اصلاح برنامه خصوصی سازی
حسن خوشپور سالهایی است که برنامه خصوصیسازی از مسیر اصلی، منطقی و حتی پیشبینی شده خود منحرف شده است، که درصورت ادامه این روند، بدون تردید پیامدهایی محقق خواهند شد که نهتنها مغایر با اهداف و آرمانهای خصوصیسازی است، بلکه بهصورت معضلات، تنگناها و عدم کارآییهای وسیعتری در اقتصاد کلان و بازارهای کسبوکار خواهدبود. انحراف پدید آمده از آنجا آغاز شد که برنامه خصوصیسازی به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف غیراقتصادی مورد استفاده قرار گرفت و در برخی موارد اهدافی عوامفریبانه برای آن تعریف و پیگیری شد.
حسن خوشپور سالهایی است که برنامه خصوصیسازی از مسیر اصلی، منطقی و حتی پیشبینی شده خود منحرف شده است، که درصورت ادامه این روند، بدون تردید پیامدهایی محقق خواهند شد که نهتنها مغایر با اهداف و آرمانهای خصوصیسازی است، بلکه بهصورت معضلات، تنگناها و عدم کارآییهای وسیعتری در اقتصاد کلان و بازارهای کسبوکار خواهدبود. انحراف پدید آمده از آنجا آغاز شد که برنامه خصوصیسازی به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف غیراقتصادی مورد استفاده قرار گرفت و در برخی موارد اهدافی عوامفریبانه برای آن تعریف و پیگیری شد. برای جبران مشکلات پدید آمده از ملیسازی و مصادره فرآیندهای تولید و بزرگ شدن بیش از حد دولت، ابتدا خصوصیسازی با جهتگیری ملیزدایی و بازگشت بنگاههای اقتصادی به بخش خصوصی و فضای بازار آغاز شد. در ادامه، این سیاست با هدف اصلاح ساختار سازمان و تشکیلات دولت و تقسیم کار مجدد بین دولت و بخش خصوصی پیگیری شد و بالاخره با ابلاغ سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، بهعنوان مسیر اصلی توسعه کشور برای تحقق اهداف چشمانداز بلندمدت کشور تکامل یافت.
در بستر سیاستهای کلی اصل ۴۴ که امکان تحقق تحولی اساسی در اقتصاد سیاسی و نظام تولید کشور قابل انتظار بود، به اشتباه برنامههایی مطرح و پیگیری شد که حرکت و اهداف اصلی خصوصیسازی را تحتتاثیر نامطلوب قرار داد. در مجموعه سیاستهای کلی اصل ۴۴ برنامه خصوصیسازی یکی از راهکارهای ایجاد تحول در نظام کلان تولید کشور و بازتعریف نقش دولت در اقتصاد و تعامل و ارتباط و مشارکت و تقسیم کار با بخش خصوصی بود که به انحراف کشیده شد. تعریف موهوم سهام عدالت، استفاده اشتباه از تعریف قانونی و حقوقی بخش خصوصی برای تسهیل فرآیند انتقال مالکیت و مدیریت بسیاری از سهام و داراییهای بنگاههای اقتصادی به بخشی بیهویت و بدون اصالت و همچنین اجرای ناقص عملیات تهاتر و انتقال بنگاههای اقتصادی دولتی به نهادها و موسسات طلبکار از دولت مهمترین عوامل ایجاد انحراف در خصوصیسازی است. همراه با ایجاد انحراف در خصوصیسازی، عدم پیگیری و ادامه برنامههایی که زمینهها و ضرورتهای تسهیلکننده مسیر خصوصیسازی تلقی میشوند و انجام ندادن طراحیهای تکاملیافتهتری از سیاستها و برنامههای اصلاحی، موجب شکلگیری همان پیامدهای نامطلوب در فضاهای کسبوکار و اقتصاد کلان شده است.
در حال حاضر سهام عدالت معضلی اساسی در مدیریت بیش از ۶۰ بنگاه بزرگ اقتصادی است. برنامه توزیع سهام عدالت بالاترین سهم را از ارزش خصوصیسازی صورت گرفته طی سالهای اخیر در اختیار دارد. سهام عدالت هیچگونه اصالت و ارزشی بهعنوان یک ورقه بهادار ندارد. صاحبان آن هم همانند دیگر مختصات و میزان و نحوه نفوذ آن در مدیریت و مالکیت شرکتها هنوز ناشناخته و مبهم هستند. سهام عدالت نتوانسته در بازار سهام بهعنوان یک ابزار ایفای نقش کند و بهدلیل مشخص نبودن میزان بازدهی و ارزش واقعی مورد معامله واقع نمیشود. اصولا سهام عدالت تکلیف مشخصی ندارد و یک بیراهه است. تنها منجر به شکلگیری سازمان و تشکیلات عریض و طویلی شده و عملکرد برنامه اداره آن نیز قابل نظارت نیست. در حال حاضر مناسبترین طبقهبندی برای سهام عدالت، دولتی شناختن آن است.
