گام طلایی تامین مالی
از بیپولی تا خوشبختی!
بحران مالی ۲۰۰۸ که اتفاق افتاد، خیلی زود آثار خود را در فعالیتهای مولدی که عمده تامین مالی خود را از بانکها تغذیه میکردند، نشان داد. بانکهای ورشکسته، توان گذشته را برای تامین مالی بنگاهها نداشتند و حالا تولید آمریکایی مانده بود و حوض بیپولیاش. اینجا بود که تامین مالی از داخل کسب و کار و از بنگاههای شریک تجاری در قالب Trade Finance و تامین مالی غیرپولی در قالب Trade Credit رونق بیشتری پیدا کرد و در ادامه این روند، این روزها هم مطالبات فروشنده از خریدار و هم تعهدات فروشنده به خریدار در قالب Factoring مستقیم و معکوس فرصتهایی را برای تامین مالی ایجاد میکند. این ابزارها و سایر ابزارهای متنوع شکل گرفتند تا از یکسو تامین مالی از انحصار بانکها خارج شود و از سوی دیگر بانکها و بازار سرمایه کنار این ابزارهای متنوع قرار بگیرند و هم نقش پشتیبان این فرآیندها را پیدا کنند و هم کارمزد و درآمد خاص خودشان را کسب کنند. یک بازی برد- برد که نقش کاتالیزور تقویت تولید، رونق بازار سرمایه و درآمدزایی بازار بانکی را ایفا میکند.
فرار از چنگ غول تورم
وقتی «زمان» را کنار «منابع مالی» دو منبع غیرقابل انکار تولید ببینید، نقش تامین مالی از کسب و کار بیش از هر زمان دیگری آشکار میشود. بنگاههای مولد، سرمایه در گردش را برای رفع نیاز خود از تامینکنندگان احتیاج دارند. علت این امر در بسیاری از موارد، خرید نقدی از تامینکنندگان است و بنگاهها این وجوه را برای گذر از بازه زمانی تامین مواد اولیه تا دریافت مطالبات ناشی از فروش احتیاج دارند که در اصطلاح مدیران مالی به «دوره گردش مالی» تعبیر میشود. این دوره گردش مالی هر اندازه کوتاهتر شود بنگاه توانایی بیشتری را برای حل مشکل تامین سرمایه در گردش پیدا خواهد کرد و این منبع با ارزش زمان دلیل بسیاری از تلاشها برای کوتاه کردن دوره گردش مالی بنگاههاست. راه دیگر برای حل این مشکل آن است که تامینکنندگان بخشی از وجوه مواد اولیه را در پایان دوره گردش مالی بنگاه و پس از فروش محصول توسط تولیدکننده، دریافت کنند. هر میزان که تسویه، کمتر حالت نقدی پیدا کند و مستلزم اعطای تسهیلات بانکی نشود، رشد کل حجم پول کمتر اتفاق میافتد و خود به خود از افزایش تورم جلوگیری میشود. بنابراین ابزارهایی که به تسویه غیرنقدی مطالبات تامینکنندگان و تولیدکنندگان منجر میشود را باید ابزارهای تامین مالی غیرتورمی دانست.
این بازار سرمایه مولد
بیایید به انگیزه تامینکنندگان برای فروش نسیه مواد اولیه فکر کنیم. بسیاری از تامینکنندگان آنقدر از قدرت کافی برخوردار نیستند که بتوانند مواد اولیه را به صورت نسیه به فروش رسانند بهویژه در بازاری مثل بازار ایران که اساسا به دلیل شوکهای تورمی، نقدفروشی به عرف بسیاری از بازارها تبدیل شده است. این نقدفروشان برای فروش نسیه مواد اولیه به انگیزهای جدی احتیاج دارند. یک ابزار تنزیل کارآمد و سهلالوصول میتواند این انگیزه را ایجاد کند. ابزار تنزیل سنتی که صرفا در قالب خرید دین بانکی صورت میگرفت، برای بسیاری از تامینکنندگان، به حد کافی کارآمد و سهلالوصول نیست. کمبود نقدینگی و ضوابط وام بانکی راه را برای بسیاری از تامینکنندگان برای استفاده از این ابزار تنزیل میبندد. اما ایجاد امکان تنزیل در بازار سرمایه فرصت مهمی را در اختیار تامینکنندگان قرار میدهد. تامینکنندگانی که شاید به دلیل سایز و مقیاس کارشان لزوما امکان حضور مستقیم در بازار سرمایه را نداشته باشند. حضور بانک به عنوان کاتالیزور این اتفاق فرصتی را ایجاد میکند تا تامینکنندگان کوچک و متوسط از مواهب تامین مالی از بازار سرمایه برخوردار شوند. از طرف دیگر اوراقبهادارسازی بدهی، این فرصت را ایجاد میکند که بدهیها به واحدهای کوچک سهلالمعامله تبدیل شوند و به راحتی به مخاطبان خرد فروخته شوند.
در بازارهای فردا چه میگذرد؟
شاید روزی نهچندان دور، اهمیت منبع زمان بیش از اهمیت منبع پول شناخته شود. شاید در آن روزها مدیرمالی بنگاه تجاری شما، تنها به اندازه چند دقیقه زمانی که شما برای خواندن این مطلب وقت گذاشتید فرصت لازم داشته باشد تا با ثبت درخواست اوراق بهادارسازی بدهیهای بنگاه به اندازه مبلغ موردنیاز، تامین مالی روزانه یا هفتگی شرکت را به انجام رساند. دور نیست زمانی که سمت چپ ترازنامه بنگاه شما به یک منبع تامین مالی پایدار تبدیل شوند. حتما برای آن روز نیازمند ساختار قوی مالی، تامینکنندگان معتبر و بانکهای شریک تجاری مطمئن خواهید بود. فردای نزدیک را جدی بگیریم.