عبدالرضا کاهانی و تینا پاکروان به موج انتقادها در مورد اکران فیلمهایشان واکنش نشان دادند
بازار داغ جنجالها در سینما
عوامل سازنده این فیلمها نیز هر از گاهی به انتقادها پاسخ داده و عمدتا در مقابل انتقادها، سعی کردهاند انگشت اتهام را به طرف دیگران بگیرند. برخی از سازندگان این فیلمها نقدهای مطرح شده نسبت به آثارشان را محصول غرضورزی و با اهداف تخریب خواندهاند. بهطور مشخص عوامل دو فیلم «خانم یایا» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی و «لسآنجلس- تهران» تینا پاکروان معتقدند انتقاد از فیلمهای روی پرده به این دو فیلم محدود شده و سایر آثاری که در حال اکران هستند، در حاشیه امن قرار گرفتهاند. موضع این فیلمسازان جوان البته قابلتوجه است با وجود این به نظر میرسد عمده انتقادات متوجه فیلمهایی میشود که مخاطبانشان انتظارات و توقعات بیشتری از فیلمسازانشان دارند. به عبارت دیگر، برخی فیلمها تکلیفشان مشخص است و مخاطبان خاص خودشان را دارند. اما برخی فیلمها نیز با انتخاب شیوههای تبلیغی متفاوت انتظارهای متفاوتی برای مخاطبان ایجاد میکنند و همین ناهماهنگی میان توقعات و واقعیت امر، موجب نارضایتی و گسترش دامنه انتقادها میشود.
همینه که هست!
عبدالرضا کاهانی روز گذشته با انتشار پیام کوتاهی در شبکههای اجتماعی، برای نخستین بار با انتشار متن کوتاهی به انتقادات گسترده از فیلم «خانم یایا» واکنش نشان داد. کارگردان «خانم یایا» در این باره نوشت: «از اینکه برخیها گول تبلیغات سطحی فیلم «خانم یایا» را نمیخورند و باور دارند این فیلم هم ادامه تجربههای شخصی من در سینماست؛ خوشحالم و به نظرات آنها که همچون گذشته انتظار دیگری از من دارند احترام میگذارم. من همین هستم و غیر قابل تغییر با تماشاگرانی که اندازه فیلمهایم دوستشان دارم. اگر ایران بودم کارهای زیادی باید انجام میدادم که همهشان مهم بود و حالا که نیستم مهمترین آنها را هشدار میدهم؛ مراقب فرصتطلبها، دولتی و غیر دولتی، باشید. آنها راههای جدیدی برای مبارزه پیدا کردهاند.»
این اظهار نظر کنایی و تعریضی کاهانی البته مشخصا پاسخی به انتقادها نبود. او سعی کرده تا کانون مباحث را به موضوعی دیگر بکشاند. تنها جمله کاهانی درباره انتقادها به فیلمش این است که گفته همین است که هست. در همین ارتباط، حمید فرخنژاد، بازیگر فیلم «خانم یایا» که به خاطر بازی در این فیلم مورد انتقاد کاربران قرار گرفت در صفحه شخصیاش یادداشتی را منتشر کرد و در بخشی از آن نوشت: «ساخت فیلمهای متفاوت و تجربهگرایانه و خارج از نُرم سینمای رایج چیز بد یا عجیبی نیست و همکاری با این نوع فیلمها افساد فیالارض محسوب نمیگردد!
قدر مسلم در این مورد، مشکل از اونجا ناشی میشه که فیلمهای با رویکرد خاص نباید در مجرای سینمای رایج اکران بشن، تماشاگر عام عادت به دیدن این نوع نگاه نداره، برای دیدن این قبیل فیلمها جاهایی مثل سینمای هنر و تجربه با تماشاگران خاص خودش مناسبتره، این گزینش نابجا و اکران نامناسب ربطی به خود اون فیلم و عوامل سازندهاش نداره و جهت اطلاع عرض کنم بازیگران برای فیلمهای صرفا طنز به نسبت این نوع فیلمها به لحاظ مالی بیشتر منتفع میشن که صد البته حق بدید که نابلد اون کار هم نیستیم! اینکه روحیه مطالبهگری و بازخواست در بین تماشاگران سینما بهوجود اومده خیلی خیلی اتفاق خوب و ارزندهای است و ایکاش بیشتر در دایره ادب باشه و همهمون اینقد در همه مورد عصبی نباشیم و به قصد «جر» نقد نکنیم و اینکه اینروزها فهمیدم چقدر فاصله آسمون تا زمین نزدیکه و چقد راحت با خاک یکسان میشه بود و این حجم از عصبانیت واسه قلب جامعه خوب نی!»
