چالشهای ورود صنعت لوازمخانگی به بورس
نقاط قوت
صنایع لوازم خانگی با توجه به گستره تنوع و دامنه شمول آنها، همواره از گروه محصولاتی هستند که در سبد اصلی زندگی هر فرد یا خانوادهای به عنوان نیازهای اولیه شناخته میشود. در حقیقت به ازای هر زندگی جدیدی که آغاز میشود یا متاسفانه، هر زندگی که به هر دلیل حتی به جدایی منجر میشود یا واحد مسکونی جدیدی که احداث میشود یا مصادیق دیگر، نیازمند استفاده از دامنه گسترده لوازم خانگی خواهد بود. با توجه به رشد روزافزون زندگی ماشینی و کم شدن فرصت حضور در کانون خانواده و استفاده حداکثری از زمان در راستای راحتی بیشتر، همواره تقاضای استفاده از لوازم خانگی جدید و روزآمد که مناسب این سبک زندگی باشد وجود دارد. با مشاهده نمودار جمعیتی ایران و الزام تقویت جامعه سنی جوان برای جلوگیری از مخاطرات لاغر شدن میانه هرم سنی کشور در سالهای آتی، تمهیدات حاکمیت در سرعت دادن به اصلاح نمودار رشد جمعیت با اعطای مشوقهای مصوب و در جریان تصویب و اجرا، افزایش تقاضا برحسب فزونی جمعیت در آینده مشهود است.
نکته دیگر اینکه تکنولوژی ساخت لوازم خانگی، نه مانند برخی صنایع خاص High-tech است و نه بسیار پیش پا افتاده است؛ ولی خوشبختانه این تکنولوژی سهلالوصول و آسان، در ایران و در برخی بخشهای حال حاضر این صنعت بیش از ۶ دهه تجربه و سابقه مفید و ارزنده دارد. از طرفی با نگرش به رشتههای مهندسی دانشگاه کشور و حضور اساتید باتجربه، پرورش نیروی کارشناسی متخصص در زمینه ساخت، تولید و توسعه در تمامی بخشهای فرعی صنعت لوازم خانگی در کشور به صورت بالقوه وجود دارد. در کنار این موارد باید به مواد اولیه مورد نیاز صنایع لوازم خانگی در گروه محصولات پتروشیمی و همچنین فلزات، توسط شرکتها و کارخانههای معتبر داخلی اشاره کرد هر چند نحوه عرضه و تنظیم بازار یا ظرفیت نیاز بازار داخل با میزان تولیدات ممکن است نامتوازن باشد. نقطه قوت آخر اینکه فضای مناسب و بدون رقیب برندهای خارجی به واسطه شرایط ایجاد شده از بابت تحریمها و قوانین جاری در حمایت از این صنعت، فرصتی طلایی برای تجمیع توانمندیهای موجود و پرهیز از موازی کاری و ایجاد کنسرسیومهای تخصصی و تولید در راستای ایجاد ابر شرکتهای تولیدی بزرگ لوازم خانگی همچنان وجود دارد. این موضوع باعث تولید اقتصادی و بسترسازی کیفی جهت صادراتمحور شدن این صنعت است.
نقاط ضعف
شرکتهای تولیدکننده لوازم خانگی موجود، غالبا به صورت خانوادگی تاسیس شدهاند و در حال مدیریت هستند. از این رو قبول و ورود سهامدار جدید در یک سیستم خانوادگی ناخواسته با چالشهای خاص خود روبهرو بوده و نظامات اداره یک سازمان در سیستمهای مدیریت نوین بعضا با سیستمهای پدرخواندهای کنونی بسیار متفاوت است. همچنین ارزش اصلی کارخانههای موجود، مربوط به افزایش چشمگیر ارزش زمین کارخانه و مستحدثات و تاحدودی ماشینآلاتی است که دارای ارزشی چند صد برابری ارزش دفتری آنهاست و به صورت یک ثروت پنهان هستند. بدیهی است که با یک تجدید ارزیابی و کارشناسی، ارزش واقعی این مجموعهها قابل تشخیص است. این درحالی است که شاید محصول تولیدی آن کارخانه به لحاظ ارزشی نسبت به سرمایههای نام برده شده، دارای برتری اقتصادی نباشد. با توجه به ارزش واقعی اموال منقول و غیر منقول و متورم بودن این بخش از ارزش یک شرکت در قبال درآمد و گردش مالی آن شرکت و نبود تناسب بین این دو بخش، تقاضای خرید سهام این کارخانهها برای سرمایهگذاری با چشمانداز بالا رفتن ارزش سهام در اثر برنامه توسعه و تولیدات محدود میشوند.
