روایتی از رفاقت انتظامی و کشاورز
امروز ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ دومین بهاری است که عزتالله انتظامی دیگر در این جهان نیست
وی افزود: «واقعا حیف شد. ایشان غیر از اینکه یک هنرمند برجسته و انسانی خوب بود، آدم بامعرفتی هم بود و با آن حال و احوالی که داشت به فکر همه بود. البته متاسفانه هنرمندهای اینچنینی فقط با خودشان زندگی میکنند، تمام دوران زندگی بهخاطر شرایط کاری به نوعی تنها هستند. من یادم میآید هر وقت با پدرم مسافرت میرفتیم، او مشغول خواندن سناریو میشد و فقط موقع غذا خوردن یا وقتی در ماشین بودیم کنارمان بود. به هر حال تعهدشان به کار جور دیگری بود و در خانواده هم معمولا به کارشان چنان احترام گذاشته میشد که به خودمان اجازه نمیدادیم زیاد نزدیکشان شویم و همیشه حریمی را رعایت میکردیم. بهخصوص که اینها در یک نسل قبل «پدرسالار» بودند و خود من در سن هفتاد سالگی هم جرات نمیکردم، جلوی پدرم یک سیگار بکشم و همیشه بیرون میرفتم، ولی الان روابط نسل جدید کاملا فرق کرده است.»
انتظامی گفت: «آقای کشاورز را مثل پدرم دوست داشتم. یادم میآید سر فیلم «بایسیکلران» نمیدانم در آن تاریکی سالن چطور آمدند، مرا پیدا کردند و بعد گفتند، «آقا این چه موزیکی بود؟ همه موهای تن من سیخ شد!» حیف! مطمئن هستم پدرم اگر بود خیلی به او سخت میگذشت و میدانم چقدر الان برای علی نصیریان سخت است.»