آیت الله سروش محلاتی: افکار عمومی پایههای استبداد را میلرزاند/ جباران به دنبال جلوگیری از آگاهی مردماند
آیت الله سروش محلاتی گفت: هارون الرشید حاکم بسیار مقتدری بود اما همین هارون مقتدر از مردم ترس و وحشت داشت. او همه جا را گرفته اما آنچه آرامش را از او گرفته عکس العمل مردم و افکار عمومی است. افکار عمومی نگرانی همیشه جباران است که مبادا مردم متوجه جنایات آنها شوند و دنبال این هستند که همه چیز را مخفی نگه دارند. آن روز امکان این مخفی کاری بود ولی امروز ابزارهای رسانه ای و خبررسانی در دنیا زیاد شده و نمی شود برای همیشه رفتار حاکمان را کتمان کرد. افکار عمومی پایه های استبداد را می لرزاند. آن روز جلو آگاهی مردم را می گرفتند و امروزه نیز جباران به دنبال جلوگیری از آگاهی مردم هستند.
آیت الله سروش محلاتی بهره گیری از علمای مزدور، افراد خون ریز و سیاست فریب را از اصلیترین شاخصههای دیکتاتوری هارون الرشید دانست و گفت: اگر تاریخ را درست خوانده بودیم و دشمنان آنها را می شناختیم، در تاریخ شیعه با این همه مکر و فریب به نام دین روبرو نبودیم.
آیت الله سروش محلاتی درسخنانی بمناسبت شهادت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (ع) با موضوع : دیکتاتوری فریب در دولت هارونی بیان داشت: اساسا تا دشمنان ائمه(ع) را نشناسیم و روشها و شیوههای آنها را تشخیص ندهیم توفیق به شناخت راه آنان پیدا نمی کنیم. برای شناخت راه حقیقت دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد؛ یکبار مستقیم فضائل حضرت علی(ع) را بررسی می کنیم و یکبار به سراغ معاویه می رویم تا از راه ضد حضرت را بشناسیم.
وی افزود: امیرالمومنین در نهج البلاغه مطلب بالاتری را مطرح فرموده و گفته اند که اساسا هیچ راهی برای شناخت حقیقت، به غیر از شناخت درست باطل نیست. باید نقشه های فریبکارانه را تشخیص داد، تا حقیقت را بشناسیم. حضرت در نهج البلاغه در بیانی همراه با تاکید می فرمایند: اعْلَموا أنَّکُم لَن تَعرِفوا الرُّشدَ حتّى تَعرِفوا الّذی تَرَکَهُ. یعنی امکان این وجود ندارد که راه رشد را بشناسید مگر اینکه قبلا تارکان را شناخته باشید. اگر کسی بگوید علی را می شناسم، اما توانایی تشخیص فریب معاویه را نداشته باشد، مورد فریب معاویه قرار گرفته و چه بسا که معاویه خود را در چهره علی به او معرفی کند.
این پژوهشگر دینی ادامه داد: حضرت در خطبه ۱۴۷ نهج البللاغه تصریح دارند که شما نمیتوانید به پیمان الهی در قرآن کریم برسید مگر اینکه بدانید چه کسانی این پیمان را نقض کردهاند. حضرت بین اینها ملازمه قائل هستند. گاهی افرادی پیدا شده و معترض میشوند که ایجابی سخن گفته و به سلب کاری نداشته باشید. امیرالمومنین می فرماید چنین روشی برای شناخت حقیقت هرگز به سرانجام نمیرسد. حتی قرآن را وقتی درک می کنید که بدانید چه کسانی این پیمان الهی را نقض کردهاند.
وی افزود: حضرت در ادامه این بیان میفرمایند هرگز نمیتوانید به قرآن تمسک کنید مگر اینکه بدانید چه کسانی آن را دور انداختهاند. این سلب و ایجاب قابل انفکاک نیست. به ولایت و به توحید بدون سلب نمیتوان رسید. توحید با «لا اله» آغاز میشود. با همین منطق دیکتاتوری هارون را بررسی میکنیم. حضرت کاظم مقارن با تعدادی از خلفاء بودند که آخرین آنها هارون الرشید است.
