مارپیچهای تولید
تغییر متعدد تعرفهها و دستورالعملها باعث شده تولید در ایران با سختی تمام انجام شود به طور مثال هر روز مسوولان الگوهای نوینی را برای تهیه فولاد مناسب این صنعت ارائه میکنند.تولیدکننده یک روز به صورت مستقیم متریال اولیه خود را از فولاد مبارکه دریافت میکند و روز بعد اعلام میکنند باید تمام خریدها از کانال بورس انجام شود این تعدد اگر یک بار در سال باشد به دیده منت میپذیریم اما هر ماه و شاید هر هفته قوانین و تبصرههایی وارد عرصه تولید میشود که تولیدکننده تاب و توانی برای پذیرش این حجم از تغییر را ندارد.این مساله را میتوان به بخش گمرک نیز بسط داد همواره ما با تغییر ثبتسفارش در گمرک روبهرو هستیم که این مساله آسیبهای جدی به بخش تولید و داراییهای ما وارد میکند.حتی تولیدکننده همواره خود را در گلوگاه تعیین تعرفه دستمزدها میبیند چرا که به علت وجود تورم و هزینههای سربار تولیدکننده را مجبور به پذیرش تعرفه دستمزد جدید میکنند از آنجا که این تغییرات در برنامه یکساله شرکتها گنجانده نشده تولیدکننده با سردرگمی، کمبود بودجه و حتی از دست دادن نیروی متخصص روبهرو میشود.
اما به طور کلی مسیر باید برای تولیدکننده واقعی باز باشد و بتواند به سرعت مراحل گرفتنِ مجوزها را سپری و مواد اولیه خود را به راحتی تامین کند. در نتیجه تولید رونق میگیرد و میتواند تعداد بیشتری از نیروها را به کار بگیرد، همچنین این تولیدکننده دیگر بهانهای در پرداخت دستمزد واقعیِ به کارگران نخواهد داشت. بنابراین هرچه هزینههای غیردستمزدی را پایین بیاوریم، به سمت برداشتنِ موانع تولید بیشتر حرکت کردهایم و این راهحل مناسبتری برای کاهش نرخ تورم است.
به هر حال پایین آوردن هزینههای تولید به دولت و ساختار کلان برمیگردد و این بخش کلان است که باید مشکل کارفرمایان را حل کند و هزینههای تولید را کاهش دهد. در واقع دستمزد کارگران سهم زیادی از هزینههای تولید را به خود اختصاص نمیدهد. اما زمانی که کارفرما با مشکلات عدیدهای روبهرو میشود نمیتواند نگاه عمیقی به شرایط زندگی کارگران داشته باشد در حال حاضر بخش اعظمی از کارگران با اجارههای سنگین روبهرو هستند و زمانی که ما به عنوان کارفرما نمیتوانیم یاریشان کنیم دچار یاس و ناامیدی میشویم و در مقابل برخی از کارگران زبده خود را به علت عدمتناسب درآمد با هزینهکرد از دست میدهیم. نباید فراموش شود سرکوب دستمزد باعث میشود که نیروی کار متخصص به جای اینکه در کار تولیدی بماند به سمت کارهای خدماتی برود تا دستمزد بیشتری به دست بیاورد. البته کار خدماتی نیز کار تولیدی است اما گرایش از سمت کار فنی با تولید فیزیکی به سمت کار خدماتی بیشتر است. یک تولیدکننده به خوبی میداند سرکوب مزدی سبب شده کارگران از بسیاری از نیازهای خود چشم پوشی کنند. اگر قبلا آنها میتوانستند به همراه خانواده خود یک بار در سال به مسافرت بروند دیگر به سختی میتوانند این کار را انجام دهند. از طرفی کاهش دستمزد بر کاهش تقاضای برخی از کالاها اثر میگذارد. یعنی اگر در مورد خریدهای ضروری و اجتنابناپذیر، سرکوب مزدی باعث کوچک شدنِ سفره کارگران از کالاهای اساسی میشود اما در مورد یکسری از کالاهای غیراساسی ولی لازم زندگی، وقتی کارگر توان خرید خود را از دست میدهد دیگر نمیتواند از تولیدات داخلی استفاده کند و این باعث رکود اقتصادی میشود. اما در مقابل این موضوع خود تولیدکننده نیز با دهها مشکل ریز و درشت روبهرو است؛ بنابراین اگر مسوولان میخواهند از قشر کارگری دفاع کنند باید نگاه عمیقتری به حمایت از تولیدکننده داشته باشند. در کلام آخر میتوان گفت بخش قابلتوجهی از مشکلات ما ساختاری است. اگر ما تفکر تولیدی داشته باشیم برای نیروی کار ارزش والایی در نظر میگیریم. اگر بخواهیم تولید رونق بگیرد و ارزش افزوده بالا برود و درآمد ملی ما از ناحیه تولید افزایش پیدا کند باید برای نیروی کارمتخصص ارزش بالایی قائل شویم و این موضوع بدون حمایت از تولیدکننده میسر نمیشود.