سیمان بعد ازعرضه در بورس کالا

متاسفانه در سال‌های گذشته برنامه‌ریزی و سیاستگذاری برای توسعه صنعت سیمان در کشور به صورت اصولی صورت نگرفت. به طور نمونه چشم‌انداز تولید ۱۲۰‌میلیون تنی را برای این صنعت در نظر گرفتند، در حالی که این میزان توسعه نیازمند توسعه سایر بخش‌های کشور مانند شبکه ارتباطی حمل‌ونقل است و نمی‌توانیم به تنهایی برای یک صنعت نسخه توسعه بپیچیم. مسوولان در توجیه این برنامه‌ریزی بحث صادرات را پیش می‌کشیدند در حالی که سیمان کالایی حجیم است که هزینه‌های حمل‌ونقل بالایی دارد و امروز ارزش صادراتی آن با توجه به این هزینه‌ها قابل‌توجه نیست؛ بنابراین چنانچه مسوولان وقت نگاه صادراتی داشتند باید کارخانه‌ها را نزدیک بنادر احداث می‌کردند. ورود سیمان به بورس کالا طی حدود دو سال اخیر دستاوردهای مثبتی به همراه داشته است؛ زمانی که تعیین قیمت در مسیر درست قرار بگیرد، قطعا مدیران هم سعی می‌کنند با توجه به واقعی شدن قیمت‌ها، از تمام ظرفیت برای حداکثر سود‌آوری استفاده کنند. در واقع هر زمانی مساله بازار و اقتصاد در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری‌ها دیده نشود، سرمایه‌گذاری و توسعه دچار مشکل می‌شود و به طور طبیعی مدیران وقتی درآمد لازم را برای مجموعه متصور نباشند، به هیچ عنوان سراغ به‌روز‌آوری و مباحث کیفی نمی‌روند؛ همان‌طور که بسیاری از انواع سیمان‌ها در ایران تولید نمی‌شوند و شرکت‌های داخلی هم هزینه‌ای برای تحقیق و توسعه در نظر نمی‌گیرند.

ورود سیمان به بورس کالا تنها در جهت منافع بخش تولید نیست و دولت هم می‌تواند با رصد معاملات نسبت به اخذ مالیات‌های قانونی اقدام کند. این در حالی است که در گذشته واسطه‌ها می‌توانستند از پرداخت مالیات شانه خالی کنند. با وجود این بورس کالا کلید حل تمامی مشکلات صنعت سیمان نیست و نمی‌تواند به تمام مسائل سر و سامان بدهد. امروزه به طور متوسط برای تولید هر تن سیمان حدود ۲۰ دلار انرژی مصرف می‌شود که اگر نرخ دلار را ۳۰‌هزار تومان در نظر بگیریم، یعنی صرفا هزینه انرژی ‌برای تولید هر تن ۶۰۰‌هزار تومان است و امروز هر تن سیمان به طور متوسط با همین قیمت به فروش می‌رسد اما دولت انرژی را ارزان در اختیار شرکت‌ها قرار داده و در عوض با دستوری کردن قیمت، سعی کرده سیمان را ارزان به دست مردم برساند. این در حالی است که منطق حکم می‌کند که مانند بسیاری از کشورها دولت انرژی را به قیمت‌های واقعی در اختیار شرکت‌ها قرار دهد و اجازه دهد بورس کالا قیمت‌ها را به شکل واقعی تعیین کند؛ تنها در این صورت است که شرکت‌های سیمانی به دنبال بهینه کردن مصرف انرژی و همچنین تولید انواع سیمان‌هایی خواهند رفت که نیازمند صرف انرژی کمتری است.

از طرفی جامعه مصرف هم وقتی قیمت سیمان واقعی شود، از سیمان‌های جدید با توجه به بهای کمتر براساس نیاز استقبال می‌کند؛ کما اینکه در حال حاضر در دنیا با توجه به قیمت سوخت از لاستیک‌های مستعمل و مواد بازیافتی برای سوخت استفاده می‌شود و حتی شرکت‌های سیمانی از حرارت خروجی کوره برق تولید می‌کنند؛ قطعا دولت می‌تواند برنامه‌ای ۵ ساله برای واقعی کردن بهای سوخت و همچنین واقعی شدن قیمت سیمان اجرایی کند تا به بخش تولید و مصرف هم شوک وارد نشود.

در دو دهه پیش با توجه به اینکه توانایی صادرات گاز را نداشتیم، این سوخت را با قیمت ارزان در اختیار برخی بخش‌ها مانند صنعت سیمان قرار دادند تا از این طریق محصولات تولیدی را صادر کنند اما امروز وضعیت فرق کرده و لازم است برنامه‌ای متفاوت از گذشته برای تامین انرژی در نظر گرفته شود. این در حالی است که سیمان اصولا به دلیل مسائلی نظیر هزینه‌های حمل‌ونقل، کالایی صادراتی نیست و باید برای مصرف در شعاع ۱۰۰ کیلومتری تولید شود.

در این میان برخی تولیدکنندگان به بهای ۸۰ دلاری سیمان برای مصرف‌کننده در بازار جهانی اشاره می‌کنند اما این نظر در صورتی درست است که تولیدکننده هزینه حمل‌ونقل سیمان را به کشور مقصد پرداخت نکند در حالی که این‌گونه نیست و رقم قابل‌توجهی از این میزان باید به حمل محموله مورد نظر تا کشور مقصد اختصاص پیدا کند؛ بنابراین  اگر تولیدکننده‌های داخلی صحبت از فروش ۳۰ دلاری سیمان ایران می‌کنند، در واقعیت هزینه‌های حمل‌ونقل را از کل مبلغ فروش کم کرده‌اند و با این توضیحات می‌بینیم که سیمان ایران هم با قیمت چندان ارزانی فروخته نمی‌شود.

نکته دیگر اینکه قیمت‌های بالای صادراتی مخصوص شرکت‌هایی است که به طور مستمر سیمان یک کشور، منطقه، استان یا... را تامین می‌کنند و با توجه به اینکه سیمان شرکت‌های ایرانی به دلیل نبود زیرساخت‌ها به طور مداوم و بلندمدت صادر نمی‌شود، طبیعی است که از قیمت‌های جهانی ارزان‌تر خریداری شود.

ما اینچنین توانایی را در شرکت‌های ایرانی نداریم و به همین خاطر در هیچ مناقصه بین‌المللی که نیاز به صادرات مداوم تا رسیدن به ارقامی نظیر ۵۰۰‌هزار تن داشته باشد، شرکت نمی‌کنیم و عمدتا برنامه شرکت‌های داخلی روی تک محموله‌هاست. نبود مستمر یک برند در بازار کشورها باعث می‌شود تا نتواند اعتماد عمومی را به خودش جلب کند و طبیعی است که تقاضا برای این کالا حتی با وجود کیفیت بالا شکل نگیرد؛ تصور کنید اگر برندهای صاحبنام صوتی و تصویری چند ماه یک بار به تعداد محدودی دستگاه به ایران صادر می‌کردند، در این صورت چنین استقبالی قطعا از تولیدات آنها در کشور ما ایجاد نمی‌شد. متاسفانه ما حتی در داخل کشور هم از نظر حمل‌ونقل ریلی دچار مشکل هستیم، در حالی که در کشورهای توسعه‌یافته حتی بتن سازهای بزرگ هم به خطوط راه‌آهن وصل هستند؛ چنانچه این مساله رفع شود، قطعا به حل مشکلات و صادرات کمک می‌کند.