سروش محلاتی در تبیین شخصیت هارون الرشید گفت: هارون الرشید یک فرد فاسق و یک مستبد و جبار است اما با بسیاری از جباران دیگر کاملا متفاوت است و لذا در طول تاریخ بسیاری از مورخان مسلمان نگاه مثبتی به او داشته و دارند و در همین دوره های اخیر نیز شارع الرشید وجود داشته است. در کتب تاریخ تمدن اسلامی نیز دوران هارون و مامون دوران طلایی و درخشان به حساب میآیند. دولتی مقتدر و بانفوذ و گسترده و دارای رویکرد مثبت به علم و تمدن معرفی شدهاند.
وی افزود: وقتی که میگوییم هارون دیکتاتور است نباید تصویری از صدام و غیره در ذهن ما ایجاد شود. سبک این دیکتاتور با سبک بسیاری از دیکتاتورها متفاوت است. خصوصیت اول این دستگاه جبار استفاده از علماء دین و استخدام آنها است. خیلی از جباران اصلا کاری با عالمان دین نداشتند. اما شیوه هارون این نبوده بلکه روش او مبتنی بر استفاده از علماء دین بوده است. ابوحنیفه در دوران قبل از هارون الرشید و مقارن با عصر امام صادق علیه السلام است. او دو شاگرد برجسته به نام محمد بن حسن شیبانی و دیگری قاضی ابویوسف دارد که مکتب فقهی ابوحنیفه را این دو تدوین کردند. هارون هر دو را به استخدام خود درآورد. اینها در سفر و حضر او را همراهی می کردند. محمدبن حسن شیبانی در سفری که هارون به ایران داشت در ایران از دنیا رفت. هارون علماء را جمع می کرد و از وجاهت دینی آنها برای نفوذ در توده استفاده میکرد.
این پژوهشگر دینی گفت: برخی از عالمان دینی که وجهه اخلاقی داشتند خودشان را به هارون نزدیک میکردند. هارون عیاشی است که شب تا صبح مست است. اما یک عالم اهل سیر و سلوک دارد و پای وعظ او می نشیند و زار زار گریه می کند. هارون یک ویترینی دارد که برای او اقتدار ایجاد می کند. فضیل بن عیاض چنین شخصیتی است. او به عنوان زاهد شناخته میشود. همه دنبال موعظه او هستند. هارون پای وعظ او مینشست و گریه میکرد. او اینجا گریه میکند و حضرت موسی بن جعفر را در زندان میکشد. این دیکتاتوری فریب است. وقتی که دیکتاتوری علنی است مشکل چندانی وجود ندارد. این است که فقیه بزرگی مانند ایت الله نائینی در کتاب تنبیه الامه به استبداد دینی و غیر دینی اشاره می کند و می گوید استبداد دینی علاج ناپذیر است. یعنی اگر چنگال این استبداد به چهره امتی افتاد، دیگر کسی نمی تواند خود را از آنها خلاص کند.
هارون بالاتر از خودش را برنمیتابید
آیت الله سروش محلاتی تصریح کرد: هارون الرشید از انتساب به پیامبر سوء استفاده می کند. اینها فرزندان عباس هستند و فرزندان عباس پسرعموهای پیامبر هستند. اینها می گفتند که ما عموزاده پیامبر هستیم. حتی یکبار به مدینه آمد و در کنار قبر پیامبر نشست و پیامبر را به عنوان پسرعمو بودن مخاطب قرار داد. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وقتی دید هارون خطاب به قبر پیامبر صلی الله اینگونه میگوید، خطاب به قبر حضرت فرمودند: السلام عیلک یا اب. سلام بر تو ای پدر.
وی افزود: برخی ظاهر این قضیه را دیده و گفتهاند اینجا هارون رودست خورد و حضرت به معارضه با او برخاست. آنها این را وارد باب مفاخره کرده و گفتهاند عربها به آبا و اجداد خود فخر میفروشند. مرحوم مطهری میفرمایند اینجا اصلا مفاخره نیست. مفاخره کار زشتی است. بلکه اینجا حضرت فرزندی پیامبر را مطرح کرد چون هارون از این نسبت در میان مردم سوء استفاده میکرد. او میگفت ما به خاطر این نسبت بر شما شرافت داریم. حضرت با این اقدام در دهان او زد. هارون دنبال فریب دادن مردم برای رسیدن به قدرت بود.
