تدوین استراتژی صنعتی با کدام نگرش و رویکرد؟
گروه صنعت و معدن- «توسعه صنعتی» برای ایران هنوز یک ضرورت انکارناپذیر است؟ این سوالی است که صفحه «صنعت و معدن» در یک فراخوان در ۲۸تیر ماه از علاقهمندان و کارشناسان صنعتی، خواستار پاسخ و تحلیل کارشناسی آن است؛ آن هم در شرایطی که «توسعه صنعتی» مرحلهای ویژه در مسیر توسعه اقتصادی بسیاری از جوامع بوده است. در حالی که مسوولان دولتی مکررا بر تدوین استراتژی توسعه صنعتی تاکید دارند، پرسش این است که راه توسعه صنعتی برای ایران با تدوین این «استراتژی» باز است یا نه؟ تاکنون جوابهای مختلفی در رابطه با این سوال از سوی کارشناسان و فعالان صنعتی دریافت کردهایم که در این نوشته حسین ساسانی، دبیرکل و عضو هیات مدیره کنفدراسیون صنعت ایران به این فراخوان با طرح این سوال که ضرورت طراحی، تدوین و اجرای استراتژی صنعتی با کدام نگرش و رویکرد است؟ پاسخ میدهد.
اولین نکتهای که در ضرورت استراتژی صنعتی باید به آن پرداخت و به صورت روشن تعریف و تبیین شود، این است که تلقی هر نظریه پرداز یا سیاستگذار صنعتی و اقتصادی از استراتژی صنعتی چیست و نگرش هر کدام از افراد چه تفاوتی با نگرش سایرین دارد؟ و اینکه چرا طراحی و تدوین استراتژی و به دنبال آن اجرای درست آن برای صنعت ضرورت دارد؟
استراتژی راه تحقق ماموریت و دستیابی به چشمانداز است. استراتژی قوی، یکپارچه و موثر در یک کشور، در یک بخش اقتصادی همچون صنعت یا حتی یک سازمان، زاییده ارزشهای مشترک، ماموریت ارزشمند و چشمانداز مشترک تمامی عناصر شکلدهنده و اثرگذار بر تحقق آن، در بستری از شناخت و هوشیاری نسبت به محیط آن است؛ بنابراین استراتژی صنعتی مسیری است برای دستیابی به چشمانداز صنعتی، نه چیز دیگر. برای رسیدن به یک جایگاه مشخص صنعتی نیازمند ترسیم مسیر هستیم، در غیر این صورت آن جایگاه محقق نمیشود. این نگاه متفاوتی است به استراتژی که با برنامه ریزی دولتی ۱۸۰ درجه متفاوت است و به همین دلیل است که در آزادترین ممالک اقتصادی، بیشترین استراتژیها تدوین میشود.
استراتژیها از جمله استراتژی صنعتی با پرسشهایی از آینده شروع میشود:
* حوزه فعالیت صنعت کشور در ۵ سال (یا ۲۵ سال) آینده چه شکلی خواهد بود؟
* انتظارات ذینفعان و بخشهای دیگر اقتصادی از صنعت در آن دوران چه خواهد بود؟
* برای تاثیرگذار بودن صنعت در آن آینده، چگونه باید عمل کنیم؟
* چه قابلیتهای کلیدی، صنعت را برای مواجهه با آینده آماده میکند؟
تدوین و طراحی استراتژی صنعتی، در واقع پاسخ بازیگران عرصه تولید، صنعت و اقتصاد صنعتی به این پرسشها است. البته هیچ راهی برای پیشبینی آینده به طور دقیق وجود ندارد؛ اما مولفههای تاثیرگذاری (نیروهای اثر گذار) بر آینده مورد نظر قابل شناسایی هستند و میتوان با مدیریت درست آنها به نتایج مورد انتظار دست یافت.
