ماجرای دیدار موریکونه و شاعر تنبک

زنده‌یاد جلال ذوالفنون، استاد سه‌تار و از دوستان فرهنگ‌فر درباره شوخ‌طبعی او تعریف می‌کند: «ما برنامه‌ای که در جشن هنر شیراز با گروه مرکز حفظ و اشاعه اجرا می‌کردیم، از نظر محتوا و از نظر کار و تمرین بهتر از دیگران بود. از گروه‌هایی که از رادیو و تلویزیون یا از جاهای دیگر می‌آمدند بهتر بود؛ چون شش ماه رویش کار می‌کردیم؛ کاری که نداشتیم؛ محتوایش را هم که مرحوم برومند تهیه می‌کردند، مجموعا چیز خوبی می‌شد. بعد ما که در حافظیه برنامه اجرا کردیم، روزنامه‌های کیهان و اطلاعات آن زمان نوشتند: «موسیقی سنتی در حافظیه اجرا شد؛ ولی اساتید هنوز نیامده‌اند.» منظورشان از اساتید آقای شهناز و قوامی و پایور و تجویدی بود. این موضوع به فرهنگ‌فر برخورد. تا اینکه چند شب بعدش، استادان آمدند. حالا ما در حیاط هتل جهانگردی نشسته بودیم داشتیم غذا می‌خوردیم. آنها هم آن طرف نشسته بودند. معمولا این برنامه شهریور ماه بود. آن موقع رسم بود که کلمه «استاد» را زیاد به‌کار می‌بردند. مثلا طرف می‌رفت مغازه می‌گفت، «استاد یک سیگار بده» «استاد» سر زبان‌ها افتاده بود. بعد ناصر فرهنگ‌فر همین‌طور که نشسته بود، داد می‌زد «استاد»، بعد اینها هم برمی‌گشتند نگاه می‌کردند. بعد ناصر رو می‌کرد به سمت گارسون و می‌گفت: «چند تا یخ بیار!» یک ربع بعد دوباره می‌گفت: «استاد، نوشابه بیار.»

ناصر فرهنگ‌فر برای اجرای کنسرت به کشورهای مختلف سفر کرده بود و با موسیقیدان‌های بزرگی دیدار داشت.محسن کثیرالسفر، پژوهشگر و نوازنده تعریف می‌کند: «میهمانی‌ای در خانه خانم لوچیا رونکتی آهنگ‌ساز موسیقی مدرن ایتالیایی برگزار می‌شد که حدود ۳۰ نفر از شاعران، آهنگ‌سازان، نوازندگان، خوانندگان اپرا، رهبران ارکستر، نقاشان و مجسمه‌سازان معروف ایتالیایی و اروپایی در آن ‌میهمان بودند. از استادان شناخته‌شده که در این ‌میهمانی حضور داشتند، می‌توانم از استاد انیو موریکونه و استاد کارلو ماریا جولینی نام ببرم. موریکونه هرازگاهی جرعه‌ای از نوشیدنی‌اش می‌خورد و با تعجب و تحسین یک لحظه چشم از آقای جولینی این پیرمرد و استاد یگانه موسیقی برنمی داشت. پس از مدتی هنرنمایی جمعیت اطراف پیانو و استاد جولینی خاتمه یافت و به پیشنهاد صاحبخانه از ‌میهمانان ایرانی تقاضای هنرنمایی شد. استاد مشکاتیان سه‌تار را راست‌پنجگاه کوک کرد. استاد فرهنگ‌فر هم ضرباتی روی پوست ضرب نواخت و من هم تاریخچه سازها و اهمیت و مرتبه استادان پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگ‌فر را در موسیقی ایرانی برای حضار توضیح دادم.‌ میهمانان سراپا گوش شدند و استادان شروع به نواختن کردند. طنین ضرب سادگی و صفا و صدای گرم ناصر به همراه سه تار مشکاتیان حضار را جذب خود کرد. به‌طوری‌که تقریبا همه با سکوت تمام به موسیقی گوش می‌دادند. بعد از اتمام هنرنمایی استادان جولینی و موریکونه و دیگر هنرمندان سوالاتی در رابطه با موسیقی ایرانی کردند که استادان با ترجمه نگارنده به این سوالات جواب دادند. موریکونه با لیوان نوشیدنی‌اش با دورشدن حضار از اطراف ‌میهمانان ایرانی، به سراغ سه‌تار رفت، ‌ساز را در دست گرفت مدتی به پرده و شکل کاسه خیره شد و سوالاتی در رابطه با ربع پرده و موسیقی ایرانی از استاد مشکاتیان کرد و بعد ضرب را در دست گرفت و نگاهی به ‌ساز قدیمی استاد فرهنگ‌فر انداخت. استاد با سادگی کودکانه‌ای از من خواست که برای موریکونه توضیح بدهم که این تنها ضربی است که یحیی سازنده معروف تار ساخته است. موریکونه دست‌های ناصر را در دست گرفت، چند لحظه آنها را فشرد و از من پرسید این دست‌ها استخوان هم دارند؟ سوال را برای استادان ترجمه کردم. استاد فرهنگ‌فر با فروتنی و دقت تمام مدتی در رابطه با ‌سازضرب، تمرین‌هایش، شیوه‌های مختلف نوازندگی و از استادان بزرگ این‌ ساز و یافته‌های شخصی خودش داد سخن می‌داد.

صحبت گل انداخته بود. استاد فرهنگ‌فر در رابطه با ریتم‌های لنگ و استادان بزرگی که افتخار همکاری با آنها را داشته با هیجانی خاص صحبت می‌کرد، گویی سال‌ها است این دو استاد یکدیگر را می‌شناسند. موریکونه هرازگاهی با سوال کوتاه بحث را به ریتم در موسیقی ایرانی و عموما در موسیقی خاورمیانه می‌کشاند. در همین حین استاد مشکاتیان به من نزدیک شد و با طنزی خاص گفت: «تا ناصر با آقای موریکونه کشتی نگرفته بهتر است برویم.»

با کمک و اصرار فهیمه خانم (همسر استاد فرهنگ‌فر) ناصر را وادار به رفتن کردیم. موقع خداحافظی استاد فرهنگ‌فر دست جولینی را آنقدر محکم فشرد که پیرمرد فریاد بلندی کشید و هنگام روبوسی و در بغل گرفتن موریکونه لیوان نوشیدنی او، لباس هر دو هنرمند را رنگین کرد. در آسانسور استاد مشکاتیان با خنده گفت: «ناصر لباس آقای موریکونه را رنگین کردی دیگه چرا دست پیرمرد را اینقدر محکم فشار دادی؟» استاد فرهنگ‌فر با سادگی خاص و همیشگی خود گفت: «از بس خوب‌سازمی‌زد عمو پرویز!»