این پژوهشگر دینی ادامه داد: در کتاب تاریخ الاسلام ذهبی بعد از نقل این قضیه آمده است: اصلا زندانی کردن حضرت موسی بن جعفر توسط هارون به خاطر همین بود. حضرت جرم مرتکب شده بود و مجازات میخواست. حضرت گفته بود من فرزند پیامبر هستم و تو در برابر ما نباید عرض اندام بکنی. اما هارون میگوید وقتی من گفتم پسرعمو بالاتر از آن نسبتی وجود ندارد. مجازات به این نیست که شخصی مقابل هارون دعوت به قیام کرده باشد؛ بلکه همین که جایگاه او را به رسمیت نشناخته باشد جرم است. ذهبی برای زندان کردن حضرت تنها بهانه ای که می بیند همین است. تنها کسی که می توانست در صحنه قدرت رقیب باشد موسی بن جعفر بود. او امتیازی داشت و قدرت رقابت داشت و باید حذف می شد.
آیت الله سروش محلاتی گفت: سیستم هارون علاوه بر علماء و دانشمندان نیازمند دو ابزار دیگر هم بود. یکی وجود افراد سفاک و بی باک بود. این نیاز نظامهای دیکتاتوری است. کار با وجود چند عالم مزدور تمام نمیشود. علماء مزدور برای فریب مردم مناسب هستند اما باید افرادی هم باشند که جلو افراد بایستند. مشخصترین این افراد «سندی بن شاهک» است. این فرد رئیس پلیس است. او شخصا یک زندانبان و مامور رده پایین نیست. این شخص مسئول امور امنیتی و انتظامی در دولت مقتدر و گسترده هارون الرشید و بسیار انسان خشنی است. چون ما معمولا به ماجرای حضرت به عنوان امام توجه داریم، بیشتر سندی بن شاهک را به جنایاتی که در این رابطه برای او نقل شده می شناسیم.
وی افزود: جنایتهای سندی بن شاهک گستردهتر از آن چیزی است که ما می شناسیم. یکی از اصحاب حضرت موسی بن جعفر علیه السلام محمد بن ابی عمیر، فقیه برجسته است. سندی بن شاهک او را به ادعای توطئه دستگیر میکند. او را به چوب بسته و صد و بیست چوب به او میزند. او را به زندان بردند. ۱۷ سال زندان بود. نهایت اموال او را مصادره و آزادش کردند.
آیت الله سروش محلاتی فریب کاری را یکی دیگر از ابزارهای لازم برای هارون دانست و گفت: او سراسر فریب است. هارون برای آدم کشی آدم زیاد داشت اما برای دروغ و نیرنگ به شخصه در درجه یک قرار داشت. او به مدینه آمد و به کنار پیامبر صلی الله رفت. مردم هم به استقبال آمدند. در کنار قبر حضرت گفت: بابی انت و امی یا رسول الله. خودم و پدر و مادرم به فدایت. من آمدهام تا با شرمندگی از شما اجازه بگیرم و موسی بن جعفر را دستگیر کرده و زندان کنم.
وی افزود: گرفتن و زندانی کردن عذرخواهی میخواهد؟ شخصی که مجرم است باید دستگیر شود. هارون توجه دارد که شخصیت حضرت در مدینه جا افتاده است و گرفتن و دستگیری او هزینه دارد. لذا این مساله را علنی و با ادبیاتی می گوید که بتواند احساسات مردم را کنترل کند. برای توجه کار خود می گوید می ترسم که اگر زنده باشد بین مردم زد و خورد به وجود آید و جامعه به هم بریزد. جامعه نیازمند به آرامش است و من باید برای این آرامش موسی بن جعفر را زندانی کنم. اما این اتهام در کدام محکمه به اثبات رسیده و کدام قاضی عادل این حکم را صادر کرده است؟ در دستگاه هارون این حرفها مطرح نیست. هارون تشخیص داده که حضرت مزاحم است. برای ایجاد آرامش گورستانی حضرت را زندان می کند. آرامش مطلوب هارون آرامشی است که هیچ کسی نتواند موضع بگیرد مگر اینکه در بند باشد.
