یادداشت مهدی هاشمی به بهانه تولد کیانوش عیاری
به گزارش سایت «هنر و تجربه» بازیگر نام آشنای سینما در یادداشت خود آورده است:کارگردان فضاهای بی روتوش، چهرههای بدون ماسک و رنگ و لعاب و گریم و صداهای به دور از ژستهای رادیویی و دوبلوری. قهرمان فیلمهای او (اگر قهرمانی در کار باشد) مثل ستارههای رایج سینما نیستند، اگر گاهی قهرمانی هستند؛هاله ستارگی ورای انسانهای عادی از آنها گرفته شدهاست.آدمها در فیلمهای او چهرههایی در زمینه اجتماع هستند که سختیهای زندگی بر آنها گذر کرده است، آنچه که ستارگان بیپایه و اساس و هویت سینمای بازاری و تجاری ما فاقد آن هستند. او بسیار بیپرده و مانع و ملاحظه میاندیشد و اگر امکانش بود مثل امکانی که به دولتیسازها میدهند، او چهره دیگری از جنگ را ترسیم میکرد و واقعیتهای جنگ را نشان میداد.فداکاریها و در عین حال هراس و گریز از وحشت و هجوم که یادآور حمله مغولها باشد. حیف که ظرفیتها و توانها و استعدادها در این فلات پر از موانع، کنار زده میشوند.
تا آنجا که من آقای عیاری را میشناسم و بارها از زبانش شنیدهام، ساختن فیلمهای کارتونی که همه چیزش در اختیار کارگردان است را بسیار دوست میداشت تا بتواند بدون فشار و محدودیت اربابان سرمایه، در یک سلیقه کامل و مستقل قهرمانانش را خلق کند. بدون محدودیت زمان و البته آزار و اذیت ستارگان و عوامل فیلم. البته این آرزو را تا حد امکان به عمل درآورده و درست در نزدیک به چهل سال فیلمسازیاش سعی کرده، تصمیمگیرنده همه چیز آثارش باشد. شاید برای همین است که فیلمهای او مستقل هستند و کمتر شبیه فیلمهای دیگر. کمتر در آثارش نشانی از فرمول و ساختار کلاسیکی و انجام شده و راههای هموار شده توسط کارگردانهای دیگر را میبینیم. این مستقل بودن در هنرهای نقاشی و رمان و شعر که بر قلم و کاغذ و بوم انجام میشود، شاید آسان باشد اما در سینما آن هم در دنیای بی ثبات خاورمیانهای ما که همه چیزدر اختیار نیست و نمیتوان ارکستر هماهنگ را با عوامل ناهمگون اجرا کرد، بسی دشوار است. اما میبینیم او بارها آثار هماهنگی را از مجموعهای ناهماهنگ خلق کردهاست.
او در فیلم «روز باشکوه» اهالی شهری را به حرکت درآورده نه در قابهای چیده شده نقاشیوار بلکه سیال و روان و گذرا. نیرو حرکت درون کادرها و قابهای سینمایی او، تاب تحمل ایستایی و ثبات را ندارند، انگار دوست دارند کادرها و قابها را بشکنند. آیا میتوان او را یکی از بزرگان بیقانون و ضد فضاهای کلاسیکی سینما دانست که در کمتر ژانری جای میگیرند؟ او نیز مثل بزرگان دیگری چون سهراب شهید ثالث و عباس کیارستمی که ستایشگران بسیاری دارند اما بهدلیل رعایت نکردن قوانین معمول سینما، تماشاگران اندکی دارند، هیچ قاعده و قانون دراماتیکی بر آثارش جای ندارد و اوج و فرود و هیجان و دلهره و جذابیتهای دیگر سینمای معمول و کلاسیک را در فیلمهای او هم نمیبینیم. در همکاری چندین ساله من با این کارگردان بزرگ، وقتی در شروع فیلمبرداری «روزگار قریب» به علت بیماری و ضعفی که بر اثر سرطان دکتر قریب داشت، خواستم خیلی واقعی حرف بزنم، صدایم به زحمت شنیده میشد، صدابردار گفت آقای هاشمی میشود کمی بلندتر صحبت کنید.آقای عیاری بیدرنگ به شوخی و جدی (که همیشه در حال شوخی است) بلند گفت، تکنیسینها صحبت نکنند.او طالب به تصویر درآوردن خود واقعیتهای زندگی است حتی اگر صدای آن زندگی شنیده نشود.
ارسال نظر