پس از بیان ضرورت نیاز به استراتژی در صنعت، این سوال مطرح میشود که ویژگیهای یک استراتژی ارزش آفرین و مناسب در حوزه صنعت چیست؟ استراتژی هر بخش اقتصادی از جمله بخش صنعت برای ارزشآفرین و متمایز بودن باید ویژگیهای زیر را دارا باشد:
۱) تمرکز اولیه و اصلی بخش صنعت باید بر بازده بلندمدت و ارزش افزوده باشد. خلق ارزش اقتصادی واقعی از طریق صنعت تنها با انتخاب استراتژی مبتنی بر ارزش افزوده پایدار امکانپذیر است. تمرکز بر موضوعات صنعتی که مزیت کمتری دارند به تنهایی و بدون توجه اولیه به توسعه صنعتی پایدار بر مبنای خلق ارزش افزوده، غالبا منجر به انتخاب استراتژیهای ضعیف میشود. ۲) استراتژی صنعتی یک کشور باید این امکان را فراهم سازد که صنعت بتواند یک «پیشنهاد ارزش» متمایز و متفاوت از سایر کشورها و سایر بخشهای اقتصادی کشور، ارائه کند. به عبارتی استراتژی صنعتی، روشی برای رقابت با سایر صنایع کشورهای دنیا تعریف میکند که از آن طریق ارزشی منحصربه فرد در محدوده چشمانداز کشور و برای محدوده بازارهای تعریفشده در مناطق مختلف دنیا، قابل عرضه میشود؛ نه اینکه کاری بکنیم که برای همه بازارهای موجود دنیا مطلوب باشد. ۳) استراتژی صنعتی باید در چارچوب یک «زنجیره تولید ارزش متمایز» تبلور یابد.
خلق مزیت رقابتی پایدار در گرو طراحی و مدیریت یک زنجیره تولید ارزش منحصربه فرد و متفاوت از رقبای خارجی و صرفا بر پایه «پیشنهاد ارزش منحصربه فرد خود» و متناسب با ویژگیهای آن خواهد بود. تقلید و پذیرش عملکردهای برتر به عنوان الگوی عملکردی، باعث میشود فعالیتهای صنعتی کشور مشابه سایرین شود و وجه تمایز آشکاری ایجاد نشود.
۴) در استراتژی قوی باید از برخی جنبهها و صنایع که مزیت رقابتی وجود ندارند، چشمپوشی کرد تا بتوان در سایر موارد، متمایز و یگانه بود. استراتژی خوب باید بر تخصصی شدن و متمرکز شدن بر برخی ویژگیهای متمایزکننده تاکید داشته باشد.
۵) استراتژی صنعتی باید یکپارچهکننده و سازگارکننده تمامی عناصر و ابعاد فعالیت صنعتی یک کشور باشد. حتی تمام عناصر در زنجیره ارزش را باید بتواند در یک مجموعه منسجم و به هم مرتبط در کنار یکدیگر بهگونهای بچیند که باعث همافزایی یکدیگر شود.
۶) استمرار و تداوم در جهت و سمتوسوی حرکت و پایبندی و ثبات در مقصد اصلی کشور، لازمه استراتژی صنعتی ملی است. صنعت باید در چارچوب «پیشنهاد ارزش» منحصربه فرد و متمایز خود عمل کند و در حفظ آن اصرار بورزد، حتی اگر این کار منجر به از دست دادن برخی فرصتها شود.
