عوامل قطع ارتباط سیاستگذاری با مطالعات علمی تشریح شد
جاده مسدود «سیاست» و «پژوهش»
تفاوت دنیای سیاستمداران و پژوهشگران
در دهه ۱۹۸۲ تبلیغی با شعار «هوندا - ماشینی که خود به فروش میرسد» از تلویزیون پخش شد. تقاضا برای اتومبیل به اندازهای بود که مردم بهسادگی وارد بازار میشدند و خرید خود را انجام میدادند؛ زیرا نیازی به وجود فروشنده احساس نمیشد. شاید بتوان از این شعار تبلیغاتی در دنیای سیاستگذاری استفاده کرد. تجربیات نشان میدهد استفاده از رویکرد هوندا در فعالیتهای پژوهشی مرتبط با سیاستگذاری غیرمعمول نیست. به این معنا که صرف هزینه زیاد در تحقیقات و ارائه پیشنهادهای سیاستی، با این فرض انجام میشود که ایدهها و پیشنهادهای خودشان را به مخاطبان عرضه خواهند کرد. برخلاف تجربه هوندا در فروش و با توجه به تجربیات موجود در عرصة سیاستگذاری، محصولات سیاستی بدون استراتژی حمایتی اگر نگوییم به زبالهدان، حداقل به بایگانی محکوم میشوند. به این ترتیب، محققان و حامیان سیاست باید بتوانند یافتههای خود را تا تحقق تغییرات اثربخش به پیش ببرند. از سوی دیگر، جانبداری بخشی از فرآیند سیاستگذاری است که شامل استفاده از اطلاعات و قدرت در فرصتهای پیشآمده برای تاثیرگذاری بر تصمیمات سیاستی است. متون موجود نشان میدهد فقدان آگاهی و ضعف مهارتی متخصصان در این زمینه مانعی بر مشارکت و ورود آنها در فعالیتهای جانبداری از سیاست میشود.
بنابراین، ایجاد ظرفیت جانبداری از سیاست در افراد و موسسات نیازمند زمان، منابع و فعالیتهای چشمگیر در این عرصه است. امروزه تمرکز عمده بر تدوین تحقیقات سیاستی و تحلیل آن بوده و کمترین توجه بر انتقال بینشهای سیاستی شده است. در نتیجه، بسیاری از ایدهها و راهکارهای هوشمندانه در عمل به کار گرفته نمیشوند. این امر به آن معناست که ایدهها و راهکارها، منطقی و مبتنی بر شواهد نبوده و مباحث سیاستی ویژگیهای فرهنگی را در خود جای نداده است.
با وجود متفاوت بودن دنیای سیاستمداران و پژوهشگران، برای مقبولیت یافتن کار پژوهشی فرض این پژوهش بر آن است که متخصصان و افراد حرفهای بهتر است مشاوره خود را در چهارچوب برنامههای قابل اجرا دولت ارائه بدهند. البته در این مورد نیز فرض آن است که رابطه ارتباطی قوی بین متخصصان و مشاوران و حامیان و مدیران از جمله مقامات دولتی، کارکنان دولتی و سیاستمداران وجود دارد. البته این نکته نیز قابلذکر است که بین این دو گروه چالش همیشگی وجود دارد؛ زیرا سیاستگذاران و افراد دانشگاهی دنیا را متفاوت میبینند. بنابراین به نظر میآید که این دو گروه نهتنها از نظر فرهنگی متفاوت هستند بلکه زبان تعاملی آنها نیز متفاوت است. در نتیجه ارتباط بین آنها متزلزل میشود و اغلب دو گروه از تامل با یکدیگر ناامید میشوند. بنابراین مانع اصلی برقراری پیوند بین این دو گروه، دو برداشت متفاوت است. اولین نگاه بیشتر نظری، بیطرفانه و کلی است و نگاه دیگر بیشتر عملی، سیاسی و زمینهمحور است.