هجمههای غیرمعمول
تینا پاکروان هم که به خاطر ساخت فیلم «لسآنجلس- تهران» در معرض انتقادات بسیار شدیدی قرار گرفت، در گفتوگویی که اخیرا منتشر شده، گفته است: «در فیلم «لسآنجلس- تهران» هرگز سعی نکردم با شوخیها و موقعیتها و بازیهای جنسی و کلیشهای ساختارم را جلو ببرم. سعی کردم قالب را فانتزی کنم. او گفته: هنوز یک سانس از فیلم نگذشته بود که انتقادات در فضای مجازی شروع شد. یکی از روزنامهها هم به این انتقادات به واسطه اینکه پول تبلیغات نگرفته بود دامن زد. جماعتی که هیچ عکس و فالوئری نداشتند با فعالیت گسترده در فضای مجازی علیه بازیگران این فیلم و بسیاری دیگر از هنرمندان کامنت میگذارند. نمیدانم ریشه این قضیه از کجا شکل میگیرد. البته بخشی از نقدها هم از دل جامعه بود. آقای جیرانی به من گفتند که پس از این همه سال روزنامهنگاری چنین هجمهای را علیه یک فیلم ندیده بودم و حتما اتفاقی پشت قضیه بوده است.»
حاشیه امن کجاست؟
انتقادها به دو فیلم کاهانی و پاکروان در حالی روز به روز بیشتر شد و اوج گرفت که برخی فیلمها که در همین بازه زمانی روی پرده هستند به رغم ضعفهای بسیار بزرگ نادیده گرفته شدند. کیوان کثیریان رئیس پیشین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی در این ارتباط واکنش نشان داده و نوشته است: «لسآنجلس- تهران، فیلمی متوسط در کارنامه کاری تینا پاکروان است اما چرا کسی انتقادی به فیلمهای ضعیفتر ندارد. مگر «هشتگ» و «لازانیا» فیلمهای بهتری هستند؟ چرا کسی راجع به آنها حرف نمیزند. هزینه خیلی از کانالهای تلگرامی از فیلمهایی تامین میشود که پول میدهند تا تعریف و تمجید بشنوند. سه روز از اکران یک فیلم میگذرد حملههای تند آغاز میشود، اگرچه عجیب است اما اشکالی ندارد اگر صادقانه باشد و فیلم مورد نظر از تمام آثار روی پرده اکران ضعیفتر باشد اما وقتی فیلمهای بدتری روی پرده است این هجمه مشکوک است و صداقت ندارد.»
غیر از این چنانکه گفته شد، مساله دیگری که باعث شده فیلمهای ضعیف مورد نقد قرار نگیرند، سازندگان آنهاست. اگر یک کارگردان نه چندان حرفهای فیلم باکیفیت نسازد، مخاطبان انتظاری ندارند و چه بسا به تماشای این فیلمها نیز نمینشینند اما وقتی چند فیلم اخیر کارگردانی از سطح کیفیت قابلقبول یا بالایی برخوردار بوده، نام او به یک برند تبدیل میشود که تماشاگر با اعتماد به نام او به تماشای فیلم مینشیند. قاعدتا این اعتماد مادام العمر نخواهد بود، کما اینکه سینماگر توانمندی چون داریوش مهرجویی اینقدر از امضایش برای فیلمهای اشتباه استفاده کرد که تماشاگر دیگر چشم بسته بلیت فیلمهای آخر این سینماگر را نمیخرید.
حال تصور کنید یک تماشاگر بلیت فیلمی از عبدالرضا کاهانی و تینا پاکروان را با در نظر گرفتن چند فیلم پیشین این سینماگران خریده است اما در سالن سینما انتظارش برآورده نمیشود. قبل از آنکه برای تماشای فیلم بعدی این کارگردانها تصمیم بگیرد، سراغ صفحه اینستاگرام آنها میرود یا اگر ظرفیتهایی نظیر کانال پرمخاطب تلگرام یا اینستاگرام داشته باشد، نقدهای شدیدش را همان جا مطرح میکند. این نقدها با توجه به آنکه چندان بیراه نیست، به افزایش اعتماد مخاطبان به اینفلوئنسری که دست به چنین عملی زده نیز کمک میکند و بنابراین اینفلوئنسر نه تنها انتقادش را مطرح کرده، بلکه از این طریق کسب اعتبار نیز کرده است.
این رویکرد درباره قاطبه منتقدان نیز قابل طرح است و علت نهایی نیز به همین موضوع بازمیگردد. نقد نوشتن برای هر منتقدی بخشی از ایجاد اعتبارش است و قاعدتا هیچ منتقدی انگیزه ندارد برای فیلم «وای آمپول» و «گامهای شیدایی» نقد بنویسد. این فیلمها معمولا ماقبل نقد طبقهبندی میشوند و برخی منتقدان دون شأن خود میدانند که درباره این فیلم نظرات نقادانه مطرح کنند اما نقد یک کارگردان شناختهشده و کارنامهدار، برای منتقد نیز شأنیتی دارد و قاعدتا منتقدان باهوش به این جنس نقد گرایش دارند. در سایر کشورها نیز رسانههای مهم درباره بسیاری از فیلمهای ضعیف ریویو نمینویسند و نقدهای بیرحمانه نصیب فیلمهای جدی و کارگردانهای پرسابقه میشود. البته ممکن است این شرایط باعث شود همچون وضعیت کنونی، فیلمهای بیش از حد ضعیف بهصورت ناخواسته از گزند نقد در امان بمانند اما به هر حال باید پذیرفت که این سنت مرسوم در حوزه نقد است و همین نادیده گرفته شدنِ این فیلمها توسط نویسندگان و منتقدان سینما، به نوعی ارزشگذاری و انتقال پیام به تماشاگر باهوش است.
ارسال نظر