تبعات یک تصمیم
به اعتقاد تصمیمگیران بانک مرکزی، این پدیده «رمزریال» هرچند از فناوری بهکاررفته در سیستم رمزارزها استفاده میکنند، ولی کاملا با آنها متفاوت است.
ظاهرا انگیزه بانکمرکزی در ایجاد رمز پول ملی، تحقیقات گستردهای است که در خیلی کشورهای جهان در این زمینه شروع شده و انتظار میرود به زودی خیلی از کشورها از رمز پول بانک مرکزی (CBDC) به جای اسکناس استفاده کنند.
مطالعه اقدامات و تحقیقات بانکهای مرکزی کشورهای صاحب اقتصاد قابل اعتنا در تمام زمینهها توسط بانکمرکزی فینفسه امری قابل قبول و توصیه است؛ ولی مبادرت به اقدام عملی در موارد امتحاننشده و احتمالا نامنطبق با اقتصاد ایران نه تنها میتواند مفید نباشد، بلکه مثلا در همین مورد اخیر امکان زیانرسانی هنگفت به اقتصادونظام بانکداری نابسامان ما، وجود خواهد داشت.
رئیس کل بانک مرکزی در مصاحبهای تاکید کردهاند که این ابزار پرداخت جدید یعنی «رمزریال» نقش اسکناس را در مبادلات مردم ایفا خواهد کرد. ایشان در مقابل این نکته مجری برنامه که میگوید: «ولی امروز اسکناس در مبادلات مردم خیلی کم استفاده میشود» تایید میکنند:«اسکناس در حال حاضر کم استفاده میشود؛ ولی این در واقع جایگزین اسکناس میشود.»
در این مصاحبهها درباره سازوکار رواج این رمزپول ملی صحبت زیادی نمیشود، فقط آقای رئیس کل میگویند که مردم اسکناسهای خود را به بانکمرکزی تحویل میدهند و درمقابل «رمزریال» تحویل میگیرند.
اولین سوالی که در این زمینه قابل طرح هست، این است که چرا هنوز اسکناس در مبادلات کشور کاربرد دارد؟ پاسخ هم میتواند این باشد که در بسیاری از کسبوکارهای خرد مانند مسافرکشی با تاکسی یا اتومبیل شخصی و همچنین در بسیاری از معاملات در بازار زیرزمینی فعلا اسکناس تنها وسیله پرداخت بهشمار میرود و اگر قابل جایگزینی بود، تاکنون حتما با ابزار پرداخت دیگر مانند کارتهای بانکی، اینترنتبانک، موبایلبانک، کارتهای مربوط به حملونقل عمومی، پارکینگ و... جایگزین شده بود.
پرسش بعدی اینکه اگر کشورهایی مانند آمریکا و اعضای اتحادیه اروپا، ژاپن و حتی چین که بهدلیل مقبولیت جهانی پول ملی خود میتوانند رمزپول ملی را جایگزین اسکناسهای خود کنند، آیا این مساله درباره ایران هممصداق دارد که پاسخ به گمان نگارنده این سطور برای آینده ای قابل تصور، منفی است.
حال با مفروض دانستن صحت این برداشتها درباره نبود هر نوع کاربرد بدیل اسکناس برای رمزپول ملی در ایران، پرسش اصلی این است که هدف بانک مرکزی از انتشار این ابزار پرداخت چه میتواند باشد؟
برای پاسخ دادن دقیق به این پرسش البته نیاز است تا جزئیات بیشتری درباره مقررات، میزان، سازوکار انتشار و رواج، ونحوه ارتباط بین مردم وبانکمرکزی در زمینه رمز پول ملی مورد بحث، در اختیار باشد.
