عوامل دگرگونی سیاست سعودیها در دوره بن سلمان
محمد مسجدجامعی درباره حوادث اخیر در خلیج فارس و همچنین چرخش کشورهای عربی برای کاهش تنش با ایران می گوید: این مسئله جوانب مختلفی دارد. به طور خیلی خلاصه، بعد از روی کار آمدن سلمان و ولایتعهدی پسرش، جریان خاصی که از اواخر دوران ملک عبدا... در هیئت حاکمه سعودی آغاز شده بود، شدت گرفت و سیاست داخلی و نیز خارجی آنها را در ابعاد گوناگون کاملاً متحوّل ساخت.
وی افزود: مسئله فقط بنسلمان نیست، بلکه خود سلمان نیز با اینکه سالخورده است، با پیشینیان خود تفاوت دارد و احتمالاً انتخاب بنسلمان برای ولایتعهدی از میان پسران زیادی که دارد، به دلیل تناسب بیشترِ افکار و شخصیت بنسلمان با ذهنیت خود وی بوده است. البته بنسلمان پسر همسر سوگلی وی نیز هست، اما بهترین شاهد بر تناسب و همانندی این دو این است که تقریباً هیچ گزارشی از دلخوری و یا مخالفت پدر با پسر در مورد اقدامات وی وجود ندارد مگر یک مورد خاص. تا جایی که اطلاع دارم، حتی در مورد آنچه خود «تَرفیه» مینامند، یعنی تأسیس نهادهای جدید برای سرگرمیهای امروزینی که مورد پسند برخی از جوانان است و سابقهای در این کشور نداشته است – اموری مانند افتتاح سالنهای سینما و تئاتر و دیسکوی حلال – سلمان هیچوقت از پسرش گلایه یا انتقادی نداشته است.
وی تصریح کرد: همانطور که گفتیم، این جریان در اواخر دوران عبدا... به ویژه در سیاست خارجی وی آغاز شد. اوج آن، سخن عبدا... در سال ۲۰۰۸ در مورد ایران بود، یعنی در آنجا که به سفیر امریکا و فرمانده نیروهای امریکایی در عراق گفت: «سر افعی را قطع کنید». منظور وی این بود که ایران را بزنید، جان کری و اوباما بعدها صریحاً گفتند سعودیها از ما میخواستند که به ایران حمله و آن را بمباران کنیم. این تحولات با انقلابهای عربی سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ تشدید شد.
این کارشناس چند دلیل را برای این تحولات عنوان کرد:
اول سیاست نسبتاً انقباضی امریکا است در خاورمیانه در زمان اوباما،
دوم انقلابهای عربی،
سوم طرفداری تلویحی امریکا از انقلابهای عربی؛ که بر علیه دیکتاتوریهای فاسد بود،
چهارم تمایل امریکا برای همکاری با ایران در زمینه مسائل گوناگون و از جمله مقدمهچینی برای مذاکرات هستهای.
در موضوع اخیر، سعودیها احساس میکردند که دولت اوباما بیش از آنکه به عربستان گرایش داشته باشد، به ایران متمایل است. عوامل مزبور روی هم رفته شرایط جدیدی را در بخش تصمیمساز و تصمیمگیر دولت ملک عبدا... ایجاد کرد.
در حوزه سیاست خارجی، سعودیها تصمیم گرفتند که به طور کامل و همهجانبه، یعنی هم به لحاظ لجستیکی و هم به لحاظ تبلیغاتی و مذهبی و صدور فتوا، دخالتی کاملاً فعال در منطقه داشته باشند. آنها به ویژه در سوریه فعال شدند و در مصر نیز بر علیه مُرسی و به نفع سیسی ورود کردند. شروع حمایت آنها از گروههای تکفیری و از جمله داعش نیز در همین چارچوب میگنجد. فتواهای پنجاه و چند نفر از مقامات مذهبی رسمی و غیررسمی سعودی در حمایت از داعش موجود و مضبوط است. حتی کتابهای تعلیمات دینی داعشیها در موصل، همان کتابهای درسی خود عربستان بود. البته مهمترین جنبه تغییر رویکرد آنها، مقابله با ایران بود.
وی ادامه داد: به هر حال، این تغییرات از زمان عبدا... شروع شد و در زمان سلمان و مخصوصاً پسرش بن سلمان به اوج رسید. اگر بخواهیم بحثمان دقیق باشد، ابتدا باید چند مقدمه بگویم و سپس به محورهای کلی دگرگونی سیاست داخلی و نیز خارجی سعودیها اشاراتی بنمایم و در پایان، مطالبی را درباره رابطه ما با آنها یادآوری کنم.
مقدمه اول اینکه در عربستان تحولات از بالا به پایین صورت میگیرد، نه بالعکس؛ یعنی رأی و انتخاب مردم وجود ندارد و طبیعتاً اهمیتی ندارد. این حاکماناند که تصمیماتی میگیرند و در جامعه تحولاتی ایجاد میکنند. شما میبینید که حتی در کشوری مانند مصر، این رأی و انتخاب مردم است که بسیاری از مسائل را تعیین میکند؛ یعنی مردم به عناوین مختلف خواست خود را بیان میکنند و رژیم هم حتیالمقدور خود را انطباق میدهد. اما در عربستان هرگز اینگونه نیست.
مقدمه دوم این است که نسل جوان در کل منطقه ما و حتی در ایران و به ویژه در عربستان، نسلی است که با فضای مجازی بزرگ شده و میشود، نه با واقعیات بیرونی. به واقع، این فضای مجازی است که خصوصیات افراد این نسل را تعیین میکند و میسازد، نه آن آداب و رسوم سنتی و آن میراث قدیمیِ دینی و اجتماعی و خانوادگی.
مقدمه سوم به فضای فکری سلمان و بن سلمان و کلیت هیئت حاکمه سعودی در شرایط جدید بازمیگردد. حاکمان جدید عربستان در فضایی رشد کردهاند که با زندگی سنتی خاندان و رهبران پیشین سعودی بسیار فرق داشته است. پیشینیانِ آنها بسیار محتاط بودند و اصل برای آنها اغماض و چشمپوشی و حتیالمقدور «مرور کِرام» از کنار مسائل و مشکلات بود و نه برخورد با آنها. این را بارها از دیپلماتهای شیخنشینها شنیدهام که نامشان را نمیبرم.
میخواهم بگویم که آنها مایل بودند که مسائل را سرپوش بگذارند و به دور از انظار و رسانهها حل و فصل نمایند و هر مقدار پول هم که لازم بود، میپرداختند؛ برای پاک کردن صورت مسئله و گذار بیدردسر از کنار آن.
هدف آنها این بود که کشور را بدون برخورد مستقیم با مسائل اداره کنند. ذهنیتشان این بود که در حاشیه باشند و از مزایای یک زندگی آرام و راحت و پررفاه لذت ببرند. همه شیخنشینها و به ویژه عربستان چنین حالتی داشتند. این ناشی از نوع تربیت سنتی آنها و در چارچوب «عربیت قبیلهای و عشیرهای» بود.
اما در رویکرد جدید، همه آن روشها کنار رفت و نوعی ناسیونالیسم عجول و ستیزنده و توسعهطلب جایگزین آن شد. البته «ناسیونالیسم» کلمه دقیقی نیست؛ حداقل در مورد عربستان، بهتر است بگوییم نوعی «ناسیونالیسم سعودی». در رویکرد جدید، آنها تمایل یافتند که به دل حوادث بروند و بازیگری کنند؛ و در این زمینه، تعامل با کشورهای غربی برای آنها بسیار محبوب و مطلوب بود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر