دستیار ارشد وزیرخارجه پاسخ داد
خاورمیانه در چه وضعیتی است؟
وضعیت جدید در خاورمیانه؟
جابریانصاری با بیان اینکه سیاست و روابط بینالملل اساسا پدیدهای پویاست، نه ایستا و ما دائما درحال تغییر و تحولات پیدرپی در پدیدههای سیاسی هستیم، گفت: «در یک مقاطعی البته تغییرات نقطه عطفی اتفاق میافتد، اینکه آیا تحولاتی که در جریان هست به معنای یک نقطه عطف و شروع یک مرحله جدید هست یا نه، شاید پاسخ دقیقتر به آن هنوز زود باشد، ولی اجمالا بخش مهمی از تحولات در سیر طبیعی خودش درحال وقوع است؛ مثلا برگزاری انتخابات در لبنان یا انتخابات در عراق و نتایج آن الزاما به معنای یک نقطه عطف یا تحول خارج از چارچوب عادیتر تحولات نمیتواند تفسیر شود.»
دستیار ارشد وزیر امورخارجه افزود: «شاخصهایی که مرتبط با تغییرات در سیاست خارجه آمریکا است هم، یک سال یا بیش از یک سال است که آغاز شده و الزاما باز به معنای نقطه عطف نمیتواند مورد توجه قرار گیرد. در مجموع میخواهم اینطور بگویم که منطقه پیرامونی ما و محیط پیرامونی ما و حوزه نخست سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دستخوش تحولاتی است که برخی از آن تحولات عادی و برخی از آنها از استعداد تبدیل شدن به تحولات خاص، ویژه و نقطه عطفی برخوردار هستند. این بیش از همیشه هوشیاری جمهوری اسلامی ایران و توجه به مجموعه این تحولات و آمادگی برای اتخاذ تاکتیکهای مناسب و منطبق با این تحولات را ضروری میکند.»
حسین جابریانصاری با بیان اینکه معتقدم سریال تحولاتی که در سطح منطقه در حال اتفاق است، به معنای یک نقطه عطف در تحولات منطقهای نیست، ابراز کرد: «ولی این برداشت به معنای هوشیار نبودن و بیتوجهی به تغییرات و تحولاتی نیست که بخش مهمی از آنها تحولات عادی است، اما به هر حال نتایج و تبعاتی دارد.»
دو ضرورت و فوریت
جابریانصاری ادامه داد: «نمیخواهم از اهمیت موضوع کم کنم، به این معنا که ما باید در برابر مجموع تحولات سیاستهایی را اتخاذ کنیم که منافع جمهوری اسلامی ایران را بتواند بیشتر تامین کند. این یک اصل ثابت در سیاست خارجی است و برای جمهوری اسلامی ایران این اصل به دلایل مختلفی از ضرورت بیشتر و فوریت بیشتری برخوردار است. از جمله اینکه ما با تعدادی از بازیگران بینالمللی روبهرو هستیم و همینطور بازیگران منطقهای که این یک وضعیت خاص را برای ایران ایجاد میکند. نکته دومی که فوریت و ضرورت این مساله را تاکید میکند، محیط پرتحول پیرامونی ماست که بهویژه از هنگامی که پدیدهای به نام انقلابهای عربی نامیده شد، سرعت و عمق تحولات به شکل مستمر و دنبالهداری بیش از حالت عادی دهههای گذشته درحال وقوع است.»
مذاکرهکننده ارشد ایران در امور سوریه با اشاره به این دو فوریت مهم اظهار کرد: «این دو عنصر یک موضع و رابطه خاص ایران با برخی از بازیگران منطقهای و بینالمللی در محیط پر تحول با تغییرات عمیق و سریع در پیرامون جمهوری اسلامی ایران، بهطور خاص در منطقه عربی که در دوره حدود یک دهه اخیر ایجاد شده است، هر دو ضرورت توجه به تغییرات و اتخاذ تاکتیکهای مناسب با مجموعه این تحولات را برای ما حیاتیتر میکند تا سایر بازیگرانی که یا در محیطی دورتر از محیط پیرامونی ما فعالیت میکنند و به همین نسبت کمتر تحتتاثیر این تغییرات سریع هستند یا وضعیت روابط بینالمللی آنها و ارتباط آنها در ارتباط با بازیگران منطقهای و بینالمللی دیگر متفاوت از وضعیت و رابطه ماست.»