ابا از چانهزنی پژوهشگران
متفاوت بودن دنیای پژوهشگران و سیاستمداران در مساله چانیزنی نیز خود را نمایان میکند. عدمتمایل پژوهشگران برای اثبات حقانیت خود یکی از دلایل عدمهمکاری پژوهشگران و سیاستگذاران است. براساس این گزارش همه پژوهشگران به دفاع از موضوع تحقیقی خود علاقهای ندارند. علایق و استعدادهای بسیاری از پژوهشگران در تحلیل و فرآیند تدوین نهفته است و تمایلی به ورود به عرصه چانهزنی در میان آنان وجود ندارد. در مقابل سایرین از ورود به عرصه جانبداری یا جهتدهی به تلاشهای حمایتی ابایی ندارند و حتی چانهزنی بخش کلیدی شغل آنها محسوب میشود. آن دسته از پژوهشگرانی که تمایلی به جانبداری یا دفاع ندارند، بهتر است این موضوع را در نظر داشته باشند که پژوهش سیاسی در انزوا انجام نمیگیرد و مشروعیت پژوهشگر یا سازمان پژوهشی بر انجام یک پروژه پژوهشی سالم بنا نهاده میشود. اگر افراد دیگری خارج از تیم پژوهشی مسوولیت جانبداری و دفاع از سیاست را بر عهده بگیرند، بهندرت توانایی دفاع و پاسخگویی به سوالات سایر متخصصان را خواهند داشت. پژوهشگران حداقل باید تا حدی دفاع از حقانیت تحقیق را بر عهده گرفته تا یافتههای آن مخدوش یا تضعیف نشود.
عدمهمخوانی و انعطافپذیری
یکی از مسائلی که در این گزارش به آن پرداخته شده، گسترش فضای بحث و گفتوگو و افزایش انعطافپذیری در محافل علمی و سیاستگذاری است. نکتهای که به آن اشاره شده است، این است که از نظر تامینکنندگان مالی مراحل ارائه گزارشهای پژوهشی بهندرت با چرخه بودجهبندی همخوانی دارد و این موضوع میتواند مشکلات خاص خود را ایجاد کند. از طرفی برای فهم میزان تاثیرگذاری بر سیاست باید به این نکته توجه کرد که اگر تصمیمگیری را فرآیند طولانی از اقناع و چانهزنی در نظر بگیریم، افراد دیگری در خصوص نتیجه نهایی حرفی برای گفتن خواهند داشت و اظهارات کارشناس تنها یک صدا در میان صداهای چندگانه خواهد بود. به همین دلیل است که آنچه در نهایت پذیرفته میشود احتمالا شباهتی به آنچه کارشناس در ابتدا مطرح کرده است، نخواهد داشت. همچنین باید در نظر داشت که نکته اصلی و مستقیم تاثیرگذاری بر سیاست معمولا آماده شدن از همان ابتدا برای مواجهه با شکست است. میدانیم بسیاری از ابتکارعملها محکوم به شکست هستند، به همین علت تعیین هدف غیرواقعی میتواند اثر جدی بر رشد و توسعه محافل سیاستگذاری داشته باشد.
تسلط بر دانش و عدمتقاضا برای پژوهش
عدمدرک نتایج تحقیقات پژوهشی توسط سیاستگذاران نیز یکی از دیگر از چالشهای استفاده از پژوهشها در سیاستگذاری است. این پژوهش بیان میکند در حال حاضر تسلط قدرت بر دانش یا به عبارت دیگر تسلط سیاست بر راهکارها از موانع کلیدی محسوب میشود. این مساله میتواند یکی از چالشهای موضوع اصلی باشد. این به آن معناست که در برخی موارد صرفا ایده حاصل از پژوهش کافی نیست، زیرا گاهی کارشناس مجبور خواهد شد که ایده و شیوه پژوهشی خود را در فرآیند سیاستگذاری به افرادی واگذار کند که آن را چالش مهمی برای حفظ قدرت خود نمیداند. تسلط قدرت بر دانش میتواند منجر به بروز چالش دیگری نیز بشود. این چالش آن است که در دستگاههای تصمیمگیر دولتی شناختی از نقش تحقیقات سیاستی در فرآیند تصمیمگیری وجود ندارد. بنابراین یکی از پیامدهای آن عدمتوازن در عرضه و تقاضای پژوهشهای سیاستی است. به عبارت دیگر در حال حاضر تقاضا برای چنین پروژههایی از طرف دولت بسیار ناچیز است.
