از رویای تولید تا کابوس تخت پروکرستس

 این رفتار خشونت‌بار نمادی از تحمیل محدودیت‌‌های غیرمنطقی یا تلاش برای مجبور کردن افراد به تطابق با شرایط و استانداردهایی است که با ذات آنها ناسازگار است.در سال‌های گذشته دولت همواره با شعارهای پرزرق‌و‌برق، تولیدکنندگان را به سرمایه‌گذاری در عرصه تولید دعوت می‌کرد و از لزوم تقویت پایه‌های اقتصاد کشور از طریق تولید سخن می‌گفت. اما واقعیت تلخ این است که نه‌تنها حمایتی از تولیدکنندگان صورت نمی‌گیرد، بلکه این دعوت و شعارهای حمایت‌گونه ما را به یاد مهمان‌نوازی پروکرستس می‌اندازد.

تولیدکنندگان در آغاز با وعده‌هایی از حمایت، تامین منابع مالی، تسهیل قوانین و تامین زیرساخت‌ها جذب می‌شوند، اما پس از ورود به این عرصه خود را در بستری مشابه با تخت پروکرستس می‌بینند:

- قوانین و مقررات پیچیده و دست‌وپاگیر، فرآیند تولید را به یک میدان مین تبدیل کرده است.

- قطع مکرر برق و گاز صنایع، بدون ارائه راهکار جایگزین، چرخه تولید را متوقف می‌کند.

- عدم تخصیص منابع مالی و تسهیلات بانکی، بحران سرمایه در گردش را در پی می‌آورد.

- هزینه‌های بالای کارگر، مالیات و تامین مواد اولیه، عملا سودآوری تولید را به صفر یا حتی زیان‌دهی سوق می‌دهد.

دولت تولیدکنندگان را مجبور به تبعیت از قوانین و شرایط غیرمنطقی می‌کند و انتظار دارد در این بستر ناامن تولید ادامه پیدا کند.دولت در قامت پروکرستس با وضع قوانینی که به جای سازگاری با شرایط، افراد را مجبور به سازگاری با خود می‌کند، نه‌تنها مشکل و مساله‌ای را حل نمی‌کند، بلکه باعث ایجاد مشکلات بزرگ و دردناک برای تولیدکنندگان می‌شود. این بحران‌ها که به تبعیت از صفوف طولانی تخصیص ارز برای خرید مواد اولیه، بی‌ارزش شدن واحد پول ملی، قطعی مکرر برق و گاز صنایع، هزینه‌های‌ سنگین مالیات و حقوق و دستمزد و تحریم‌های داخلی و خارجی ایجاد می‌شود، شامل تعطیلی و ورشکستگی دومینووار کارخانه‌ها و صنایع و به دنبال آن بیکار شدن جمعیت کثیری از کارگران است که نتیجه‌ای جز افزایش غیرقابل‌کنترل نارضایتی عمومی نخواهد داشت و در آخر پروکرستس به سرنوشت محتوم خود مبتلا می‌شود.اگر قرار است تولید داخلی به عنوان موتور محرک اقتصاد عمل کند، دولت باید از نقش پروکرستس خارج شود و به جای تحمیل شرایط غیرمنطقی به تولیدکنندگان و انتظار غیرمنطقی از آنها برای دوام در این شرایط نامناسب، باید درک درستی از شرایط به دست آورد و به جای تطبیق واقعیت با چارچوب‌ها (که کاری بیهوده و ناممکن است)، چارچوب‌ها را بر اساس واقعیت تنظیم کند.