در سیستم فعلی مردم هیچگاه اسکناس را مستقیما از بانکمرکزی دریافت نمیکنند، بلکه با مراجعه به بانک خود با برداشت از حساب شخصی آن را تبدیل به اسکناس میکنند. هرچند آقای رئیس کل در صحبتهای خود به مراجعه مردم به بانک مرکزی برای تبدیل اسکناسهای خود به «رمزریال» اشاره دارند؛ ولی احتمالا منظورشان همان مراجعه غیرمستقیم از طریق سیستم بانکی بوده است. از طرفی روشن استکه موجودی حساب ما نزد بانک اسکناس نیست و فقط یک تعهد بانکی است که طبق آن بانکمتعهد است هر زمان ما درخواست کردیم با حفظ محدودیتهای قانونی اسکناس در اختیار ما بگذارد. قاعدتا پیدایش پدیدهای به نام «رمزریال» این محدودیتها را باید ازبین ببرد؛ چون صاحب حساب از بانک میخواهد تمام یا قسمتی از موجودی حسابش را به «رمزریال» تبدیل کند یا بهعبارت بهتر مبلغ مورد درخواست را به بانکمرکزی منتقل کند. با چنین فرضی اگر بهدلیل ارائه مشوقها و جلب اعتماد بیشتر از طرف بانک مرکزی (که هماکنون در صحبتهای مقامات بانکمرکزی از مزایای «رمزپول» نسبت به کارت بانکی زیاد به چشم میآید)، مردم ترجیح دهند که حسابهای دیداری و حتی سپردههای کوتاهمدت خود را به «رمزریال» تبدیل کنند، چه پیش خواهد آمد؟
تصور به واقعیت رسیدن این پدیده که بامفروضات داده شده فعلی زیاد دور از انتظار نیست، پیامدهایی را برای نظام بانکی و به تبع آن اقتصاد کشور جلوی چشم انسان آگاه به مسائل اقتصادی ایران ردیف میکند که ابعاد پرریسک آنها قابل توصیف نیست.
اگر این بازی خطرناکی که شروع شده است به مذاق تصمیمگیران خوش آید، آنگاه هرچند در کوتاه مدت مانند بسیاری از تصمیمات اشتباه اقتصادی دیگر ثمراتی برای گذران جاری امور داشته باشد؛ ولی در بلندمدت وحتی میانمدت برای اقتصاد کشور فاجعهآمیز خواهد بود.
تصور اینکه بانکمرکزی، بانکهای کشور را از بخش مهمی از منابع ارزانقیمت خود (سهم قابل توجهی از سپردههای دیداری و احتمالا سپردههای کوتاه مدت) محروم سازد و خود جانشین آنها شود؛ هرچند از نظر تئوریک بهدلیل جایگزینی بانکداری دیجیتال بهجای بانکداری مکانیکال، امکانپذیر باشد، زیاد کار سختی نیست.
درصورت چنین جایگزینیای، بسیاری از سپردههای مردم به جای بانکهای کشور در بانک مرکزی متمرکز خواهد شد و بانکها به همان میزان از منابع ارزانقیمت محروم میشوند و از طرف دیگر بانکمرکزی که به این منابع احتیاجی ندارد، آنها را البته با بهره دلخواه در اختیار بانکهای نیازمند میگذارد؛ بدون آنکه از دیدگاه نظری جریان خلق پول را نسبت به وضعیت موجود افزایشی سازد. فقط این عملیات بخش مهمی از سود بانکها را نصیب بانکمرکزی و در واقع دولت میکند؛ ولی ازآنجاکه هم اکنون و حتی باوجود این سود به ظاهر بادآورده، بانکهای کشور درمجموع دچار زیاندهی مزمن هستند. بنابراین سود بانکمرکزی بهعنوان هزینه جدید سیستم بانکی به قیمت تمامشده پول اضافه شده و درنتیجه نرخ بهره تسهیلات به همان میزان بالا خواهد رفت و نهایتا طبق معمول از جیب مردم برداشت خواهد شد. تازه این قسمت کمضررتر داستان است.
با خروج منابع بانکها به سمت بانکمرکزی تعادل منابع و مصارف بانکها بهشدت آسیب میبیند. هماکنون نیز بهدلیل وجود زیان انباشته هنگفت در بسیاری از بانکهای کشور این تعادل وجود ندارد و هرآن بیم فروپاشی این بانکها وجود دارد؛ مگر آنکه مجددا دولت به رسممالوف این کسری تراز بانکهای در حال فرو پاشی را از طریق بودجه واز جیب عموم مردم تامین کند که با این سناریو وضع از این هم وخیمتر خواهد شد.
اگر در اثر اصرار بر ادامه اجرای این سناریوی مفروض منابع بانکها توان انجام تعهدات آنها را درمقابل سپرده گذاران خود حتی در یک بازه زمانی کوتاه ازبین ببرد بهطور قطع فاجعه اقتصادی در کشور رخ خواهد داد که خاطرات تاریخی اواخر دهه ۳۰ آمریکا را البته با ابعادی وحشتناکتر زنده خواهد ساخت.