سه عنصر تاثیرگذار بر سیاست
واقعیت ناخوشایند تغییر سیاست این است که پروژه تحقیقات سیاستی در صورتی موفق خواهد بود که پیشنهادها تصویب و توسط دولت اجرا شود که به معنای اثرگذاری مستقیم بر سیاست است. تجربه همکاری با محققان و اندیشکدهها نشان میدهد که روند افزایش تاثیر تحقیقات سیاستی بسیار کند است. این به آن معناست که تحقیقات بهکندی میتواند گفتار، ادراکات و گزینه در دسترس سیاستگذاران را تغییر دهد. به همین منظور پژوهشکده امور اقتصادی در گزارش خود به عناصر تاثیرگذار بر سیاست نیز پرداخته است. سه عنصر اصلی تاثیرگذاری بر یک سیاست «توسعه ظرفیت»، «گسترش افقهای سیاستی» و «تاثیرگذاری بر رژیم سیاستی» است. توسعه ظرفیتی که از آن سخن گفته میشود به آن معناست که تدوین و انتشار یک پروژه سیاستی میتواند بهبود مهارت و ارتقای دانش پژوهشگران و سازمانهای دخیل در موضوع و همچنین آگاهی مخاطبان هدف چنین پژوهشهایی را به همراه داشته باشد. علاوه بر توسعه ظرفیتها، گسترش افقهای سیاستی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. اگرچه در بیشتر مواقع توصیههای تحقیقات سیاسی هرگز راهی به برنامههای دولت پیدا نمیکنند، اما میتوان در معرفی یک دیدگاه یا طرح یک مساله یا یک گزینه سیاستی جدید که قبلا مورد توجه قرار نگرفته بود موفق عمل کرد. به این ترتیب، میتوان بینش جدید ماهیت بحث را گسترش داد. به گفته یکی از محققان، حتی با رد پژوهشهای سیاستی از سوی محافل سیاسی نیز میتوان تاثیر خود را گذاشت، چرا که این امر به یادگیری سیاستی منتهی خواهد شد. لازم به ذکر است، حتی اگر این اتفاقها رخ دهد فقط در موارد نادر صد درصد توصیهها پذیرفته میشود. پذیرش چنین دیدگاههای گستردهای میتواند به افراد دخیل در امر تحقیقات سیاستی کمک نماید تا دیدی واقعبینانهتر نسبت به پیامد کارشان پیدا کنند و علاوه بر آن به دلیل تنظیم اهدافی غیرواقعی از تاثیر مستقیم بر سیاست ناامید نشوند.
همکاری با سیاستگذاران
شواهد این پژوهش بر ضرورت جانبداری از سیاست تاکید دارد. جانبداری فرآیندی است که از طریق تحقیقات به عنوان مبنایی برای تصویب، تغییر قانون و برنامههای دولت قرار میگیرد. در همین رابطه، صاحبنظران بر این موضوع اذعان دارند که تنظیم روایتی متناسب با مخاطبان مهارت بسیار مهم و ضروری محسوب میشود. گاهی استفاده از انجمن حرفهای برای حمایت از سیاست مناسب است، اما اینکه برای حمایت از سیاستی صرفا به انجمنهای حرفهای متکی باشیم، برای ارائهدهندگان محدودکننده خواهد بود. به این دلیل که ممکن است در اولویت انجمن نباشد یا علاقهای نسبت به آن موضوع نداشته باشند. بنابراین انجمن حرفهای ممکن است مناسبترین راهبرد برای هدایت اقدامات سیاسی نباشد یا ممکن است فرد عضو انجمن مربوطه نباشد یا علاقهای نسبت به آن موضوع نداشته باشند. بنابراین انجمن حرفهای ممکن است مناسبترین راهبرد برای هدایت اقدامات سیاسی نباشد. توصیه منحصربهفرد و رو به جلو برای ارائهدهندگان فردی، ایجاد روابط با کاندیداهای سیاسی است که در ابتدای کارشان است. متخصصان و صاحبنظران بر اهمیت استفاده از رویکرد رابطهای در عرصه سیاستی تاکید دارند.