیر.
با اینکه مرضیه برومند و دخترخاله من لعیا سرتیپی و سوسن تسلیمی هرسه به یک مدرسه درخیابان دلگشا میرفتند و همکلاس بودند، ولی دوران کودکی ما خیلی به رفاقت و حتی آشنایی هم نمیکشید، آن وقتها حتی نمیدانستیم پزشک جوانی که در طبقه دوم ساختمانی بالای یک داروخانه در جای کوچکی هم زندگی میکند و هم طبابت و هزینه داروی مستمندان را هم خودش میپردازد اسمش: دکتر غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) است و چه نویسنده و مرد بزرگی قرار است بشود.»
این کارگردان تاکید کرده: « بهترین روزها و شبهای زندگی من در کودکی و نوجوانی، در ماه رمضان گذشت؛ چون تازه از ساعت ۱۰ شب به بعد، میتوانستم به دورهمیها، پاتوقهای فرهنگی و فضاهای جذاب این شکلی بروم.» او همچنین گفته: «۳۷ سال قبل پس از اکران «گلهای داودی» که اکران خوبی داشت، تصمیم گرفته بودم «پاییزان» را کار کنم. اسم این قصه ابتدا «پس از تندر» و نوشته فرید مصطفوی و ابوالحسن داودی بود که من آن را خریدم و با کمک فریدون جیرانی و خسرو دهقان آن را بازنویسی کردیم. ساخت پاییزان برای من فیلم پرهزینهای بود و نمیتوانستم به تنهایی از عهده آن بربیایم. دستم هم به جایی بند نبود. این در و آن در زدیم؛ اما سرانجام وقتی به آقای مسعود کیمیایی پیشنهاد دادم، ایشان پذیرفت. خیلی کمک کرد.۵۰ درصد کل هزینه فیلم را پرداخت کرد تا کار راه بیفتد. آن دوران خودمان به خودمان کمک می کردیم و خیلی چشممان به دولت و دیگران نبود. اساسا مرام و معرفت در بدنه اصلی سینما، حضور عینی داشت.»