نقطه عطف به چه معناست؟
حسین جابریانصاری در پاسخ به اینکه نقطه عطف در تحولات منطقه به چه معناست، اظهار کرد: «من البته حکم قاطع ندادم، پاسخم این بود که هنوز زود است، قضاوت کنیم، این تحولات نقطه عطف جدید است یا نه و ریزتر پاسخم این بود که برخی از تحولاتی که اشاره شد تحولات نقطه عطفی نیست، برخی از آنها از استعداد تبدیل شدن به نقطه عطف برخوردارند؛ بنابراین پاسخ من دقیقا این نبود که نقطه عطف نیست، اشاره داشتم که هنوز زود است قضاوت کنیم و برخی تحولات از قبیل: انتخابات را من خیلی تحول غیرقاعده و خارج از چارچوب روندهای قابل پیشبینی در جریان نمیبینم.»
او افزود: «اما اینکه نقطه عطف چیست، باید گفت، نقطه عطفهای منطقهای و بینالمللی معمولا به لحظاتی گفته میشود که ویژگی روند و تحولات قبل و بعد از آن کاملا متفاوت میشود. در سطح بینالمللی یکی از نقطه عطفهای بینالمللی در دوره معاصر، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق است و پایان دوقطبی جهانی و جنگ سرد. این یک نقطه عطفی بود که در تمام مسائل بینالمللی و روابط بینالمللی اثرات خودش را نشان داد. در منطقه ما در سطح منطقهای، اگر منطقه غرب و جنوبمان، منطقه عربی را از مفهوم منطقه مراد بکنیم، آنچه به نام انقلابهای عربی نامیده شد، یک نقطه عطف بود. ولی از سوی بازیگران درون کشورهای عربی و منطقهای و بینالمللی بسیار تلاش شد که با تحمیل یک عقبگرد در عرصه واقعی تحولات، در حقیقت از نقطه عطف بودن بیفتد یا نقطه عطف بودن آن تثبیت نشود.»
جابریانصاری با بیان اینکه همچنان معتقدم بهرغم تلاشهایی که شد، کمابیش میشود انقلابهای عربی را بهعنوان نقطه عطف در این منطقه پیرامونی ما لحاظ کرد، گفت: «به معنای اینکه مسائل بعد از این نقطه عطف با قبل آن بسیار متفاوت بوده و بسیار تغییر کرده است. اما اینکه آیا هم اکنون تحولاتی که درحال اتفاق افتادن است، میتواند شروع یک نقطه عطف در منطقه ما باشد یا نه، باید گفت، برخی از این تحولات اینگونه نیست، چون برخی میتواند در صورتی که منجر به اتفاقات جدیدی شده و تثبیت شود بعدها درباره آن بگوییم که این نقطه عطف اتفاق افتاد.»
استراتژی و تاکتیک مطلوب کدام است؟
دستیار ارشد ظریف در امور ویژه سیاسی در ادامه این گفتوگو در پاسخ به این سوال که با توجه به تحولات چندلایه و جدیدی که ما اکنون در خاورمیانه با آنها روبهرو هستیم، چه راهبرد یا تاکتیکی باید اتخاذ کنیم و بهترین یا مطلوبترین راهکار و رویکرد ما در محیط امنیتی جدید خاورمیانه چه میتواند باشد، افزود: «در اینکه چه تاکتیکهایی باید اتخاذ کنیم، نمیتوان حکم کلی داد. باید جداگانه به موضوعات پرداخت و برحسب مورد و نیاز، تاکتیکهایی را در پیش گرفت. طبیعی است، برای ما که در عرصه سیاست خارجی شاغلیم این امکان وجود ندارد که همه تاکتیکهایی را که باید اتخاذ شود در برابر رسانههای گروهی مطرح کنیم و با جزئیات آنها را به بحث بگذاریم، اما در کلیات و سمت و سوها، اگر سوالات مشخصتری مطرح شود، میتوان در رابطه با برخی سطوح این تاکتیکها و رویکردها صحبت کرد.»
