داستان ضبط مخفیانه یک سرود مشهور
امروز سالروز تولد رضا رویگری است
آیا توانستم لبخندی روی لبانشان بیاورم؟ در این صورت است که روز تولدم میتواند یک اتفاق خوش در زندگیام باشد. در غیر این صورت نداشتن توشهای خوب طی این همه سال ذرهای برایم خوشحالکننده نخواهد بود.» اینها حرفهای رضا رویگری است که امروز ۷۴ساله شد. رویگری یکی از هنرمندان خاطرهساز ایران است که مردم هم با صدایش خاطره دارند و هم با بازیهایش در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی. اگرچه در این سالها درگیر بیماری بوده و از بازیگری دور مانده اما خاطرات بازیهایش فراموشناشدنی است. تاکنون ۶۰ فیلم سینمایی بازی کرده و در حدود ۷۰ مجموعه تلویزیونی حضور داشته است و در ۳۰ نمایش هم بازی کرده و سه آلبوم موسیقی هم با صدای او منتشر شده است. تقریبا با تمام بزرگان عرصه نمایش همکاری داشته اما وقتی اسمش به میان بیاید مردم بیشتر یاد سرود «ایران ایران» یا همان «الله الله» میافتند که در آخرین روزهای منتهی به پیروزی انقلاب منتشر شد و دیگر یک اثر تاریخی به حساب میآید و همینطور بازی اش در نقش کیان سریال «مختارنامه».
زمانی که سرود «الله الله» را خواند سی و سه ساله بود. فریدون خشنود آهنگساز از او خواست که آن کار را بخواند. آن روزها بهدلیل حکومت نظامی نمیتوانستند از استودیو خارج شوندو همانجا ماندند و سرود را ضبط کردند و وقتی کار به اتمام رسید آن را پخش کردند.
فریدون خشنود درباره حضور رضا رویگری به عنوان خواننده این اثر گفته است: رضا رویگری را در سالهای پیش از انقلاب میشناختم و طی فعالیتهایم ایشان اغلب در استودیو کنارم حاضر میشد. پیش از تولید آهنگ «الله الله» طی چند مورد صدای رویگری را در استودیو ضبط کرده بودم تا ایشان را به عنوان خوانندهای جدید معرفی کنم. صدای رضا حزنی دارد و در آن مقطع آن را برای خوانش سرود مناسب میدانستم و هنوز چنین نظری دارم. او توانایی لازم را برای اجرای سرود داشت. زمانی که از او برای همکاری دعوت کردم، تعجب کرد و گفت ساخت آهنگ الان؟ و در شرایط فعلی؟
رضا به خانه آمد و زمانی که میخواند اشک در چشمانش جمع میشد. بالاخره تمرین کردیم و تصمیم گرفتیم آهنگ را به مرحله ضبط و انتشار برسانیم؛ اما نمیدانستیم چه کنیم،، زیرا نه نوازندهای وجود داشت و نه گروه کری داشتیم. شرایط بدی بود. حتی چندتایی از استودیوها نیز طفره رفتند و با ما همکاری نکردند. تا اینکه بالاخره آقای رحیم شبخیز که استودیو داشت بسیار از موضوع استقبال کرد و برای همکاری با ما تمایل نشان داد و از ما برای حضور در استودیویش دعوت کرد. اما گفت نمیتوانیم قطعه را روز ضبط کنیم. آن استودیو داخل یک پاساژ بود و برای ورود به آن باید چندپلهای پایین میرفتیم و هنوز وجود دارد. آقای شبخیز گفت قطعه را میتوانیم شبهنگام، زمانی که در پاساژ بسته میشود، ضبط کنیم و ما نیز پذیرفتیم. نوازندهای نبود و ابزارآلات لازم را نداشتیم و به این فکر کردم که بدون ارکستر امکان ضبط نیست. برای حل این معضل مقداری زنجیر تهیه کردم و تعدادی طبل و سنج را نیز داخل گونی ریختم. حال مانده بودم آنها را چگونه به استودیو ببرم؛ زیرا خیابانها پر از مامور بود و انتقال زنجیرها و طبل و سنجها کار خیلی سخت و خطرناکی بود.
رویگری درباره یکی دیگر از خاطراتش یعنی بازی در نقش کیان گفته است: شاهزاده کیان ایرانی یکی از نقشهای اصلی و محوری سریال «مختارنامه» بود. پیشنهاد بازی در این نقش از طرف خود داوود میرباقری به من داده شد. همان ابتدای کار، خود میرباقری برای سپردنش به من تماس گرفت و توضیحاتی درباره کلیت سریال به من داد و درباره جزئیات نقش هم با هم گپوگفتی داشتیم. او برایم از کیان هم گفت و اینکه قرار است در قصه چه نقشی داشته باشد. البته من خودم هم از آنجاکه همیشه به تاریخ علاقه داشتم، اطلاعاتی درباره این شخصیت تاریخی به دست آورده بودم. کیان که در تاریخ به اسم کیسان ابوعمره شناخته میشود، از شاهزادههای ایرانی بوده که بخش زیادی از فتوحات مختار توسط او انجام شده است و در تاریخ هم از او به عنوان یک ایرانی دلاور نام برده میشود. بعد از صحبتهایی که با میرباقری داشتیم، من برای تست گریم رفتم و قرار بود که کار شروع شود؛ اما با شش هفت ماه تاخیر از زمان مورد انتظار کار کلید خورد و بعد هم که فیلمبرداری کار حدود هفت سال طول کشید. البته ازآنجاکه حجم کار و تعداد بازیگرانی که در کل کار حضور داشتند، بالا بود، من در تمام آن هفت هشت سال به طور دائمی درگیر پروژه نبودم و بهصورت مقطعی بازی داشتم. شاید باورش سخت باشد، ولی زمانی که برای زیارت حرم امام علی(ع) رفته بودم، حدود یک ساعت درگیر گرفتن عکسهای یادگاری با شیعیان نجف بودم. شیعیان عراق با مختار و کیان ارتباط گرفته بودند و نه فقط در بسیاری از اتوبانهای خود تصویر مختار را زده بودند که از من تقدیر جانانهای به عمل آوردند و شمشیری ملقب به نام علی(ع) را به من هدیه دادند. چه هدیهای بهتر از این. اما در ایران تحسین که نشدیم هیچ، بعدش از فعالیت هم منع شدم!