بیمهگری نیازمند نگاه صنعتی
وقتی از هدف در کسبوکار سخن به میان میآید، لاجرم شکل انتزاعی و تشریح، کافی و مفهوم نیست. هدف در کسبوکارها عمدتا همان ارزش اقتصادی یا توسعه روابط ارزشآفرین (خلق ارزشافزوده) است. منابع مالی و بعضا نیروی کار ماهر یا هردو محدود هستند و رقیبان تیزهوش و چابک نیز سخت مشغول هستند.
در کسبوکار بیمهگران ایجاد هماهنگی و هدایت منابع محدود و رقابت فشرده با دیگر موسسات علاوه بر تامین تکالیف تعیینشده قانونی فقط باهنر و علم سیستم ایدهآل و استانداردسازی قابل دستیابی است. به عبارتی هدفگرایی با رویکرد خلق خدمات جدید یا ایجاد مطلوبیت، برای نگهداری مشتریان و افزودن به جامعه اعداد بزرگ نیازمند طراحی سیستمهای فنی و مالی پس از تصویر کردن آن و پیادهسازی سیستم بومی و استاندارد شده است. این مهم، بهترین سبک و الگوریتم مدیریت منابع محدود و باقی ماندن در فضای رقابتهای تخصصی بیمه و البته مبارزه با رقابتهای مکارانه با دیگر رقباست.
به نظر میآید عدم پیادهسازی مسائل صنعت و شرکتهای بیمه روی کاغذ در عالیترین سطوح مدیریتی، عامل چالشی است و فهم صحیح و مشخص کردن خطوط جریان مباحث و تشکیل اتاق فکر تدبیرگرا برای درک مسائل و حاشیههای پیرامون اجباری است.
تبدیل خطوط جریانات فکری، اندیشه و تعقل در خصوص مسائل موجود چنانچه به خلق جدول رابطههای مناسب منابع مالی و انسانی، محیطی و فرآیندی منتج نشود، حرکت معاضد و عقیمسازی سیستم و استانداردهای موجود خواهد بود و لازمه آن از بین بردن فضاهای موردنیاز ذینفعان مختلف برای حفظ وضعیت مطلوب موجود یا استقرار فرهنگهای ضدارزشی و نابسامانی سازمانی است.
سازمانهای رسمی غالبا معلول هنجارها، گروهبندیها و روابط رسمی هستند و در ذات خود استعداد سازندگی و تخریب را توامان دارند. هرگاه خطوط جریان فکر و تعقل در صنعت و شرکتهای بیمه در قامت نمایندگی دولتها یا سهامداران خصوصی نتواند جدول رابطهها را تقویت و تحکیم کند، آنگاه باید شاهد ناهنجاری، جناح مرزی و روابط غیررسمی بود که با عدم اقناء ذینفعان بهویژه کارکنان و اعضای زنجیره تامین خدمات داخلی و برونسپاری شده جنبههای ویرانگری از خویش نمایان سازند.
به هر حال، سیستم و استاندارد محوری چاره کار مدیران صنعت و شرکتهای بیمه خواهد بود.
استراتژی مدیریت با اتکا به تاثیر شگرف جریان انتقال اطلاعات شفاف و صحیح که سریع قابل انتشار است مدلول عدم توجه به شایعات ویرانگر ناشی از اعتماد درونی سازمانهای غیررسمی است. نیل به اهداف با کسب حداکثر کارآیی و اثربخشی برای خلق ارزش جدید یا حفظ ارزشهای موجود نزد منابع انسانی و حفاظت از منابع مالی واجب است.
نباید فراموش کرد سازمانهای غیررسمی کوچک و محدود در شکل ویرانگر خویش قادرند حرکت شرکتهای بیمه را کند و در برخی مواقع شاکله تصمیمات استراتژیک غیراستاندارد را ویران کنند. استانداردسازی و جریان سیستمی در جزئیترین مدلهای جریان تصمیم و فرآیندسازی به اندازهای از اعتبار برخوردارند که غفلت از آنها موازین هماهنگی، راهبری و هدایت را زمینگیر خواستههای انحرافی قلیلی از افراد متنفذ سازمان غیررسمی خواهد کرد. سخن آخر اینکه نگاه صنعتی به کسبوکار بیمهگری امری اجتنابناپذیر است و استراتژیهای کوتاه، میان یا بلندمدت باید طراحی متناسب با سیستم کسبوکار بیمهای و استانداردهای نوین صنعت بیمهگری شوند، در غیر این صورت روابط بین منابع و اهداف دچار تناقض میشوند. ایجاد یا افزودن ارزشهای جدید نیازمند استانداردسازی و ایجاد الگوریتم خلق یا حفظ ارزش و مطلوبیت برای دریافتکنندگان خدمات بیمهای خواهد بود.