روایت دولتآبادی از موانع زندگیاش
او همچنین اظهار کرد: همیشه تصور میکردم نویسندگی صدای جامعه است، صدای عمیق جامعه است، صدای سطحی اینکه این امکان را از این دست به آن دست بدهد نیست و قضاوتهای سطحی در مواردی وجود دارد. دولتآبادی افزود: از کتاب «کلنل» چیزی را قیچی نکردم و یک بار هم در حضور وزیر ارشاد مطرح کردم که یک قالیچه ابریشمی بافتهام؛ قالیچه ابریشمی که در خراسان پیدا میشود و پشت و رویش یکی است و یک کلمه از آن نمیتوانم بزنم، شما هم اگر میتوانید بزنید اما نمیشود زد. وی اضافه کرد: در این کشور تا جایی که یادم میآید مانع مقابل من زیاد بوده و فکر کردم اگر باید نویسندگی کنم باید موانعش را هم بربتابم، چرا که این کار قماری است که برد ندارد؛ وقتی ببری تازه وارد شکست شدی و زمانی که ببری متوجه خواهی شد که زندگی انرژی گذشته است. این نویسنده پیشکسوت با بیان اینکه موانع بیرونی که تمایل به انحراف شخص دارد، به ویژه در جوانی زیاد است، افزود: یک زمان به من گفتند خلاف جریان داری حرکت میکنی! گفتم راه من همین است. در کیهان نوشتند این پسر دهاتی چیزهایی مینویسد، گفتم من دهاتی هستم! آنها که این چیزها را میگفتند خودشان هم دهاتی بودند. من هیچیک از این زخمها را نگذاشتم که به قانقاریا بدل شود؛ همه را با کار و دقت و ورز دادن ذهن و زحمت کشیدن درمان کردم.
ارسال نظر