نظرگاه
تشکلها و ضرورتهای تغییر
صاحبان کسبوکار و سرمایه برای حفظ و توسعه مالکیت خصوصی، همواره همگرایی و فعالیت جمعی را در مواجهه با موانع و حل مشکلات محیطی در پیش گرفتهاند. نهادهای صنفی یا «آهنوخشی» از زمان بسیار قدیم در ایران وجود داشتهاند و یکی از چهار طبقه اجتماعی به شمار میرفتند.
هادی حدادی
صاحبان کسبوکار و سرمایه برای حفظ و توسعه مالکیت خصوصی، همواره همگرایی و فعالیت جمعی را در مواجهه با موانع و حل مشکلات محیطی در پیش گرفتهاند. نهادهای صنفی یا «آهنوخشی» از زمان بسیار قدیم در ایران وجود داشتهاند و یکی از چهار طبقه اجتماعی به شمار میرفتند. ضرورت پایداری این کسبوکارها از درک نیاز به حاصل کار آنها ناشی میشد. درک شده بود که فشار بر صاحبان حرف و بازاریان باعث فروماندن کارهای مردم که خود (در اثر تقسیم کار) قادر به رفع آن نیستند خواهد شد.
در ایران پس از حمله اعراب، پیشهوران و صاحبان حرف با زندگی در شهرها، سر و کار داشتن با مردم و ابزار گوناگون اندازه گیری و برخورداری از سواد نسبی، پس از کشاورزان بزرگترین، مهمترین و موثرترین طبقه اجتماعی به شمار میرفتند. پیشهوران در ایران معمولا دانا و مطلع و از همان ابتدا (سده اول هجری) در جریانهای فکری و سیاسی دخیل و سهیم بودهاند.
از آغاز نهضت مشروطه به این سو این همگرایی شکل نوینتری به خود گرفت و با نقش آفرینی آنان در مدرنیزاسیون همراه بود. در تاریخ نام حاج محمد حسین امینالضرب را به واسطه مشروطه خواهی، خیرخواهی اجتماعی، تجدد طلبی، موفقیت بی نظیر در تجارت و تلاش برای توسعه میشناسند (ساخت کارخانه ذوب آهن، آوردن برق به تهران، بنیانگذاری اتاق بازرگانی و تلاش جهت مدرنیزاسیون تجارت بخش خصوصی). با وجود این همه یادگار مثبت و گرانبها از انسانی که تاریخ از او به نیکی یاد کرده، عجیب است در ایران خیابانی و کوچه ای بنامش نیست و نامی از او در کتابهای درسی نیامده است. بدون شک این سرنوشت محتوم بازاری و کارآفرین در اقتصاد و تاریخ ایران است چه آنکه پس از دوران امین الضرب هم هیچ کس مدالی و نشانی به بازاری و کارآفرین نداد و هرگز خیابانی به نام سرمایه دار و تولیدگر به ثبت نرسید.
در عوض تاریخ زندگی بازاریان و صاحبان کسبوکار و سرمایه سرشار از اتهامهای رنگین سیاسی و ایدئولوژیک است که هنوز هم از رسمیترین تریبونها نثار آنها میشود. فعالان اقتصادی و کسبوکار با وجود منابع قابل قبولی که در اختیار داشتهاند کمتر به فکر تغییر نگاه حاکمان و سیاستمداران و سیاستگذاران افتادهاند. همواره منتظر اتفاقات و جریانهای پیرامونی بودهاند. کمتر خود اتفاق ساز و جریانساز در عرصه سیاستگذاری عمومی شدهاند؛ بنابراین کمتر منافع و حقوق جمعی خود را به درستی شناخته و پیگیری کردهاند.
ارسال نظر