سوال دیگری که باید در طراحی استراتژی صنعتی به آن پاسخ داد این است که آیا یک استراتژی صنعتی همواره ثابت بوده یا اینکه استراتژی بر پایه مزیتهای پایدار استوار است و به محض اینکه آن مزیت، خاصیت خودش از دست بدهد استراتژی هم باید تغییر کند؟
با تند شدن سرعت حرکت صنعت، دیگر تمرکز بر «مزیتهای پایدار» برای رقابت، خردمندانه به نظر نمیرسد. با این نگرش، وابستگی صنعت ملی به مضمون استراتژی صنغتی بیشتر هویدا میشود. یک استراتژی که برای صنعت یک کشور با سرعت کندتر مناسب و بسیار متمایزکننده هست ممکن است برای یک کشور دیگر با سرعت تندتر هیچ وجه تمایز و مزیت رقابتی را در بر نداشته باشد. کشورهایی که دارای صنعت چابک هستند، استراتژیهای مناسب را بر اساس مجموعهای از مزیتهای موقت در چارچوب افق زمانی سرعت خود انتخاب میکنند؛ بنابراین باید توجه داشت که در دورهای ممکن است صنعت ما دارای مزیت خاص باشد و باید بر اساس آن استراتژی انتخاب، تغییر و تعدیل شود. به عبارت دیگر، اینکه فکر کنیم استراتژی طراحی شده و کار به اتمام رسیده، ممکن است آسیبهای زیادی به صنعت وارد شود.
در انتها این سوال مطرح است که عوامل کلیدی در اجرای استراتژی صنعتی کداماند؟
عامل کلیدی در اجرای استراتژی صنعتی، درک آن از سوی متولیان، بازیگران و ذینفعان کلیدی صنعت کشور است. متاسفانه بسیاری از مدیران ارشد، در تلاش برای اجرای استراتژی بدون انتقال اطلاعات کافی به ذینفعان هستند. آنها وقتی میخواهند استراتژی خود را پیاده کنند، توضیح بسیار محدودی درباره کارهایی که باید انجام شود و علت تعیین آنها و اهمیت نقش تک تک بخشهای صنعتی و فعالان اقتصادی در اجرای موفق استراتژی، به آنها میدهند. تعجبی ندارد که بسیاری از کشورها به علت فقدان اطلاعات و شفافیت لازم، در اجرای استراتژی شکست میخورند. آخر چطور میشود از سایرین انتظار داشت طرحی را که کاملا درک نکرده و نپذیرفتهاند، به اجرا درآورند.
در عصر صنعتی، مبنای ارزشآفرینی عمدتا داراییهای مشهود بود. داراییهایی که با ابزارهای مالی نسبتا با دقت خوبی قابل اندازهگیری بود و در آن دوران میشد تنها با استراتژیهای مالی و تنظیم بودجه، برای کسب و کارها برنامهریزی کرد.
در عصر اطلاعات، داراییهای نامشهود بخش عمده پیشرفت یک صنعت را شامل شده و منبع اصلی مزیت رقابتی محسوب میشوند. مساله پیچیده این است که داراییهای نامشهود، تنها در بستر و مضمون صنعت هر کشوری ارزشآفرینی میکنند، آن هم به صورت یک مجموعه یکپارچه و همگن. یک دارایی نامشهود به تنهایی تولید ارزش نمیکند، بلکه منشأ خلق ارزش، مجموعه این داراییها و نیز استراتژیهایی است که این داراییها را به هم مرتبط میسازد. نتیجه اینکه؛ اگر مسیر دستیابی به چشمانداز صنعتی را ترسیم نکنیم، نمیتوانیم با سرعت، دقت و کیفیت مورد نظر حرکت کنیم، همانگونه که تا حال اتفاق افتاده است و ترسیم این مسیر یعنی استراتژی صنعتی. ضمنا باید به این باور برسیم که طراحی و اجرای استراتژیهای مختلف صنعتی در زمانهای متفاوت نیازمند داشتن مدلهای ذهنی منعطف در نزد سیاستگذاران و متولیان و بازیگران صنعتی و اقتصادی هستیم. نهایت اینکه استراتژی صنعتی باید از سوی کلیه ذینفعان کلیدی در صنایع مختلف و بخشهای اقتصادی، وزارتخانهها، سازمانها، نهادهای تاثیرگذار در اجرای استراتژی چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی تدوین و اجرایی شود.
ارسال نظر