گفت بدترین نوعش را میخواهم
امروز زادروز سروش صحت است
این سینماگر ایرانی در اصفهان به دنیا آمده و البته اصالتی نائینی دارد و اهل روستای سلطان نصیر نائین است. سروش تا پایان دوران دبیرستان در اصفهان زندگی میکرده و چنان که خودش هم گفته پا به پای زایندهرود نوجوانیاش را گذرانده است. او همچنین گفته: «در دوران ابتدایی شاگرد خوبی بودم، در دوران راهنمایی شاگرد متوسطی بودم، ولی در دبیرستان شاگرد ضعیفی بودم. سال اول دبیرستان ۳ تا تجدید آوردم، سال دوم ۳ یا ۶ تا تجدید آوردم و درس شیمی را هم تک ماده کردم و از رفوزه شدن نجات پیدا کردم. جالب اینجاست که من در دانشگاه رشته شیمی خوندم و بعدش هم معلم شیمی شدم! دلیلش این بود که من ۳ معلم عجیب و غریب در دوره دبیرستان داشتم که ریاضی، فیزیک و شیمی درس میدادند و این معلمها نقش بسیار مهمی در قبول شدن من در دانشگاه داشتند. این معلمها طوری درس میدادند که حتی من که در این درسها ضعیف بودم طور دیگری این سه درس رو یاد گرفتم و به این درسها علاقهمند شدم و حتی در سال چهارم دانشگاه، نمره درس شیمی ۵/ ۱۹ شدم، همان درسی که سال دوم دبیرستان تک ماده کرده بودم !!!»
صحت همچنین گفته: «وقتی ۱۶ ساله بودم. از کتابخانهای، کتاب «راه رشد غیرسرمایهداری» را دزدیدم. بعد هم فهمیدم در حوزه علاقه من نیست و کتاب را برگرداندم. همچنان پس از چند سال معنای اسم این کتاب را نمیدانم. به هر حال از همان نوجوانی کتابخوانی را به طور جدی آغاز کردم و هر روز بیشتر از قبل کتاب میخواندم. در سالهای نوجوانی من و همنسلهایم به دلیل اینکه ماهواره و موبایل و اینترنت نبود، نوجوانها خیلی بیشتر کتاب میخواندند و ما گاهی بر سر کتاب خواندن با هم رقابت داشتیم. کم کم با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شدم و از آن طریق کتابهای داستان را تهیه میکردم و میخواندم.»
قبولی دانشگاه در ۱۹ سالگی پای سروش را به تهران و دانشگاه باز میکند. او البته در همان اوایل کاردانی رادیولوژی میخواند. بعد کارشناسی شیمی میگیرد و بعد هم در مقطع ارشد رشته آلودگی هوا و حفاظت محیط زیست و... را انتخاب میکند. جل الخالق!
سروش بعد از خواندن تعداد پرشماری واحدهای دور از علاقه و استعدادش، سرانجام در سال ۱۳۷۷ با مجموعه «جُنگ ۷۷» مهران مدیری پا به عرصه هنر گذاشت و به شهرت رسید و همزمان در همان برنامه نویسندگی را در کنار بازیگری تجربه کرد. نام خانوادگی او «صحت نائینی» بوده است اما به گفته خودش به دلیل طولانی بودن، آن را به «صحت» تغییر داده است. همسر وی سارا سالار، نویسنده رمان «احتمالا گم شدهام» و برنده جایزه هوشنگ گلشیری است.
خودش گفته: «تا قبل از اولین بازیام اصلا به بازیگر شدن فکر نکرده بودم. من به صورت اتفاقی با آقای مهران مدیری آشنا شدم. دلم میخواست نویسندگی کنم، اما یک شب از کار آقای مدیری با من تماس گرفته شد که نویسنده نمیخواهیم آیا حاضر هستی در کار ما بازی کنی یا نه؟ تا آن لحظه هیچ وقت به بازیگری فکر نکرده بودم و فکر نمیکردم روزی از پس بازیگری بربیایم. بعد از تستی که آقای مدیری از من گرفتند که خیلی خیلی بد آن تست را اجرا کردم و دیگر کاملا مطمئن شدم که برای بازیگری مناسب نیستم اما آقای مدیری به من گفتند بیا و بازی کن. وقتی بازی کردم به مرور به بازیگری علاقهمند شدم تا قبل از آن نه به بازیگری فکر کرده بودم و نه علاقهای به آن داشتم. در واقع استارت بازیگری من در سال ۷۶ و از برنامه نوروز ۷۷ بود.»
یکی از کتابفروشان حوالی پل سیدخندان تعریف کرده: «یک بار آقای صحت به مغازه ما آمد و داشت کتابها را برانداز میکرد. بعد به سمت من آمد و گفت: یک خودکار هم میخواستم! من سعی کردم تا بهترین خودکارهایی که داشتیم را ردیف کنم و سعی کردم ویژگیهای هر یک از خودکارها را سریع در ذهنم مرور کنم تا موقع معرفی کردنشان، تپق نزنم! خودکارها را روی میز چیدم و گفتم ما انواع مختلفی خودکار داریم که هر کدام ویژگیهای خاصی دارند، این خودکار آلمانی است که فوقالعاده روان است و... که وسط حرفم پرید و سریع گفت: من بدترینشان را ترجیح میدهم!» فکر کردم شوخی میکند. انتظار داشتم او که خیلی مینویسد خودکارهای نرم و روان و راحتتری بخواهد. خودکار معمولی ساده و ارزان قیمتی گرفت و دوباره مشغول برانداز کردن کتابها شد.»