حسین جابریانصاری در ادامه افزود: «اینکه من میگویم تغییرات تاکتیکی، برای این است که تغییرات تاکتیکی زودتر اتفاق میافتد. به هیچوجه نمیشود گفت، استراتژیها همیشه ثابت میمانند. طبیعی است اگر تحولات درحال وقوع نقطه عطفی باشد، هیچ چارهای جز برخی تغییر رویکردها و استراتژیها هم وجود ندارد. این انتخاب بازیگران نیست، اجبار واقعیت است که اتفاق میافتد. اما یک اصل ثابت است که برای کشورها اهداف معمولا در بازههای زمانی طولانیمدت ثابت میماند. حتی در دورههای مختلف نظامهای مختلف سیاسی، برخی اهداف سیاست خارجی ثابت میماند و برخی از آنها تکمیل یا اصلاح و دچار تحولاتی میشود؛ بنابراین عنصر ثابتتر در روابط بینالملل و در سیاست خارجی ما هم بیشتر هدفگیریهاست. استراتژیها هم در نقاط عطفها دچار تحول میشود.»
جابریانصاری ادامه داد: «با این حال، یک امر قطعی است. در پایینترین سطح ما سهگانه هدفگیری، طراحی استراتژی و طراحی تاکتیکها را داریم؛ هرچند تغییر در هدفگیریها کمتر و با فاصله زمانی طولانی اتفاق بیفتد، ولی باز اتفاق میافتد. یعنی حتی در اهداف کشورها هم این گونه نیست که یک امر ثابت همیشگی باشد. در اهداف کشورها و از جمله جمهوی اسلامی ایران گاه تغییراتی اتفاق میافتد. در سطح دوم که سطح استراتژی است، یک مقدار سطح هدفگیری پایینتر است، ولی به هر حال تغییر در استراتژیها، روزانه و سالانه نیست. شاید ۱۰ تا ۲۰ سال یک چارچوب استراتژی ثابت بماند، اما باز این هم دچار تحول میشود.» او اظهار کرد: «براساس تحول محیط پیرامونی و اصل ثابتی که گفتیم، اصل این است که سیاست خارجی امری پویاست و نه یک امر ایستا؛ اما در پایینترین سطح که سطح تاکتیکهاست، تغییر امری قطعی، روزمره و با فاصلههای بسیار کوتاهتر است و معمولا کشورهایی که یک سیاست درازمدت و تاثیرگذار و همراه با موفقیتهای پی در پی و متراکم دارند، تغییر در هر سه سطح را لحاظ میکنند. بهویژه تغییر در سطح تاکتیکی امری ضروری، قطعی و مثل نان شب است، حتی روزانه و ماهانه است و گاهی مستمر اتفاق میافتد.» دستیار ارشد ظریف در امور ویژه سیاسی با بیان اینکه اگر بازیگری در سطح پایین که تاکتیکهاست تحجر داشته باشد، بالاترین نوع تحجر در سیاست را اعمال میکند و بیشترین صدمات و لطمات را به خودش و نتایج و برآیند بازی خودش وارد میکند، معتقد است: «از این جهت در این مقدمه تئوریکی و مفهومی که صحبت میکنیم این مطلب روشن است که برخی استراتژیها هم نیاز به تغییر پیدا میکنند؛ بنابراین، اگر با نقطه عطف و تحولات نقطه عطفی مواجه باشیم، باید تغییر استراتژی بدهیم. با این حال، تغییرات، تاکتیکی مستمر و پی در پی است و تحجر ورزیدن به معنی در خطر قرار دادن منافع کشور است.»
ارسال نظر