احمدرضا درویش سریال می‌سازد

در سال ۱۰۳۱ هجری قمری «خالو حسین دادور»، کهنسال‌ترین ساکن جزیره هرمز همراه با فرزندان، نوه‌ها، نبیره‌ها و اقوام خود در یک سفر جمعی عازم دریا شده‌اند. همراهان خالو حسین همه ماهیگیر و صیاد مروارید هستند. خالو حسین روی عرشه کشتی بادبانی، در بستر دراز کشیده و کودکان صیاد مروارید، دور او حلقه زده‌اند. خالو حسین با سیمایی حاکی از یکصد و بیست و پنج سال تجربه‌های تلخ و شیرینی، خاطرات گذشته را مرور می‌کند. نوه‌ها، نتیجه‌ها و نبیره‌های خالو حسین، مبهوت، به سخنان خالو حسین گوش می‌دهند. صدای خالو حسین، در پیچ و تاب بادبان‌ها می‌پیچد. خالو حسین دادور، به یکصد و بیست سال قبل اشاره می‌کند، به دوران پس از استیلای مغولان و تیموریان و آنچه بر ایرانیان گذشته است.

همه رویدادهای فیلم‌نامه «فصل قلندران» از زبان خالو حسین روایت می‌شود. خالو حسین دادور، فرزند ابراهیم پیک دادور است که در کودکی تحت تعالیم پدر خود در دسته صیادان مروارید فعال بوده است. ابراهیم بیک دادور، پدر خالو حسین، تاجر جواهر و مروارید در خطه جنوب بوده که همه اموال و گنجینه جواهراتش توسط پرتغالی‌ها در هرمز مصادره شده و به یغما رفته است. خالو حسین با همان سن‌ اندکش صندوقچه حاوی مروارید سفید (مرجانه) یادگار پدرش را در قعر دریا و در لابه‌لای بدنه یک کشتی غرق شده پنهان کرده است.