این پژوهشگر دینی گفت: شیخ مفید در ارشاد و شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار رضا این مطالب را آورده اند اما ما از این منابع استفاده نمی کنیم و چهره شناسی هارون مغفول مانده است. مگر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در جایی دعوت به عصیان کرده بود؟ هارون فقط احساس ترس می کرد. او به پیامبر «یا اب» گفته بود. تا هارون زنده است کسی نباید بالاتر از او ادعایی را مطرح کند.
آیت الله سروش محلاتی گفت: ما اگر تاریخ را درست خوانده بودیم و دشمنان آنها را می شناختیم، در تاریخ شیعه با این همه مکر و فریب به نام دین روبرو نبودیم. در سالهای اخیر یکی مثل مرحوم مطهری پیدا می شود و در ذیل داستان هارون می نویسد زورمندان همواره به اعمال ظالمانه خود رنگ دینی می دهند و تحت این عنوان که وحدت را باید حفظ کرد به عدالت لطمه می زنند. یعنی افرادی بی جهت متهم می شوند.عدالت نابود می شود. آنها اهل حق را اخلالگر میخوانند. این دیکتاتوری فریب است. این سلسله منحوس پیش از هارون و پس از آن بوده اند و به عنوان وحدت عدالت را ذبح کردند.
وی افزود: شیخ مفید در ارشاد میفرماید در مسجد النبی حضرت را در حال نماز دستگیر کردند. اجازه ندادند حضرت نماز خود را به پایان برساند. وسط نماز او را گرفتند و بردند. مردم شروع به گریه کردند و حضرت را پیش هارون آوردند. به اقا ناسزا گفت. شب که شد هارون دستور داد دو گروه با تجهیزات تشکیل شود. یک گروه به بصره و یک گروه به کوفه بروند. حضرت را شبانه و مخفیانه به بصره بردند تا برای مردم قابل تشخیص نباشد که حضرت در کجا زندان است. حضرت یک سال در بصره در زندان بود.
آیت الله سروش محلاتی گفت: هارون الرشید حاکم بسیار مقتدری بود اما همین هارون مقتدر از مردم ترس و وحشت داشت. او همه جا را گرفته اما آنچه آرامش را از او گرفته عکس العمل مردم و افکار عمومی است. افکار عمومی نگرانی همیشه جباران است که مبادا مردم متوجه جنایات آنها شوند و دنبال این هستند که همه چیز را مخفی نگه دارند. آن روز امکان این مخفی کاری بود ولی امروز ابزارهای رسانه ای و خبررسانی در دنیا زیاد شده و نمی شود برای همیشه رفتار حاکمان را کتمان کرد. افکار عمومی پایه های استبداد را می لرزاند. آن روز جلو آگاهی مردم را می گرفتند و امروزه نیز جباران به دنبال جلوگیری از آگاهی مردم هستند.
وی افزود: در هر نظامی که مردم امکان دسترسی بیشتری به اطلاعات داشته باشند، جباریت امکان جولان کمتری دارد. ابزاری که به مردم می گوید چه خبر است برای حکومت خطرساز است. لذا باید این ابزارها در نظام های دیکتاتوری به شدت محدود شود تا امکان کنترل بر اطلاعات وجود داشته باشد. هارون الرشید صحنه ای را درست می کند که مردم ندانند و صدها صحنه دیگر با مدلهای مختلف دیگری برای جلوگیری از دانایی مردم در تاریخ به وقوع پیوسته است.
