کاهش جمعیت تهران
این روزها بحث خلوت کردن تهران دوباره مطرح شده است.
دکترعلی دادپی*
این روزها بحث خلوت کردن تهران دوباره مطرح شده است. ترافیک و شلوغی شهر، خطر زلزله و تلفات احتمالی انسانی آن که در شلوغی و بینظمیناشی از چنین حادثهای چندین و چند برابر خواهد شد، از جمله دلایل عنوان شده برای تشویق کاهش جمعیت تهران است. دولت برای انتقال کارمندانش به بیرون از شهر به علاقهمندان افزایش حقوق و اولویت در ترفیع و ارتقای رتبه را وعده داده است؛ اما این به تنهایی کافی نیست. تهران فقط یک فیش حقوقی و یک ساختمان اداری نیست. تهران یک کلانشهر است که هزاران فرصت شغلی و درآمدی را به ساکنانش وعده میدهد و زیرساختی از ارتباطات اجتماعی و تجاری و بانکی را در اختیار ایشان قرار میدهد که در کشور بینظیر است. انگیزه ماندن در تهران قوی است و بسیار هم قوی است و کارکنان دولت هم از این قاعده مستثنا نیستند.
اگرچه دولت بزرگترین کارفرما در شهر تهران است، اما چنین سیاستی باعث جابهجایی گروه کثیری از کارمندانش نخواهد شد؛ چرا که تقاضا برای ماندن در تهران بالا است و انگیزه بسیار قویتر از وعده پنجاه درصد افزایش حقوق. پس به جای تمرکز بر دادن امتیازاتی که نتیجه چندانی نخواهند داشت، دولت بهتر است روی تقاضا برای زندگی در تهران تمرکز کند.
اگر زندگی در تهران را یک کالا بدانیم، تقاضا برای آن، تابع بهای کالا یا هزینه زندگی در تهران است. در حال حاضر هزینه خدمات شهری و عمومی شهر تهران نه از محل اخذ مالیات، بلکه از طریق فروش تراکم و سوبسیدهای دولتی تامین میشود و نمیتوان ادعا کرد که همه اهالی شهر در هزینههای خدمات عمومیوشهری شهر تهران شریکند. تصمیم ساکنان شهر تهران برای ماندن در تهران بر مبنای قیمتهای واقعی نیست، بلکه بر اساس قیمت اسمی است. در مناطق مختلف این کلانشهر مستقل از ارزش املاک یا هزینه ارائه خدمات، بخش عمدهای از خدمات، کالاهای اساسی و فرآوردههای سوختی قیمت یکسانی دارند. از سوی دیگر هزینه زندگی در سایر نقاط کشور، از هزینه مسکن که بگذریم، تقریبا ثابت است. قیمت بسیاری از کالاها در سراسر کشور یکسان است و در برخی نقاط حتی گرانتر از تهران است. باور عمومی همچنین بر این است که کیفیت خدمات آموزشی، بهداشتی و پزشکی در قیمت یکسان در سایر نقاط کشور پایینتر از تهران است و به اصطلاح کالای مرغوبتر زندگی در تهران است.
بر اساس این سیگنال قیمتها و عوارض جانبی مثبت زندگی در تهران، در شرایط یکسان این زندگی در تهران است که برای قیمت پرداخت شده مطلوبیت بیشتری برای مصرفکنندگان دارد. در نتیجه تصمیم ایشان برای زندگی در تهران تغییر نخواهد کرد.
اولین گام واقعی برای کاهش جمعیت شهر تهران پذیرفتن این واقعیت است که اهالی باید هزینه واقعی زندگی دراین کلانشهر را بپردازند؛ چرا کهایشان هستند که میخواهند در این شهر زندگی کنند. پس سیاست واقعبینانه برای کاهش جمعیت شهر تهران دادن اختیارات کافی به شورای شهر تهران برای اخذ عوارض و مالیاتهای متناسب با هزینه ارائه خدمات عمومی و تمرکززدایی از دولت است. تنها زمانی میتوان انتظار تغییر چشمگیر در جمعیت شهر تهران را داشت که سیگنال هزینه زندگی در تهران به روز شده باشد و در نتیجه خانوارها در تصمیم خود برای زندگی در تهران و مصرف این کالای پرزرقوبرق آلوده تجدیدنظر کنند.
* استاد دانشگاه و اقتصاددان
ارسال نظر