نکته مهم اینکه بر اساس ترفندهای تقسیم سهام در نظامات شرکتهای خانوادگی و بین شرکتهای وابسته خود، در هنگام ورود به بورس، عملا امکان مشارکت در سیستم مدیریتی بسته است و بنابراین بلوکهای ۵ یا ۱۰ درصدی که میتوانند تامین مالی را تسهیل و مدیریت را تعالی بخشند از خرید باز میمانند. در این سالها و بر اساس نرخ بالای تورم سالانه، امکان تقسیم سود به صورت برنامهریزی شده ممکن نبوده، بنابراین سهامداران ضمن افزایش سرمایه همواره باید جهت تامین سرمایه در گردش، نقدینگی به سیستم تزریق کنند، بنابراین آن عده معدود سهامدار جدید نیز به لحاظ این شرایط و استفاده از بالا رفتن ارزش سهام مجبور به فروش آن میشود چون سود مناسبی قابل تقسیم نیست.
مساله دیگر اینکه برخلاف صنعت خودرو که ساخت قالبهای صنعتی در این بخش در داخل کشور تا حدودی رشد داشته است، در صنعت لوازم خانگی و متاثر از استانداردهای ابعادی و حساسیت موجود در این صنعت و توجهات مصرفکننده به ظاهر بیرونی محصول، صنعت لوازم خانگی را همچنان به استفاده از سازندگان قالب خارجی وابسته نگه داشته است؛ که البته این مساله از خیلی جهات اقتصادی است. در این میان نبود نمایشگاههای بینالمللی واقعی که با حضور تولیدکنندگان داخلی و خارجی به صورت مشترک برگزار شود، مانع از آشنایی و عرضه محصولات و تکنولوژی و همچنین تبادلات فنی- مهندسی بین ماشینسازان، قطعهسازان و قالبسازان داخلی با صنایع بزرگ خارجی و نهایتا محکی واقعی برای این بخش از صنعت، شده است.
واقعیت این است که بهرغم پرورش نیروی مهندس در دانشگاهها، فارغ از اینکه این علم آموزش داده شده تا چه حد در خدمت صنعت میتواند باشد، نبود تکنیسینهای فنی و عدم توجه به این بخش از نیاز صنعت به عنوان حلقههای واسط و فنی در لایههای آموزشی کشور، نیاز به این گروه شغلی بین کارگران ساده و مهندسان طراح فنی، از چالشهای مهم صنعت لوازمخانگی کشور به شمار میرود. نکته دیگر اینکه از آنجا که واحدهای تولید لوازم خانگی در دنیا با استفاده از پلتفرمهای مشترک در تیراژ چند میلیونی فعال هستند، طراحی و تولید محصول جدید و همچنین بومیسازی قطعات اصلی مانند موتور و کمپرسور و... تا زمانی که تجمیع تولیدات یا ایجاد پلتفرم مشترک بین بازیگران اصلی این صنعت انجام نشود، چالش و وابستگی این صنعت به دیگر نسخههای پیچیده شده قبلی خواهد بود.
فرصتها
وضعیت ژئوپلیتیک ایران در منطقه و وضعیت کشورهای همسایه و شاهراههای ارتباطی که ایران در آن قراردارد، پتانسیل بسیار قابل توجهی است که در حوزه صادرات برای این صنعت میتوان برشمرد. با توجه به شرایط پساکرونا، افزایش قیمت مواد اولیه و هزینههای قابل توجه انرژی در تولید، حمل و نقل و... این پتانسیلها از اهمیت ویژهتری برخوردار شدهاند؛ با توجه به افزایش هزینههای حمل از شرق دور به شمال و مرکز آفریقا، آسیای میانه و اروپای شرقی که به واسطه موقعیت جغرافیایی ایران و رشد این صنعت میتوان از این مزیت جغرافیای اقتصادی حداکثر بهرهبرداری را داشت. در صورت مدیریت قیمت مواد اولیه تولید داخل؛ تعریف تعرفه معقول حقوق و عوارض گمرکی برای دیگر مواد وارداتی مورد استفاده در این صنعت، قیمت تمام شده محصول نهایی در این صنعت در قیاس با نمونههای مشابه خارجی رقابتپذیرتر خواهد شد. پایین بودن هزینههای کارگری در قیاس با قیمت تمام شده محصول نهایی و مقایسه آن با سهم هزینه نیروی انسانی در قیمت تمام شده در کشورهای خارجی؛ همچنین هزینه انرژی مصرفی کمتر در تولید به نسبت دیگر کشورهای تولیدکننده لوازمخانگی در استانداردهای کشورهای مطرح تولیدکننده این صنعت، رقابتپذیری تولید محصولات لوازمخانگی را تضمین میکند.