بیراهه برهان خلف در اقتصاد
کشور ما نیز متاسفانه در پیمودن مسیر توسعه به جای راه مستقیم و کوتاه، همین راه غیربهینه و طولانی را در پیش گرفته است و به جای راهحل اصلی مسائل، اقسام راههای فرعی و غلط را دنبال میکند و تا مطمئن نشود راه دیگری غیر از راه درست ممکن نیست به انتخاب درست دست نمیزند. برای روشن شدن موضوع چند مثال روز را مطرح میکنم.
اخیرا کشور با تهدید قطع برق بهدلیل کمبود گاز و آلودگی ناشی از سوزاندن مازوت روبهرو شده است. مساله اصلی این است که قیمتگذاری گاز چنان نادرست است که هیچ انگیزهای برای رفتار مصرفی بهینه در سمت خانوارها و رفتار تولیدی بهینه در سمت بنگاههای اقتصادی ایجاد نمیکند. نماد آن این است که افراد در زمستان همان لباسی را میپوشند که در تابستان میپوشیدند. درنتیجه مصرف گاز با سرعت رو به افزایش است و وزارت نفت بیهوده و به غلط تلاش میکند این رشد مصرف را با رشد استخراج گاز که متعلق به نسلهای بعدی نیز هست، جبران کند. راه درست مواجهه اصلاح قیمتگذاری گاز است؛ اما چون جامعه و سیاستگذاران حاضر به این کار نیستند اقسام موضوعات فرعی برجسته میشود و حول آنها مناقشات سیاسی نیز شکل میگیرد. اخیرا عدهای استخراج رمزارزها و عدهای دیگر تحریم و عقبمانده بودن فناوری نیروگاهها را عامل اصلی مشکل اعلام کردهاند و حول این تحلیلها تبلیغات سیاسی نیز شکل گرفته است. گرچه این مسائل فرعی نیز ریشه در همان مساله اصلی دارد؛ اما یک غفلت عمدی جمعی درمورد مساله اصلی به چشم میخورد.
در تابستانها که هوا گرم میشود مصرف برق به شدت بالا میرود و دوباره خطر قطعی برق بالا میرود. وزارت نیرو به اشتباه تلاش میکند تا با قطع صادرات برق و قطع برق واحدهای تولیدی و افزایش نیروگاهها مصرف شدید خانوارها را جواب دهد و قطعی برق ایجاد نشود؛ درحالیکه مصرف خانوادهها بهینه نیست و این رفتار باید با قیمتگذاری درست برق اصلاح شود. چون حاضر به انجام این کار نیستیم اقسام دلایل و توجیهها برای عدم انجام کار درست مطرح میشود؛ مثل اینکه چقدر برق در طول مسیر انتقال ضایع میشود و اگر این مسائل حل شود، نیازی به اصلاح برق نیست؛ درحالیکه اگر قیمت برق اصلاح شود، اصلاح خطوط انتقال نیز ممکن و به صرفه خواهد شد.
وقتی آلودگی هوا شدید میشود روشن است که ریشه مشکل به قیمتگذاری نادرست بنزین و گازوئیل مربوط میشود؛ اما در جامعه ما اقسام علل دیگر مثل تکنولوژی عقبتر خودروهای داخلی و بلندی ساختمانها و مکان نامناسب صنایع بهعنوان علل اصلی مطرح میشود. درحالیکه تا قیمتگذاری انرژی اصلاح نشود مشکل حملونقل عمومی، آلودگی هوا و ترافیک حل نخواهد شد و موضوعات فرعی نیز برطرف نخواهند شد.
سیاستمداران ما در گذشته مسیر عوامگرایی یا همان پوپولیسم را در پیش گرفتند که موجب تاسف است؛ اما تاسفبارتر موضع دانشگاهیان و روشنفکرانی است که پیوسته با طرح موضوعات فرعی ذهن و فکر جامعه را از راهحلهای اصلی منحرف میکنند و برای سیاستمدارانی که حاضر به کارها و تصمیمات سخت نیستند، مجال فرار فراهم میکنند.
آیا میخواهیم این مسیر غلط و طولانی برای حل مسائل کشور را بپیماییم یا مثل بقیه جوامع، عادی رفتار کنیم و مسائل را از راه اصلی خود حل کنیم؟ امیدوارم انتخابهای بعدی ما همانند انتخابهای قبلیمان نباشد. انشاءالله