گرفتار بدمصرفی هستیم
مشکل کار در صنعت برق اما کجاست؟ پاسخ ساده و در عین حال تراژیک است. این صنعت زنجیرهای از نیروگاهها، شبکههای انتقال و در نهایت شبکههای توزیع نیروی برق، شامل صدها شرکت تولیدکننده برق، سازنده تجهیزات، مشاوران، پیمانکاران و شرکتهای دولتی نظیر برقهای منطقهای و شرکتهای توزیع است. ایجاد زیرساختهای تولید، انتقال و توزیع برق و در نهایت عرضه برق بهعنوان یک کالای استراتژیک که یکی از مهمترین بنیانهای رفاه اجتماعی، سلامت و اقتصاد کشور است، مستلزم هزینههایی است که با تورم، نرخ ارز، تحریم، رکود و قیمت نهادههای تولید رابطهای مستقیم دارد. به این ترتیب برق به کالایی تبدیل میشود که هزینههای تولید آن تابع شاخصهای حاکم بر اقتصاد کشور است، اما قیمت آن بهصورت دستوری تعیین و اعمال میشود. در نهایت صنعت برق در ساختاری مدیریت میشود که نهتنها روش عرضه و تقاضای آن نامتناسب است، بلکه دخل و خرجش هم با یکدیگر همخوانی ندارد. در نگاهی کلی میتوان گفت برق بهعنوان یک کالای اقتصادی به ساختاری منطقی نیاز دارد، چراکه تنها در این صورت است که میتواند بهعنوان یک کالای استراتژیک و حیاتی برای تامین امنیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور، بهصورت درونزا و پایدار تولید شود. این چالش جدی و غیرقابل انکار صنعت برق، ناشی از دو عامل مشخص و به هم پیوسته است. قیمت پایین برق که عملا با هزینههای تولید آن ناهمخوان است و مصرف بالای این کالا که بیش از هر چیز ناشی از همان قیمت پایین است.
برق، آب و سایر حاملهای انرژی آنقدر ارزان در اختیار مشترکان قرار میگیرد که پیام میزان ارزش این حاملها هرگز به درستی به آنها نمیرسد. مهمترین سیگنالی که برق ارزان قیمت به مصرفکنندگان میدهد، این است که برق ارزش اقتصادی چندانی ندارد و مصرفکننده میتواند بدون محدودیت مالی به هر شکلی از آن استفاده کند و تولیدکنندگان تجهیزات خانگی و صنعتی نیز تلاشی برای بالابردن راندمان محصولات خود نمیکنند. نتیجه این رویکرد در سرانه مصرف کشور که هنوز جزو کشورهای صنعتی به شمار نمیرود، کاملا مشهود است. ایران بدون صنایع پرتعداد بزرگ، بدون ارزش افزوده بالا و بدون بخشهای صنعتی پرکار، جزو کشورهای صدر جدول در سرانه مصرف برق است. بررسی آمار منتشر شده از سوی شرکت توانیر درخصوص مصرف سرانه برق در ایران نشان میدهد که میزان مصرف هر شهروند ایرانی در سال ۹۶ نسبت به یک سال گذشته آن قریب به ۴/ ۶ درصد رشد کرده و از ۲۹۳۷ کیلووات ساعت به ۳۱۲۶ کیلووات ساعت رسیده است. افزایش مصرف روی چنین شیب تندی بدون شک عاملی جز بدمصرفی ناشی از ارزان بودن قیمت برق ندارد. با بررسی میزان مصرف برق در سایر کشورها نیز مشخص میشود که سرانه بالای مصرف، عمدتا یا متعلق به کشورهایی نظیر ایران با برق ارزان قیمت است یا مربوط به کشورهایی است که در اصطلاح اقتصادی، بهعنوان کشور صنعتی از آنها یاد میشود. بررسی کشورهایی نظیر صربستان، مراکش و تونس که از نظر میزان رقابتپذیری صنعتی (CPI) با ایران در یک سطح قرار دارند، نشان میدهد که این سطح از بدمصرفی به ویژه در حوزه حاملهای انرژی، پیامد روشن ارزان بودن آنهاست. نگاهی به متوسط قیمت برق در جهان بر اساس ریال و نرخ دلار ۴۲۰۰ تومانی نشان میدهد که متوسط جهانی بهای هر کیلووات ساعت برق در سال ۲۰۱۸، رقمی بالغ بر ۱۴۳۹۹ ریال بوده است. همین رقم اما در ایران تنها ۸۱۴ ریال محاسبه شده است. بهطور قطع، در یک فرآیند اقتصادی روشن، حاملهای انرژی بر اساس میزان هزینه تولید، قیمتگذاری شده و بر همان مبنا به مصرفکنندگان عرضه میشوند. در اینصورت علاوه بر اینکه همسانی دخل و خرج، امکان توسعه زیرساختهای صنایع استراتژیک را فراهم کرده و دسترسی عموم را به انرژیهای حیاتی نظیر گاز، برق و آب تسهیل میکند، مصرفکنندگان هم به خوبی به ارزش انرژی مصرفی خود پی میبرند و تلاش میکنند با توجه به هزینهای که برای این انرژیها پرداخت میکنند، به درستی آن را مصرف کنند. بدون هیچ تعارفی باید بپذیریم که جامعه ایرانی مخصوصا در حوزه انرژی به دلیل قیمت ارزان گرفتار بدمصرفی است. ما امروز در وانفسای رکود، کمبود نقدینگی و تحریمها بیش از هر زمان دیگری باید تلاش کنیم این مساله را برای سیاستگذاران و البته مردم روشن کنیم که برق، آب و سایر حاملهای انرژی سرمایههای بنیادین و حیاتی کشور هستند. مصرف نادرست برق در شرایطی که کمترین هزینه برای آن پرداخت میشود، نه تنها صاحبان یک صنعت بلکه آینده اقتصاد کشور را تهدید میکند.
ارسال نظر