میتوان ادعا کرد که بخش جدیدی در اقتصاد ایران برخلاف مفاد قانون اساسی و سیاستهای کلی اصل ۴۴ شکل گرفته که در مدیریت، تصمیمگیری و استفاده از امتیازات جامعه همانند بخش دولتی است و در نظارت و مسوولیت خود را خارج از تکالیف قانونی دولتی میداند. این بخش سهم بالایی در اقتصاد و بخشهای مختلف کسبوکار در اختیار گرفته است و با در اختیار داشتن سهم مسلط در بازارها در حال حذف باقیمانده بیرمق بخش خصوصی واقعی از فعالیتهای اقتصادی است. توسعه این بخش که درونزا هم نیست در آینده منجر به پیشی گرفتن مقیاس آن از اندازه دولت هم خواهد شد. چون صرفا تعریف حقوقی و قانونی، اشخاص فعال در این بخش را در زمره بخش خصوصی قرار داده است، سهم عمدهای از حجم واگذاریهای صورت گرفته خصوصا طی سالهای اخیر مربوط به فروش مالکیت و واگذاری مدیریت بنگاههای دولتی به اینگونه اشخاص است. اصولا واگذاری به این گروه آسان هم بوده و تفسیر به رای قانون هم بر سهولت آن افزوده است. از این بخش نمیتوان انتظار نوآوری و کارآفرینی که در ذات و ماهیت بخش خصوصی است، داشت.
تهاتر بدهیهای دولت به طلبکاران از طریق واگذار کردن سهام بنگاههای اقتصادی دولتی، روش شناخته شدهای در خصوصیسازی نیست، بلکه میتواند بهعنوان راهحلی برای کاهش بدهیهای دولت و حل مشکلات مربوط به اصلاح ساختار بنگاههای دولتی و ایجاد دوره گذار برای خصوصیسازی آنها انتخاب شود. در سالهای اولیه اجرای برنامه تهاتر بدهیهای دولت با سهام بنگاههای اقتصادی دولتی، واگذاری سهام و داراییها مشروط به انجام تکلیف واگذاری آنها طی فرصت سه یا پنجساله برای نهاد طلبکار دولت میشد که طی سالهای اخیر این تکلیف حذف شده است.
جهتگیری اصلی سیاستهای کلی اصل ۴۴ و فلسفه اجرای سیاست خصوصیسازی، تقسیم کار منطقی بین دولت و بخش خصوصی در اقتصاد هم بوده است. مالکیت و مدیریت برخی فعالیتها و تصدیها هماکنون نیز توسط بخش خصوصی به صرفه یا امکانپذیر نیست و بهرغم آنکه در بهترین حالت باید دولت نقش سیاستگذار و حاکم و بخش خصوصی، مجری و در بخش عملیات در اقتصاد حضور داشته باشند، نهتنها یک قاعده و الگوی همکاری و مشارکت بین بخش دولتی و خصوصی تبیین و طراحی نشده بلکه تقسیم کاربین آنها هم صورت نپذیرفته است. موکدا باید عنوان کرد که در شکل تکامل یافتهتر برنامه خصوصیسازی نسبت به اشکال گذشته آن این وضعیت باید در سالهای اخیر پیگیری میشد که به دلیل انحراف ایجاد شده با هدف پیگیری اهداف سیاسی و عامیانه، این تکامل در برنامه خصوصیسازی پدید نیامد.
ضرورت اصلاح انحرافات ایجاد شده فقط به دلیل اجرای اشتباه برنامه خصوصیسازی طی سالهای اخیر نیست، بلکه با توجه به شرایط اقتصاد کلان، موقعیت منطقهای و بینالمللی کشور و تحولات پدید آمده در کم و کیف درآمدهای مورد انتظار دولت، لزوم بازگشت مجدد به قوانین بازار، توسعه بخش خصوصی و استفاده از قابلیتهای آن مطرح شده است و استقرار مدیریت حرفهای بر نظام مدیریت و مالکیت بنگاههای اقتصادی (اعم از دولتی و خصوصی) برای مواجهه هدفمند با شرایط برونزای اقتصادی - سیاسی و نظام تجاری- اقتصادی بینالملل کاملا حیاتی است. برنامه خصوصیسازی باید اصلاح و آثار اشتباهات و انحرافات گذشته هم بهطور کامل حذف و جهتگیری مناسب طراحی شود.
پافشاری برای ادامه مدیریت سهام عدالت منطقی نیست. سهام عدالت باید بهعنوان سهام دولتی در بازار سهام عرضه و به فروش برسد و سازمان و تشکیلات ایجاد شده برای آن هم برچیده شود. همچنین بازپسگیری سهام و داراییهایی که به بخشهای شبهدولتی انتقال یافتهاند، برای بهبود مستمر نظام کسبوکار و فعالیتهای توسعه اقتصادی اجتنابناپذیر است. سیاستهای کلی اصل ۴۴ برای توسعه کارآفرینی و نوآوری در فعالیتهای مولد در کشور، بخش خصوصی را به مشارکت و حضور در اقتصاد فراخوانده است. لازم است بنگاههای انتقال یافته به بخشهای بلاتکلیف و خارج از طبقهبندی قانون اساسی، مجددا به بخش حرفهای و دارای صلاحیت بخش خصوصی منتقل شود.
سیاستهای کلی اصل ۴۴، همچنین بازنگری در بیانیه ماموریت و شرح وظایف دولت در اقتصاد را توصیه کرده است. موارد قابلتوجهی از فعالیتها و بنگاههایی که طبق سیاستهای کلی اصل ۴۴ و قانون اجرایی کردن آن باید به بخش خصوصی واگذار میشد در حال حذف از فهرست در برنامه واگذاری است. پرهیز از بازنگری و حذف اسامی بنگاههایی که برای واگذاری انتخاب شده و در فهرست قرار گرفته و به تصویب رسیدهاند و توقف تلاش برای تغییر تصمیمات قبلی و در راستای تداوم دولتی بودن فعالیتها، در حال حاضر ضروری است. این روند باید متوقف شود.
ارسال نظر