سخنی دیگر در باب بنزین
در مورد بنزین و قیمتگذاری آن کرارا سخن گفته شده است؛ اما سیاستگذاریهای موجود ...
علی سرزعیم
در مورد بنزین و قیمتگذاری آن کرارا سخن گفته شده است؛ اما سیاستگذاریهای موجود ... ... و اظهارنظرهای ارائه شده نشان میدهد که در سطوح تصمیمگیری به مساله به چشم دیگری نگاه میشود. این امر ضرورت تشریح بیشتر برخی نکات مرتبط با موضوع را نشان میدهد. نخست باید به این دیدگاه هیات دولت توجه نمود که اعلام کرده است قصد ندارد تا چند سال آینده اصلاحی در قیمت بنزین اعمال کند. پیشاپیش میتوان حدس زد که چنین سیاستی قابل دوام نیست و شروع کسری بودجه دولت که زمزمه آن از هماکنون آغاز شده است، موجب خواهد شد تا در چنین سیاستهای غیرقابل توجیهی تجدید نظر صورت گیرد. در سالهای آتی کسری بودجه تشدید خواهد شد و چنانچه رکود اقتصادی آمریکا قطعی گردد و به تبع آن رکود بر اقتصاد جهانی سایه افکند، قیمتهای نفت نیز افت خواهد نمود که این امر محدودیتهای دولت را تشدید خواهد کرد و ضرورتا دولت به اصلاح قیمت بنزین دست خواهد زد.
فارغ از این پیشبینی، باید به این نکته نیز توجه کرد که اعلام چنین سیاستی توسط دولت دلالت بر قبول رابطه مستقیم میان قیمت بنزین و نرخ تورم در اذهان تصمیمگیران دارد. پیش از این به دفعات وجود چنین رابطهای به نقد کشیده شد و نیازی به تکرار نیست که چنین رابطهای مکانیکی میان تورم و قیمت نهادهها برقرار نیست. حتی اگر فرض شود که چنین رابطهای نیز برقرار باشد، باز هم نمیتوان حکم به تداوم این سیاست داد. قطعا منابع انرژی نظیر نفت و گاز از جمله محدودترین منابع جهان به شمار میروند و مصرف شدید در زمان حال به معنای ضیق مصرف در آینده خصوصا برای نسلهای آتی به شمار میرود. وقتی به زندگی مردم ایران توجه کنیم، درمییابیم که اکثر خانوادهها حاضرند سختیهای زیادی را به جان بخرند تا بتوانند سرمایهای اندک که بتواند حداقل رفاهی را برای فرزندان و نسل بعد باقی بگذارد، فراهم کنند. به عبارت دیگر در سطح خانوار، شهروندان سختی زندگی حال را به قیمت رفاه نسل بعد با کمال میل پذیرا میشوند، اما وقتی به مقیاس ملی رجوع کنیم، عکس این رفتار مشاهده میگردد. ظاهرا در سطح جمعی ترجیح این است که درحالحاضر تا جای ممکن از انرژی ارزان استفاده شود و کاری به این مساله نداشته باشیم که نسلهای بعد با دشواریهای زیادی روبهرو خواهند بود. این تناقض در رفتار خرد و کلان ناشی از ملاحظات سیاسی و مداخلاتی است که توسط نهادی به نام دولت صورت میگیرد. چنانچه دولت بخواهد واقعا به نمایندگی از مردم تصمیمگیری و سیاستگذاری کند، باید سیاستی را در پیش گیرد که یک سازگاری در رفتارهای کلان با تصمیمگیریهای خرد برقرار سازد که این امر به معنی اصلاح سیاستگذاری انرژی به طور عام و بنزین به طور خاص است.
نکته دیگری که در رابطه با بنزین از زبان یکی از معاونان وزیر نفت مطرح شد، ناظر بر این مطلب بود که ضرورتی برای عرضه آزاد سوخت نیست؛ چرا که افرادی که نیاز به بنزین مازاد بر سهمیه دارند، تا الان راههایی را برای حل مشکل خود پیدا کردهاند. قطعا کسانی که با مشکل حاد روبهرو بودهاند، تاکنون مفری برای این مشکل یافتهاند؛ اما نکتهای که معمولا نادیده گرفته میشود، این است که هزینه حل این مساله چقدر است. درست است که بازار سیاه بنزین ایجاد شده و وجود آن را نمیتوان انکار کرد، ولی آیا تامین بنزین موردنیاز از این بازار غیررسمی همراه با هزینههایی نیست و آیا نمیتوان با عرضه آزاد بنزین این هزینههای مبادله را کاهش داد؟ ظاهرا در نظام تصمیمگیری هزینههایی برای عرضه آزاد بنزین در نظر گرفته میشود، اما برای گزینه مقابل آن یعنی سهمیهبندی و عدمعرضه آزاد بنزین چندان هزینهای تصور نمیشود. شاید در بادی امر چنین هزینههایی ناچیز انگاشته شود، اما وقتی در مقیاس کشور در نظر گرفته شود، ابعاد قابلتوجهی مییابد و میتواند بر هزینههای متصور بر عرضه آزاد بنزین چیره شود. در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که امروز اعمال سیاستهایی که بتواند چنین کاهشی را در هزینههای مبادله ایجاد کند، در دستور کار سیاستگذاران قرار دارد. باشد که برای سیاستمداران ما نیز چنین گردد.
ارسال نظر