طول کشیدن زندان حضرت به نفع هارون نبود
آیت الله سروش محلاتی گفت: زندان حضرت طول کشید. وقتی زندان طولانی شود بر حاکمان و قدرتمداران هم سخت میگذرد. چون در برابر مردم پاسخ ندارند. آنها شاید در برابر وجدان خود با چالشی روبرو نباشند چون ممکن است وجدان نداشته باشند. اما وقتی مردم می پرسند چرا موسی بن جعفر در زندان است چه پاسخی وجود دارد؟ لذا هارون به این فکر افتاد که موضوع را جمع کند. آن را با یحیی ابن خالد مطرح کرد. یحیی ابن خالد به هارون گفت چه تصمیمی دارید؟ او جواب داد: نزد موسی بن جعفر برو و آهن را از او بردار و به او سلام برسان و بگو پسرعمویت به تو سلام می رساند و می گوید من میخواهم مساله شما را حل کنم ولی قسمی خوردهام و نمیتوانم آن را زیر پا بگذارم. قسم خوردهام که تا وقتی شما اقرار به رفتار بد خود نکنی شما را آزاد نکنم. این رفتار هارون سراسر فریب و نیرنگ است. هارون به حضرت میگوید درخواست عفو بده من میگذرم. در این اقرار شما عاری نیست و نزد خودمان میماند.
این پژوهشگر دینی افزود: با خدا و مقدسات بازی می کنند تا حضرت را فریب دهند. حضرت میفرماید هر روز که آفتاب غروب میکند یک روز از زندان من و یک روز از حکومت تو کم میشود. سرانجام حضرت را به شهادت رساندند و مرحله فریب بعدی این بود که قتل را انکار کنند و بگویند ما دستور ندادیم و اگر اتفاقی افتاده مامورین خطا کردهاند. این درحالی بود که مکرر هارون دستور به شهادت حضرت داده بود. حتی به عیسی بن جعفر در بصره نامه نوشته بود که کار او را تمام کن. اما عیسی تعلل کرد و زیربار این کار نرفت. لذا حضرت را به بغداد فرستادند. در بغداد هم اول کسانی دیگر متولی زندان بودند. به آنها هم دستور قتل داد و آنها هم زیر بار نرفتند تا اینکه حضرت را به سندی بن شاهک تحویل داد. و خود هارون الرشید رطب مسموم را فرستاد و گفت اینها را جلو حضرت بگذار و حضرت را مجبور می کند که خرماهای مسموم را بخورد.
وی ادامه داد: در یک سیستم دیکتاتوری مگر ممکن است که تصمیم خطیری مانند قتل حضرت موسی بن جعفر گرفته شود و هارون بگوید من خبر ندارم. اطرافیان به کارهای کوچک تر هم جرات ندارند. اینها یک عده غلام حلقه به گوش هستند. او حضرت را به شهادت رساند و سپس لعنت و نفرین به سندی بن شاهک فرستاد که او کاری را به غیر دستور ما انجام داد و او خودسرانه عمل کرده است. یعنی رفتار هارون لحظه به لحظه نیرنگ بود.
تا خط هارون شناخته نشود، راه امام شناخته نمیشود
آیت الله سروش محلاتی گفت: تا خط هارون الرشید تشخیص داده نشود و سیاست همراه با فریب و دروغ و نیرنگ تا تشخیص داده نشود، راه موسی بن جعفر شناخته نمی شود. در همه تاریخ رد پای تصمیمات شخصی او هست اما در ظاهر می گوید من نبودم. او حضرت را به شهادت رساند و پیکر حضرت را کنار جسر بغداد آورد و از همه خواست که حضرت را ببینند و شهادت دهند که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته و اثری از جراحت در بدن حضرت نیست. در آن زمان کسی جرات پیدا نمی کرد که ورود به این مساله کند. هفتاد نفر آدم از خودشان آوردند که مرگ طبیعی حضرت را گواهی کنند. این چهره جنایتکاران تاریخ است. ائمه ما یکی پس از دیگری با چنین افراد جبار و جنایتکاری که بهره ای از دین و اخلاق و مردانگی نداشتند روبرو بودند.
وی تصریح کرد: هارون حضرت را قبول داشت اما به بیان خودش حکومت پدر و مادر و فرزند نمی شناسد. قدرت طلبی وقتی آمد همه چیز را به باد فنا می دهد. ای کاش ما از این صحنه های تاریخ درس گرفته و تشخیص دهیم که راه حقیقت چیست. دو راه بیشتر نیست. یک راهی است که بعد از پیامبر با حضرت علی ادامه پیدا کرد و راه دیگر راه معاویه و بنی عباس بود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.